مقدمه
همانطور که در مقالات متعددم توضیح داده ام ریشه تمام مشکلات، معضلات و فلاکت های جامعه به گل نشسته ما در سیستم تعلیم و تربیتی ما که روش های تدریس معلمان رکن آن هستند می باشد. و نکته اینجاست که این “کنکور” هست که شیوه تدریس معلمان را تحت شعاع خود قرار می دهد. در کنکور سرنوشت دانش آموزان ما در یک جلسه حداکثر سه ساعته که در آن باید حدود ۲۴۰ سوال چهار گزینه ای را پاسخ دهند رقم می خورد! نکته فاجعه بارتر این است که این نوع سوالات بیشتر حافظه محور هستند و مهارت های تفکر ورزی و خلاقیت شهروندان، مدیران، مسیولان، سناتورها و رهبران فردا را محک نمی زنند و ارزیابی نمی کنند. برای همین روش تدریس معلمان هم در جهت ارتقای مهارت های تفکر ورزی و خلاقیت در نسل فردا نیستند. بعبارت دیگر همانطور که در سال ۱۳۸۵ در رساله دکترایم هم تاکید کرده ام سیستم آموزشی و حتی سیستم های ارزشیابی ما – در عمل – کنکور محور هستند. این بدان معنا است که به جای اینکه کنکور در خدمت آموزش باشد این سیستم آموزشی و ارزشیابی و امتحانات هستند که در خدمت کنکور هستند. این امر باعث شده است از اهداف واقعی ای که باید برای رساندن جامعه به آزادی، آبادانی و تمدن و رفاه دنبال کنیم دور شده ایم. در چنین شرایطی است که اینجانب بعنوان یک متخصص در حوزه آموزش و تعلیم و تربیت تا به حال چندین راهبرد استراتژیک موثر برای جایگزینی و به روز رسانی “اهداف آموزشی”، “روش های تدریس”، “نیروی انسانی”، “مواد آموزشی” و “سیستم های ارزشیابی” فعلی در آموزش و پرورش و آموزش عالی ارایه داده ام که متاسفانه نه تنها مورد استقبال مسیولان و سیاست گذاران آموزشی واقع نشد بلکه حتی با بی رحمی و به شدت خودم را هم مطرود، منزوی و خانه نشین کردند!؟
مافیای تمامیت خواه و استثمارگر حاکم بر آموزش پرورش و آموزش عالی که طراحان کنکور خسارت زا هستند نقش تعیین کننده نتایج آن بر سرنوشت فراگیران و حتی معلمان را به آنها تفهیم کرده و به آنها فهمانده است که کسانی که در امتحانات و کنکور فعلی موفق عمل کنند موقعیتها، شغلها و درنتیجه منزلت اجتماعی بهتری به دست میآورند و به سعادت می رسند! بنابر همین نقش و حساسیت موضوع خیلی از فراگیران و خانواده های آنها دست به هر کاری از جمله فروختن فرش زیر پایشان می زنند تا فرزندانشان در امتحانات و به ویژه در کنکور موفق شوند. معلمان هم با درک حساسیت نتایج امتحانات و کنکور در آینده شغلی شان بیشتر متمرکز بر آماده کردن دانش آموزانشان برای تست زدن در کنکور هستند تا بر ارتقای کیفیت روش تدریس و آموزش مطالب مفید به آنها که در واقع شهروندان و مسیولان امروز و فردای جامعه ما هستند.
فاجعه بارتر اینکه تعداد قابل توجهی از سوالات کنکور که سرنوشت جوانان و حتی همانطورکه اشاره شد سرنوشت معلمان ما را هم تعیین می کنند غیر استاندارد و غیر حرفه ای هستند چرا که غالبا ریلایبلیتی reliability))، ولدیتی validity)) و یا هر دوی آنها و حتی قدرت تشخیص و تمییز نخبه گان از افراد ضعیف و پخمه را ندارند. خیلی وقت ها سوالات کنکور قبل از برگزاریشان توسط مافیا – که حتی صندلی های پزشکی، بورسیه ها، مدارک دکترای تخصصی، کرسی های هیات علمی و مجوز موسسات و دانشگاهها را هم می فروشند – فروخته هم می شوند که گاها دیده شده خریداران هم به نوبه خود آنها را با قیمت های بالاتر به دیگران می فروشند. آقازاده ها و بچه پول دارها که می توانند از کلاس های خصوصی و گروهی معلمان و اساتید خود در مدارس، موسسات آموزشی و دانشگاه ها هم استفاده کنند حداکثر بهره برداری را از این آشفته بازار و عدم دسترسی رقبایشان – مستضعفان – به این امکانات و شرایط می برند. نکته تاسف بارتر اینکه خیلی از دانش آموزان در جلسات کنکور “تقلب” که نوعی دزدی است هم می کنند و در آینده ای نه چندان دور همانند آقازاده ها و بچه پول دارهای پخمه مسیولان و سیاست گذاران ما می شوند و دست به اختلاس های میلیاردی و غارت منابع ملی مستضعفان می زنند و بردن جامعه را به قهقرا تسهیل و تسریع! بنابراین اینکه سرنوشت افراد و در واقع سرنوشت جامعه بر مبنای کنکور آن هم در مدت زمان کمتر از دو ساعت رقم می خورد جنایتی