شعر برای گذر از این روزها؛ به انتخابِ کرول اَن دفی.

اشاره: در این شعر دختریاز چراغِ دسنشوییی استفاده می کند تا با مادرش، پنجاه طبقه پایین تر و به اندازه نیمی از شهر دورتر، رابطه برقرار کند. این شعر از مجموعه اولِ این شاعر جوان، “گرسنگیِ نو”، که در همین ماه منتشر می شود،برگزیده شده، با این توضیح که ، “اکنون، تنها می توانیم آرزو کنیم، چنین می نماید که اندوهِ فاصله، در خانواده هایِ جدا-افتاده-ازهم، سخن می گوید؛ که در تنهایی مان،  با اسکیپ و…، ارتباط می گیریم. (گاردین)

به ایوان می روم…/چراغ هایِ رابطه خاموش اند… (فروغ)

[ سلام مادر…؛ تقدیم به همه مادرانِ دور از فرزند.]

 

 

It was late when you called to say/you were on Southwark Bridge, waving beneath a lamppost./Third from the left./so I stood at the window, fifty floors up, pinned you with the binoculars which came with the room…..

سبویِ شکسته*

اِلا دَفی**

ترجمه: رضا پرهیزگار

دیرگاه بود که زنگ زدی وگفتی رویِ پُلِ ساوت وارک،/ زیرِ تیرِ چراغی، دست تکان می دهی./سومی از سمتِ چپ./ بلند شدم و دمِ پنجره ایستادم/ پنجاه طبقه بالا تر،/ با دوربینی، که با اتاق داده بودند،  رویِ تو قفل کردم/ بعد چراغِ دستشویی؛  وسیله رمز-رسانی (مورس) را خاموش و روشن کردم./ در اطرافت، ترن ها، به راحتی، بر خط هایِ جناغی/ میان شهرک ها در رفت و آمد بودند؛ فانوس هایِ لندنی ها به سمتِ خانه می رفت./ بر جاده می رقصیدی، و گیج از دیدنِ من، چرخان بوسه می فرستادی؛/ دخترت چراغِ سوسو-زنِ کوچکِش را بر شهر می تاباند،/ فضایِ فاصله یِ یک میلیِ میان ما، باد کرده و دلتنگی-آور بود.

­­­­­­_______________

*Shard

**Ella Duffy

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)