تنها ساعاتی پیش یا بعضا پس از اعلام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ که رسما به جنگ ۸ ساله میان ایران و عراق پایان داد، شاهد ادعاهایی کاملا متناقض با آنچه در عمل بوقوع پیوست بودیم. قطعنامه ۵۹۸ از روزها قبل از اعلام رسمی اش پشت پرده ضخیم سیاست تایید و تصویب شده بود اما آقایان کماکان از گنده گویی های بی پشتوانه و الدرم بلدرم های این گوشه و آن گوشه دست بر نمی داشتند. آیت الله خامنه ای (رئیس جمهور وقت و رهبر امروز) تقریبا همزمان در یکی از سخنرانی هایش می گوید “ایران، هرگز این قطعنامه را که با فشار و تحت نفوذ آمریکا تهیه و تصویب شده است، قبول نخواهد کرد!”. وزیر امور خارجه وقت، علی اکبر ولایتی گفت: “ما دلیلی نمی‌بینیم قطعنامه‌ای تحمیلی که ناعادلانه و غیرمنصفانه است را بپذیریم!». محسن رضایی فرمانده وقت سپاه، هاشمی رفسنجانی فرمانده ارشد جنگ و بسیاری دیگر همینگونه موضع گیری نمودند. همه آنها ننگ شکست در جنگی هشت ساله را که اغلب شهرهای مرزی را به خرابه ای بدل نمود و میلیاردها دلار خسارات مالی و صدها هزار کشته و مجروح را برای ایران به ارمغان آورده بود پذیرفته بودند اما زمان نیاز داشتند تا با بازی های تبلیغاتی شکست مفتضحانه نشات گرفته از بی لیاقتی و سیاست گذاری های اشتباه خود را توجیه کنند. اما آیت الله خمینی شجاعانه شکست را قبول نمود و در سخنرانی معروفش در باب پذیرش قطعنامه با چهره ای شرمگین اینگونه گفت: “قبول قطعنامه حقیقتاً مسئلۀ بسیار تلخ و ناگواری برای همه، خصوصاً برای من بود… اگر نبود انگیزه‏‌ای که همۀ ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی‌‏بودم و مرگ و شهادت برایم گوارا‌تر بود. خوشا به حال شما زنان و مردان! و بدا به حال من که هنوز مانده‌‏ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده‌‏ام، و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می‌‏کنم… قبول این مسئله برای من از زهر کشنده‏‌تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم… اگر آبرویی داشته‌‏ام با خدا معامله کرده‌‏ام…”. اما آیا این پایان حکایت بود. آیا جام زهری که به دست آیت الله خمینی داده شد و او تا ته سرکشید آخرین جام زهر بود؟
آیت الله خمینی پس از نوشیدن جام زهر، در حالیکه هیمنه و اقتدارش را برباد رفته می دید، برای التیام غرور شکسته خود و اطرافیانش و قدرت نمایی، فتوای قتل عام اعضای محبوس سازمان مجاهیدن در زندان ها را صادر نمود. هزاران نفر در این بین قربانی شدند. اما خون آنها هم جبران ننگ شکست را نکرد و آیت الله از غصه این ننگ در فاصله کوتاهی عملا دق کرد و مرد و جایگاهش را به یکی از شاگردان سیاسی اش آیت الله خامنه ای منتقل نمود. اینگونه آیت الله خامنه ای بر کرسی خلیفه گری نشست. تلاش برای درمان غرور شکسته خلیفه جدیدالجلوس ادامه یافت و تبلیغات چی های حکومتی لقب ولی امر مسلمین جهان را برای این افسردگی تجویز نمودند. نسخه ای که از همان ابتدا از جانب اهل فن به سخره گرفته شد و طبعا افاقه ننمود. آیت الله خود دست بالا زد و برای خود نسخه پیچید. پروژه جنگ های نیابتی در کشورهای منطقه از طریق حمایت مالی و تسلیحاتی گروه های شبه نظامی شیعه، که قرار بود پیروزی های حاصله جبران شکست جنگ هشت ساله را بکند. پیشاپیش با توجه به تجربه تلخ گذشته اصطلاح نرمش قهرمانانه در عالم دیپلماسی بعنوان توجیه عقب نشینی ها و شکست های احتمالی ابداع شد. ظاهرا برای اولین بار آیت الله در نشستی با مسئولان وزارت‌ امور خارجه‌ و نمایندگان‌ سیاسی‌ در سال ۱۳۷۵ بزعم خود به این شاه کلید می رسد و می گوید: “دیپلماسیِ میدان نرمشهای قهرمانانه است. نرم باشید؛ منتها نرمشی که تیز است…”. این تاریخ تقریبا همزمان است با آغاز پروژه نفوذ و دخالت در امور داخلی کشورهای