هولناک و نابخشودنی در حق ایرانیان و حتی بشریت است چراکه رهبران و سیاستمداران خروجی این سیستم که فاقد قوای تفکر ورزی و خلاقیت ذهنی هستندد بر تعاملات بین المللی هم تاثیرات منفی و مخرب می گذارند. از طرف دیگر استرس و اضطرابی که درک این شرایط وحشتناک و ماهیت مافیای فاسد در دانش آموزان ایجاد می کند مانع همان یک ذره یادگیری ای که ممکن است در کلاس هایشان داشته باشند هم می شود. این استرس و اضطراب کشنده که در سراسر زندگی آکادمیک شان آنها را درگیر خود کرده نه تنها کیفیت و ماندگاری یادگیری بلکه حتی رفتار های اجتماعی آنها و خانواده های آنها و به تبع آن جامعه را هم تحت تاثیر منفی خود قرار داده که به نوبه خود به جرم و جنایت بیشتر انجامیده است. برای اطلاعات بیشتر راجع به اینکه کنکور و سیستم آموزشی کنکور محور ما چه خسارات جبران ناپذیر دیگری به جامعه و پیشرفت ما زده است و می زند مقالات مرتبط اینجانب تحت عناوین “کالبدشکافی آموزش در ایران”، “سیستم تعلیم و تربیت یا کارخانه گوسفند سازی” و “آموزش پرورش و آموزش عالی؛ بازوان اجرایی کاپیتالیسم در ایران” را سرچ و یا در وبلاگم مطالعه کنید.
کنکور ابزاری برای شناسایی و منحرف و حتی معدوم کردن نخبه گان و مهندسی نرم جامعه
بزرگترین خیانت را در ایران – از طریق کنکور – به افراد نخبه ای که بویژه از نظام زاویه دارند می کنند. بعبارت دیگر بواسطه آزمون کنکور افراد بسیار باهوش و مستعد طیف منتقد خود را شناسایی و دی کانالیزه می کنند و به رشته ها و دانشکده ها و حرفه های خاص بی خاصیتی سوق می دهند تا بتوانند از آنها بعنوان اسیر و گروگان تا آخر عمرشان سو استفاده کنند. آنهایی هم که از این ماجرا قسر در می روند چاره ای جز فرار نمی بینند. بیش از ۹۰% مهاجران و پناهندگان دنیا مسلمانان و قسمت عمده آنها نخبه های ایرانی هستند که با تشویق و ترغیب و حتی اجبار حکومت ناچارا به آمریکا و اروپا (دیار کفار) پناه می برند!
حقیقت وحشتناک این است که همانطور که در یکی از مقالاتم تحت عنوان “دسته بندی مردم در حکومت های استبدادی” اشاره کرده ام در ایران مردم به سه دسته تقسیم شده اند: دسته اول که جزیی از حکومت هستند و حدود ۱۰% از کل جامعه را تشکیل میدهند شامل پیش مرگان، خادمان و مداحان حاکمان تمامیتخواه هستند. فرزندان قاضی ها، روسای مخابرات ها، جاسوسان و افرادی ازایندست که بدون قید و شرط در خدمت این حاکمان هستند نیز در این گروه جای دارند. این گروه – از دیدگاه حکومت – باید به هر طریق ممکن و به هر قیمت از هر نظر (اجتماعی / اقتصادی و سیاسی) به بویژه از طریق کنکور به موفقیت برسند – حتی به قیمت پایمال کردن حقوق و منافع کل جامعه. دسته دوم که تا ۸۵% جامعه را تشکیل میدهند مردمی هستند که به نگرش و منش حکومت و حاکمان غارتگر، فاسد و غالباً ریاکار کاری ندارند و حاکمان هم جز استعمار و بهره کشی از آنها کار دیگری با آنها ندارند و فقط به آنها اجازه وجود داشتن (و نه تصمیم گرفتن، انتخاب کردن و زندگی کردن) را میدهند. این دسته از مردم از طریق رسانه ها و سیستم آموزشی در مدارس و دانشگاه ها بهطور مداوم و پیوسته شستشوی مغزی شده تا برای همیشه بردهوار و کور کورانه در خدمت مافیاهای قدرتمند غارتگر باشند. و اما دسته سوم که حداکتر ۵% از کل جامعه را تشکیل میدهند مخالفان و منتقدان و روشنگران هستند که چون در صدد آگاهسازی و بیدار کردن جامعه هستند تا آنها را از یوغ ستم و استبداد رهایی بخشند و بر سرنوشت خود حاکم کنند در لیست سیاه سپاه دیکتاتورها قرار می گیرند. این دسته از مردم برخلاف دسته اول – ازنظر حکومت – باید به هر قیمت و به هر روشی – به ویژه از طریق کنکور و دانشگاه ها- از هستی و نیستی ساقط و تحقیر شوند تا مایه عبرت سایرین قرار گیرند. بنابراین این دسته از مردم که نقش ایجنت های بیدارسازی جامعه را بر عهده می گیرند حتی اگر بالاترین استعدادها و نبوغ و کارایی را نیز داشته باشند در رژیم های متصل به دوران شتر چرانی و عصر حجری به تدریج ترور شخصیت، مطرود و منزوی و حتی مخفی میشوند تا مبادا جامعه آنها را الگوی خود قرار دهند و به فکر واژه هایی از قبیل آزادی و حقوق اولیه خودشان بیفتد.
