مادرم مام وطن این چه رهیست
که تو طی کرده و ما بی مادر
زادگان خلفت سرگردان
تو و مرغان قفس چشم بدر
رو سپیدان رهائی در بند
رو سیاهان همگی خاک بسر
دختران معصوم
در میان جنگل
جنگلی مملو قارچ
قارچهای سمی
پر نفوذ و گیرا
پدران نادان
متاثر ز رسوم موهوم
پدران مفلوک
همه مسموم ز قارچ
همه آلوده بدنبال تبر
نازنین ریحانه
پیکرش خون آلود
زیر شلاق غضبناک پدر
ابلهان میخندند
پنجه آغشته بخون
دلشان پر زحسد
حسدی جنسی و خام
روح سرشار ز کوه عقده
همه اطراف جسد میچرخند
خیره بر شاخه ی گل
که ز دین شد پرپر
نازنین ریحانه
که بهنگام سفر میشنود
غرشی سهم آگین
بانگ الله اکبر

سی و سه آبشار
هجدهم ژوئن

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)