منطقه. لشکرکشی و آرزوی کشورگشایی و احیای امپراتوری اسلام تحت لوای مذهب شیعه به رهبری آیت الله. این روند بسیار آرام جلو برده می شد تا از ایجاد هرگونه حساسیت جلوگیری شود، لشکر شیعیان سیدعلی الهی چراغ خاموش پیش می رفتند. بسیاری از اهل فن این روند را دنبال می کردند و به جهان اخطار و هشدار می دادند اما آیت الله و هوادارنش کتمان می کردند. پس از چند صباحی، بمحض آنکه آیت الله احساس کرد جای پایش را در منطقه محکم نموده داستان وارد فاز علنی و رسمی شد. بعضی از نوچه های ناشی آیت الله که باد غرور در گلو انداخته بودند. ایران را پایتخت امپراتوری تحت رهبری آیت الله و مابقی کشورهای همسایه را استان های حکومت اسلامی تحت رهبری او نامیدند. (اینگونه ایران ام القرای جهان اسلام نام داده شد و کشورهای همسایه استان های این امپراتوری!). میلیاردها دلار نفتی و تسلیحات نظامی حاصل فروش نفت ایران روانه عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، یمن… گردید. سپاه قدس شاخه نظامی سپاه پاسداران ده ها گروه از شیعیان تندرو و بعضا جدایی طلب در کشورهای همسایه را زیر بال و پر گرفت و تقویت نمود. این اقدامات مداخله گرانه بطور طبیعی واکنش تند حکومت های منطقه را بدنبال داشت. در سالهای اخیر، از زمانی که مداخلات سیاسی-نظامی رژیم ایران در منطقه علنی و گسترده شد تقریبا همه جامعه جهانی احساس خطر کردند و در ائتلافی بزرگ وارد کارزار شدند. عقب نشینی های آیت الله و لشکر امپراتوری خیالی اش آغاز شد. تقریبا همه سرمایه گذاری های نجومی نظامی سیاسی یک به یک بر باد رفت. در طول این مدت بدفعات جام زهر پر شد و آیت الله نوشید اما هر بار شکست هایش در منطقه را به حساب نرمش قهرمانانه اش در دیپلماسی منطقه ای جهانی نوشت. اینگونه به اعتقاد من باید گفت آیت الله چندی است به نوشیدن جام زهر اعتیاد پیدا نموده و حالا دیگر نه تنها آزارش نمی دهد بلکه به خوردن آن نیاز دارد تا به زندگی ادامه دهد. در کنار او سرداران لشکر شیعیان و جنگ طلبان امپراتوری خیالی آیت الله نیز به شکست عادت کرده اند. هر چه بیشتر و گسترده تر شکست می خورند، هر چه افتضاحی که به بار می آورند بزرگ تر است مدال ها و نشان هایی که به آنها اهدا می شود و بر سینه می زنند، بزرگ تر می شود. بنظر می رسد دیگر نباید روی تاثیرات زهر جام هایی که یکی یکی در حلقوم آیت الله خالی می کنند حساب باز کرد. او جام ها را می نوشد و همچون دائم الخمرها جامی دیگر می طلبد. معروف است که دائم الخمرها گاهی برای نوشیدن یک گیلاس بیشتر همه کافه را به هم می ریزند. این دقیقا وصف الحال این روزهای آیت الله و سردارانش است. جام ها را یکی یکی سر می کشند و در منطقه همچون سیاه مست ها بدمستی می کنند و حریف می طلبند. مدتهاست آبرویی باقی نمانده که نگران از دست رفتنش باشند. وقتی به نوشیدن جام زهر معتاد می شوی، زهر درون جام نه کشنده که مایه حیات خواهد شد.
اما دائم الخمرهای بدمست نیز برای ادامه بدمستی ها به پول نیاز دارند. بقول حسن آقا: “بی مایه فطیر است!”. واکنش سازمان های بین المللی، اتحادیه اروپا، سران سیاسی جهان، سیاست مداران و روئسای کشورهای منطقه، روند تحریم های بین المللی، رویکرد فشار حداکثری ایالات متحده، و خلاصه همه اتفاقات داخلی و خارجی هشداری است به آیت الله خامنه ای و تندروهای هوادارش مبنی بر اینکه دیگر از جام زهر خبری نیست! سیاست نرمش قهرمانانه و یا اقتداء به امام حسن مجتبی و معرفی اش بعنوان شجاع ترین و مصلحت اندیش ترین چهره تاریخ اسلام! هم دیگر کهنه شده و خریداری ندارد. ختم کلام، بقول آقای دکتر احمدی نژاد، حضرت آقا “اون ممه رو لولو برد”.
اتفاقات، حوادث و تغییرات بزرگ سیاسی برای ایران در راه است…

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)