اگر بخواهم چند نمونه عینی در این مورد ارایه دهم باید یادآوری کنم که من خودم در سال ۱۳۷۰ – در کمال بهت و حیرت خودم و اطرافیانم – در “هیچ” رشته و دانشگاهی قبول نشدم و به سربازی فرستاده شدم!؟! در سال دوم هم که همانند سال اول در نهایت آمادگی در کنکور شرکت کردم بناچار و برای پرهیز از قضاوت های مردم در “آخرین انتخاب”م یعنی کاردانی آموزش زبان انگلیسی قبولم کردند! قویا بر این باور هستم که من را جذب آموزش و پرورش مشهد کردند تا من و استعدادها و نبوغ م را در محیطی نظامی و خشن و تحت سیطره یک مافیای تمامیت خواه دین فروش دگم دفن کنند. یکی از دلایلی که مغضوب و هدف واقع شدم بخاطر نامه ای بود که در سال دوم دبیرستان به زبان انگلیسی به صدای آمریکا فرستادم و در مسابقه آنها درباره انرژی هسته ای برنده شدم و برایم جایزه فرستادند بود که هدف خشم مسیولان واقع شدم. – دلایل دیگر را در مقالاتم در وبلاگم بخوانید. بعدها وقتی دیدم خواهرها و برادرم هم علیرغم استعداد و تلاششان به بدترین رشته ها و دانشگاههای ممکنه (مثلا رشته صنایع چوب در دانشگاه زابل!) سوق داده شدند اما افرادی متصل به جریاناتی خاص علیرغم کند ذهن و ضعیف بودنشان در رشته هایی چون پزشکی قبول شدند و به سرعت به رفاه و زندگی ای ایده آل رسیدند دیگر تردید نداشتم که کنکور یک “پوشش” برای مهندسی کردن جامعه ای که به سه دسته تبدیلش کرده اند بیش نیست. در این ۲۵ سالی هم که در آموزش و پرورش بوده ام به کررات دیده ام که فرزندان همکاران بسیجی که بهترین ماشین ها و زندگی را دارند غالبا در بهترین رشته ها در بهترین دانشگاه ها پذیرفته شده اند. عکس این مسیله هم صادق بوده: برای همکاران منتقد و عزیزانشان هم بدترین و فلاکت بارترین زندگی ها را رقم زده اند. ضمن اینکه علیرغم نبوغ و تلاش هایی که داشتم به من اجازه ادامه تحصیل در دانشگاههای دولتی ندادندو ناچارا لیسانس و فوق لیسانسم را در دانشگاه آزاد بجنورد و گرمسار – با هزار مکافات و تحت آزار و اذیت ها و کارشکنی های بی رحمانه گرفتم. برای دکترا هم اجازه ندادند وارد دانشگاه دولتی شوم و برای همین جور هندوستان کشیدم و در دانشگاه بین المللی میسور بخاطر ارایه اسلحه ای آموزشی بر مبنای تیوری های آموزشی سیاسی خودم دکترای تخصصی آموزش و روش تدریس گرفتم. – وبلاگم را برای آثارم ببینید و همینطور بینید مافیای وزارت علوم چه مصایبی را در هند بر من تحمیل کرد.
کنکور؛ ابزاری برای سلب قوای تفکر ورزی و گوسفند سازی از مردم
اجازه دهید این مورد را با تشریح آنچه اخیرا شاهد آن بودم توضیح دهم: بطور اتفاقی داشتم برنامه “مسیر برتر”!؟ شبکه سه تلویزیون جمهوری اسلامی ایران را می دیدم. خیلی جالب بود! آقایی فوق لیسانس شیمی داشت روش تست زدن “بدون تفکر” را به ۱۵ میلیون دانش آموز و کنکوری ایرانی آموزش می داد! مضحک که نه وحشتناک بود. بنابراین کنجکاو شدم و این برنامه ها را در چند روز دنبال کردم. متوجه شدم که موسسات کنکور همانند حرف آخر و ونوس این شیوه “تست زدن بدون تفکر” را برای “تمام” دروس آموزش می دهند! برای من حیرت آور بود چون تکنیک هایی را برای تست زدن ارایه می دادند که نیاز به “فکر کردن” برای حل مسیله را از بین می برد – دانش آموزان فقط باید آن تکنیک ها را “حفظ” کنند تا بتوانند یک تست را که حداقل به دو دقیقه “فکر کردن” نیاز دارد با استفاده از حافظه اشان در ۱۰ ثانیه پاسخ دهند! کنکور اهداف آموزشی، کتب و منابع آموزشی، معلمان ما، روش های تدریس معلمان و سیستم های ارزشیابی و امتحانات ما را هم تحت تاثیر ویرانگر خود قرار داده است. خروجی های این نوع سیستم آموزشی و ارزشیابی هم افراد فاقد قوای تفکرورزی هستند که به بالاترین منصب های مدیریتی و حکومتی می رسند و نتیجه اش شده جامعه علیل و بیمار و بحران زده ای که در آن زندگی می کنیم و عاقبت شوم تری که ما و تمدن ما را به انتظار نشسته است. در سال ۲۰۰۷ هم در همین زمینه یک مقاله – به زبان انگلیسی منتشر کردم – که در آن به کالبد شکافی سیستم آموزش ایران پرداخته بودم و توضیح داده بودم که چگونه رژیم تعلیم و تربیتی ایران در واقع بطور برنامه ریزی شده، سیستماتیک و هدفمند با کاهش سطح توانایی های تفکر ورزی فراگیران عملا یک “کارخانه گوسفند سازی” می باشد. در این مقاله شرح داده بودم که چگونه کنکور را موتور محرک و محور ثقل این سیستم آموزشی گوسفند ساز قرار داده اند.
کنکور؛ ابزاری برای چپاول و غارت مردم
بر هیچکس پوشیده نیست که مافیای فاسد حاکم بر آموزش و پرورش و آموزش عالی ما در حال فروش علنی نمره و مدرک (دیپلم، فوق دیپلم، لیسانس، فوق لیسانس و دکترا) و مقاله و پایان نامه و بورس تحصیلی و … در مدارس و دانشگاهها هستند. کنکور نیز عمده ترین منبع درآمد این مافیای قدرتمند و سلطه طلب فعلی در ایران است که در حال فروش صندلی های پزشکی و کرسی های هیات علمی و … هستند. در همین رابطه موردی را یادآور کنم و آن اینکه حدود ۱۰ سال قبل یکی از همکاران در دبیرستان محمودیه قاسم آباد مشهد در جمع همکاران می گفت که دختر عمه اش ۲۰۰ ملیون تومان به رییس یکی از موسسات کنکور در تهران داده تا تضمینی دخترش را در رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول کنند و این کار را هم کرده اند! ضمن اینکه در همین برنامه “مسیر برتر” در شبکه سه سیما و نیز از طریق همایش های موسسات کنکور قلم چی و گاج و غیره بعد از استرس وارد کردن به دانش آموزان مظطرب و نگران آینده ای نامعلوم تا ۱۰.۰۰۰.۰۰۰ تومان آنها را سرکیسه می کنند!
نکته دیگری که باید یاد آوری کنم این است که در حالیکه به این مافیای کنکور اجازه می دهند برای چپاول مردم در صدا و سیما و تلویزیون و سر صف در مدارس تبلیغات داشته باشد، به من اجازه ندادند و نمی دهند کتب و تیوری ها و روش تدریس و مقالات تخصصی ام را به معلمان و دانش آموزانم ارایه دهم! حتی برای معرفی ۱۷ همین کتابم که در جشنواره رشد کتاب تهران جزو سه کتاب برتر کشور انتخاب شد و توسط وزارت آموزش و پرورش به همه معلمان و دانشجو معلمان توصیه شد، “سه ماه برای من انفصال از خدمت زدند و حقوقم را قطع کردند.”! مجوز تاسیس موسسه زبان هم به من نمی دهند! در چنین شرایطی بود که در مقاله زیر طرح جایگزین خودم را برای کنکور ارایه دادم که توسط مافیا پس زده شد!:
راهبرد استراتژیک جایگزین من برای امتحانات و کنکور خسارت زای فعلی
بنابراین برگزاری امتحانات و کنکور حتی مقاطع ارشد و دکترا به شیوه فعلی جز اصراف بیت المال، به حاشیه راندن مستضعفان و نخبگان و بر مسند نشاندن پخمگان که بانی فلاکت هر چه بیشتر مردم هستند چیز دیگری نیست. در چنین شرایطی است که اینجانب راهبرد استراتژیک جایگزین خودم را برای امتحانات و کنکور فعلی ارایه داده ام. این راهبرد در واقع طرحی جامع و استاندارد، هوشمند و روشمند برای درآوردن سرنوشت جوانان این مرز و بوم و آینده این سرزمین از سیطره مافیای فاسد بی رحم حاکم بر وزارت آموزش پرورش و وزارت علوم و سپردن آن به معلمان و اساتید دوران تحصیل دانش آموزان و دانشجویان در مدارس و دانشگاهها است که یقینا هم به نفع داوطلبان ادامه تحصیل در مقاطع متفاوت خواهد بود و هم به نفع آینده این مرز و بوم. در این طرح پیشنهاد داده ام که همکاران ملزم به بکارگیری سیستم ارزشیابی اینجانب در کلاس هایشان که با روش تدریس اینجانب اداره می شوند شوند. در آن صورت “معدل” نمرات فراگیران در طول چند ترم و یا سال تحصیل آنها ملاک قضاوت راجع به اینکه در چه دانشگاه و رشته ای – حتی در مقاطع ارشد و دکترا – می توانند و مجاز هستند ادامه تحصیل دهند باشد. ضمن اینکه نتایج حاصل از این سیستم ارزشیابی که میزان موفقیت دانش آموزان و یا دانشجویان زا نشان می دهند می توانند بعنوان مهمترین ملاک برای ارزشیابی معلمان و اساتید هم مورد استفاده قرار گیرند.
آنچه در ادامه در معرفی سیستم ارزشیابی اینجانب می آید در واقع اقتباسی از هفدهمین کتابم هست که در سال ۱۳۹۱ توسط انتشارات جنگل جاودانه تهران چاپ شد و توسط برادرم، سید علی اصغر حسینی (کارشناس ارشد روانشناسی بالینی و آموزگار مدارس بجنورد)، تحت عنوان “یادگیری تیمی رقابتی” ترجمه و در سایت انتشارات “کتاب راه” دردسترس قرار داده شد. این کتاب به معرفی روش تدریس منحصر بفرد خودم بعنوان جایگزینی راهبردی و استراتژیک برای روش های تدریس کنونی می پردازد که در وب سایت م که در منابع آمده است بصورت رایگان در دسترس قرار داده ام. این کتاب در همان سال در جشنواره رشد کتاب تهران جزو سه کتاب برتر کشور شناخته و توسط وزارت آموزش و پرورش به تمامی معلمان و دانشجو معلمان توصیه شد – هرچند اجازه معرفی و توزیع آن را – از هیچ کانالی – به اینجانب ندادند!؟
از آنجا که لازمه بکارگیری سیستم ارزشیابی اینجانب درک مکانیزمها و بخدمت گیری روش تدریس خودم می باشد که بر پایه دو تیوری آموزشی سیاسی م ارایه دادم و از بزرگترین دموکراسی دنیا دکترای تخصصی آموزش و روش تدریس گرفتم، جهت آشنایی اولیه با این روش تدریس ویدیوی ۱۷ دقیقه ای زیر را ببینید: http://www.aparat.com/v/i32tK
در شکل زیر فعالیتهای اصلی مورد تاکیدم در روش تدریسم در ارائه یک درس نشان داده شده اند که فلسفه بکارگیری آنها را هم می توانید در ویدیوی بالا ببینید و بشنوید.
شکل ۱. مراحل آموزش، در ارائه یک درس، در کلاسهایی که با روش تدریس «یادگیری تیمی رقابتی» اینجانب اداره میشوند.
همانطور که ملاحظه می فرمایید تدریس اینجانب تابع مکانیسمی هدفمند، سیستماتیک، روشمند، استراتژیک و بر مبنای اصول علمی و استاندارد می باشد. چنین مکانیسمی که تحت تاثیر سیستم ارزشیابی من شک و تردید، بحث و گفتمان و سؤال و پرسش و پژوهش را تشویق می کند باعث خلق و ارائه ایدهها، نظرات، تفکرات، راهبردها و استراتژیهای متنوعی میشود که نهایتاً به ارتقای دانش، رشد شخصیت و بالندگی فراگیران میانجامد. بنابراین برخلاف روشهای تدریس رایج که یادگیری (زبان) را یک امر عادی و ساده شخصی که با گوش کردن، تکرار کردن، حفظ کردن و بازگویی کردن مطالب در محیطهای دیکتاتورمابانه که اکثریت در آنها نادیده گرفته می شوند اتفاق میافتد میپندارند، روش تدریس اینجانب یادگیری (زبان) را یک پروسه پیچیده و سیستماتیک در نظر گرفته است که برنامه، استراتژی، نظم و تلاش و تعاون و کار تیمی در محیط هایی دموکراتیک و رقابتی میطلبد. در ویدیوی بالا به چگونگی تشکیل تیم ها هم که در موفقیت این روش تدریس خیلی مهم و تعیین کننده است دقت کنید.
سیستم ارزشیابی اینجانب
اینجانب ارزشیابی های زیر را برای پیشبرد اهدافم در کلاسهایم طراحی و بخدمت گرفته ام:
۱. ارزشیابی مستمر و غیر رسمی
۲. ارزشیابی غیر مستمر و رسمی تر
ارزشیابی مستمر و غیر رسمی
این نوع روش ارزشیابی را که فالبداهه و غیر رسمی است به دفعات “در جلسات تدریس”م استفاده می کنم تا میزان درگیر شدن فراگیران را در فرایند یادگیری، میزان همکاری و تعاون آنها با اعضای تیم های چهار نفره اشان و نیز درک و فهم شان از آنچه آموزش می دهم را ارزیابی کنم. در این روش ارزشیابی بعد از اینکه مطلبی را تدریس می کنم یکی از اعضای یکی از تیم ها را به صورت اتفاقی انتخاب می کنم و از او می خواهم که برای کسب نمره خودش و تیم ش پاسخ سوال و یا سوالات اینجانب را که غالبا بصورت شفاهی مطرح می شوند بدهد. در این روش نمره نهایی یک تیم نیز از طریق گرفتن معدل نمره عضو بهصورت اتفاقی انتخاب شده و میانگین نمره سه عضو دیگر در آخرین امتحان محاسبه می شود. به عبارت دیگر، در یک تیم ۴ نفره اگر نمره عضو انتخاب شده ۸۰ (از ۱۰۰) و نمرات سه نفر دیگر به ترتیب ۵۰ و ۶۰ و۷۰ که میانگین شان میشود ۶۰ باشد نمره نهایی عضو انتخاب شده ۷۰ خواهد بود – یعنی معدل ۶۰ و ۸۰. این نمره برای تیم هم در نظر گرفته می شود. این روش ارزشیابی که در هر جلسه تدریس به کار گرفته می شود نه تنها باعث می شود که همه اعضای تیم ها در کلاس های اینجانب برای درک بیشتر و کامل تر مطالب ارایه شده و پیشی گرفتن از سایر تیم ها همکاری بیشتری با یکدیگر داشته باشند بلکه کمبود تأکید بر تعامل مثبت و سازنده بین اعضای تیمها را در سیستم ارزشیابی اصلی روش تدریس اینجانب که در ادامه معرفی شده است جبران میکند. برای آشنایی با تکنیکهای بیشتر برای ایجاد و ماندگار کردن تعامل مثبت و سازنده در بین اعضای تیمها و نیز ارتقای حس مسئولیتپذیری آنها فصل هفت ترجمه هفدهمین کتابم را که معرفی کردم و بصورت رایگان در وب سایتم در دسترس است مطالعه بفرمایید. لازم به یادآوری است که این نوع ارزشیابی اینجانب به نوبه خودش به انگیزه مندتر کردن فراگیران، درگیر کردن بیشتر آنها در فرایند یادگیری، افزایش میزان همکاری و تعاون آنها با اعضای تیم هایشان و نیز ارتقای درک و فهم شان از آنچه آموزش می دهم می انجامد.
ارزشیابی غیر مستمر و رسمی تر
در جلسه ارزشیابی رسمی، که معمولا بعد از چند جلسه آموزش می باشد، بعد از سلام و احوالپرسی ضمن اینکه همانند جلسات تدریس م – برای کاهش استرس دانش آموزانم و ریلکس کردن آنها بمنظور افزایش میزان یادگیری شان – موزیک ملایم و هم ریتم ضربان قلبشان پخش می کنم تکالیف چند نفرشان را چک میکنم. البته گاهی هم از کامپیوترمن های کلاس و یا همان افراد برتر کلاس که درواقع همکاران و یا نمایندگان اینجانب هستند میخواهم که این کار را انجام دهند. سپس از کلاس میخواهم که بهصورت انفرادی به سؤالاتی که در اختیارشان قرار میدهم پاسخ دهند. با نوع سوالاتی که در این نوع ارزشیابی ام هم ارایه می دهم تمام تلاشم را می کنم تا علاوه بر سنجش مهارت “به کارگیری” دانش کسب شده در محیط های (شبهه) واقعی توسط دانش آموزان و یا دانشجویانم، نوع تفکر، گستره تفکر، نوآوری تفکر، تفکر آفرینشی و خلاقیت ذهنی، مهارتهای حل مسئله، تکنیکهای آفرینندگی، تفکر انتقادی، درجات بازفکری، پژوهشهای خلاق و فرآیندهای شناختی آنها را هم ارزشیابی و مورد سنجش قرار دهم. بنابراین روشهای متداول و سنتی در انواع آزمون های فعلی که غالبا بر سنجش محفوظات و حافظه فراگیران تمرکز دارند در ارزشیابی های من در کلاس هایم جایگاهی ندارند.
در آخر وقت مقرر برگههای سوالات را جمعآوری میکنم و چند عدد از آنها را بهصورت اتفاقی انتخاب میکنم تا میزان درک و فهم آن فراگیران را از مطالب ارائهشده در جلسه و یا جلسات قبل ارزیابی نمایم. البته هرگاه بخواهم کل برگهها را با کمک کامپیوترمن ها که به آنها اعتماد کردهام و مسئولیت دادهام ارزیابی مینمایم. این بخش از این نوع ارزشیابی من باعث میشود که فراگیران به این نتیجه برسند که امتحانات مهم هستند و از جلسات و یا ترم های بعد سعی میکنند با دقت بیشتری به مطالب ارائهشده بپردازند تا نمره بهتری را در امتحانات کسب و آینده کاری و سعادت دنیوی و چه بسا سعادت اخروی خود را تضمین نمایند.
بلافاصله بعد از جمعآوری برگهها دوباره از فراگیران میخواهم که همان سؤالات را با دوستانشان بهصورت دو نفره در تیمهایشان پاسخ دهند. بعد از چند دقیقه – بسته به نوع مطالبی که از آنها سوال طرح کرده ام و زمانی که دارم – از آنها میخواهم که پاسخهایشان را با تمام اعضای تیمهایشان به اشتراک گذاشته و راجع به آنها تبادلنظر کنند و اگر لازم شد پاسخهایشان را اصلاح نمایند. در این مرحله آنها باید سعی کنند برای تمام سؤالات به پاسخهای مشترکی برسند. آنها تشویق میشوند که به بحث و تبادل نظر درباره دلایل خود برای هر پاسخ هم بپردازند تا بدینصورت دانش افراد ضعیفتر تیم هایشان کاملتر شود. درنهایت از هر تیم فقط یک پاسخنامه بهصورت اتفاقی انتخاب میشود تا برای ارزیابی صاحب آن پاسخنامه و نیز کل اعضای تیمش تصحیح شود. به عبارت دیگر، پاسخهای عضوی که بهصورت اتفاقی انتخاب شده نمره تیمش را هم مشخص میکند. در اینجا ممکن است از شاگردی که برگهاش برای ارزشیابی خودش و تیمش انتخاب شده است بخواهم که برای پاسخ هایش به سؤالات خاص دلیل و برهان نیز بیاورد. این استراتژی هم باعث میشود که تمام اعضای هر تیم فعالتر و با انگیزه بیشتری در فرایند یادگیری شرکت کنند و نهتنها برای یادگیری خود بلکه برای یادگیری اعضای تیم شان هم احساس مسئولیت کنند.
نهایتاً پاسخهای صحیح در اختیار فراگیران قرار میگیرد تا خود در مورد درک و فهم خودشان به قضاوت بنشینند و تا هنوز شوق و اشتیاق برای رفع اشکالات خود را دارند و آماده پر کردن خلأ دانش خود هستند به آنها بپردازند و درنتیجه یادگیریشان عمیقتر و ماندگارتر شود. در آخر جلسه موضوع جلسه بعد را به فراگیران معرفی میکنم تا بدینصورت فراگیران در جلسه بعد با یک پیشزمینه و آمادگی قبلی وارد کلاس شوند. ضمناً از آنها میخواهم که برای پیگیری مباحث کلاس و انجام تکالیف مربوطه و ارائه نظرات، انتقادات و پیشنهادهایشان به کلاس آنلاین مان در مودل من مراجعه نمایند.
همانطور که در شکل ۲ مشاهده میکنید فعالیتها در این جلسه (آزمون) توالی خاصی دارند.
شکل ۲. مراحل آزمون در کلاسهایی که با روش تدریس اینجانب و یا همان «یادگیری تیمی رقابتی» تدریس می شوند.
فعالیتها در جلسه آزمون هم همانند جلسه آموزش شامل شش مرحله میباشد: امتحان دادن انفرادی فراگیران، ارزیابی برگههای چند فراگیر که بهصورت اتفاقی انتخاب میشوند، کار و ارزشیابی دو نفره، رفع اشکال بصورت تیمی، امتحان دادن مشارکتی با اعضای تیم و ارزیابی عملکرد تیم. فلسفه اینکه اینجانب به فراگیران اجازه میدهم تا بهصورت دو نفره و یا تیمی امتحان دهند این است که به آنها فرصت دهم تا استراتژیهای تستزنی و حل مسئله و نیز روشها و سبکهای تفکر و نگرش های برتر و موثرتر را از یکدیگر بیاموزند. – این امور هنگامی اتفاق میافتند که بهعنوانمثال دوستانشان دارند به پاسخی میپردازند و یا توضیح میدهند و درواقع بلند فکر میکنند، مودبانه به آنها گوش می کنند و یا درخواست وقت بیشتر می کنند. بنابراین این تکنیک سطح فکر و آگاهیها و همینطور مهارتهای اجتماعی، بینش، منش و شخصیت فراگیران و توانایی آنها برای کار تیمی را هم که لازمه زندگی موفق در دنیای امروز است افزایش می دهد. بنابراین همانطور که ملاحظه می فرمایید اینجانب – بر خلاف سیستم های ارزشیابی فعلی – آزمون ها و امتحانات را در واقع در خدمت آموزش و ارتقای یادگیری شهروندان امروز و فردا و فرهنگ و تمدن جامعه ای که آن را شکل می دهند قرار داده ام.
“شیوه نمره دادن” نهایی من به تیم ها و اعضای شان در کلاس های م
در ابتدای این قسمت یادآوری کنم که این سیستم نمره دهی در سیستم ارزشیابی رسمی و نهایی اینجانب که در این قسمت به آن می پردازم می تواند در هر ترم یا سال تحصیلی “حداقل” دو بار به خدمت گرفته شود که همانطور که گفتم نتایجی که دانش آموزان و دانشجویان در طول دوران تحصیل شان در مدرسه و دانشگاه از آن می گیرند ملاک تعیین رشته و دانشگاه برای ادامه تحصیل آنها خواهد بود. دلیل اینکه در نمره دادن بجای ۰ تا ۲۰ از ۰ تا ۱۰۰ استفاده می کنم این است که بدینصورت راحتتر می شود به سطح واقعی تمام فراگیران و تمییز آنها از یکدیگر بویژه در کلاس های پر جمعیت پرداخت. البته اخیرا بویژه در مقطع ابتدایی از ارزشیابی توصیفی بعنوان جایگزین سیستم نمره دهی از ۰ تا ۲۰ استفاده می شود. طراحان ارزشیابی توصیفی بر این باور هستند که نتیجه ی آموزش و پیشرفت را نمی توان در قالب عدد و رقم نوشت و باید با توصیف و توضیح، وضعیت و نتیجه ی ارزشیابی بیان شود. اینجانب اما معتقد هستم که اگر ارزشیابی با سیستم نمره دهی از ۰ تا ۲۰ دقیق نیست با چهار کلمه هم نمی شود به توصیف وضعیت دانش آموز پرداخت و در واقع ارزشیابی اش را ارایه داد.
در کلاسهای اینجانب ارزشیابی نهایی هریک از اعضای تیمها بر مبنای مقیاسهای ذیل است که البته باید در اول هر ترم و یا سال به فراگیران معرفی و یا یادآوری شوند:
۱. ۴۰% نمره نهایی فراگیر با توجه به نمره او در آخرین امتحانی که داده است. در اول ترم/سال، نمره امتحان ترم/سال قبلش ملاک خواهد بود.
۲. ۱۰% نمره نهایی فراگیر با توجه به پیشرفت او – که درواقع تفاوت آخرین نمره او با نمره پایهاش (میانگین نمرات قبلیاش) میباشد.
۳. ۲۰% نمره نهایی فراگیر با توجه به مقایسه آخرین نمره او با معدل نمرات رقبای همردهاش (همسطحش) در تیمهای دیگر.
۴. ۳۰% نمره نهایی فراگیر با توجه به معدل نمرات اعضای تیم ش در آخرین امتحان.
برای مثال، اگر در یک تیم متوسط (۴ نفره) محمد بهعنوان عضو قویتر و یا همان کاپیتان از ۱۰۰ امتیاز ۹۰ بگیرد، علی و رضا بهعنوان اعضای متوسط ۷۰ و ۶۰ بگیرند و میلاد بهعنوان عضو ضعیفتر نمره ۳۵ را کسب نماید روش محاسبه نمره نهایی و پایانترم علی بهقرار زیر خواهد بود. البته قبل از آن باید یادآوری نمایم که در امتیازبندی ذیل فرض بر این است که نمره پایه علی، میانگین نمره همردههای او در سایر تیمها و میانگین نمرات اعضای تیمش در آخرین امتحان به ترتیب ۴۵، ۴۰ و ۶۳.۷۵ میباشد.
۱. ۲۸ امتیاز برای نمره همین آخرین امتحانش – در ورقهاش (۲۸= ۴۰% ×۷۰).
۲. ۲.۵ امتیاز برای پیشرفتش نسبت به گذشتهاش (۲.۵=۱۰% × ۲۵ و ۲۵= ۴۵- ۷۰).
۳. ۶ امتیاز برای میزان پیشرفتش نسبت به همردههایش در تیمهای دیگر ( ۶= ۲۰% ×۳۰ و ۳۰ = ۴۰-۷۰).
۴. ۱۹.۱۲ امتیاز برای عملکرد تیمش در آخرین امتحان (۱۹.۱۲ = ۳۰% × ۶۳.۷۵).
بنابراین نمره نهایی علی ۵۵.۶۲ خواهد بود (۵۵.۶۲= ۱۹.۱۲ + ۶ + ۲.۵ + ۲۸) که البته برای اینکه این نمره رند شود می توان به او نمره ۵۶ داد. نمره نهایی تیم علی هم میانگین و یا معدل نمرات اعضایش خواهد بود که به همین روش محاسبه نمره علی محاسبه خواهند شد. همینطور ردهبندی تیمهای کلاس با مقایسه معدلهای آنها امکانپذیر است. همانطور که مشاهده میشود در این سیستم نمره دهی من ارزشیابی هر یک از اعضای تیمها با ارزشیابی تیمهایشان در یک راستا بوده و همبستگی دارند.
در این سیستم ارزشیابی سعی کردهام، بر خلاف امتحانات و کنکور فعلی که “بسیار” استرس زا هستند و مانع یادگیری موثر و بلند مدت دانش آموزان می شوند، از نمرات برای ایجاد فضایی انگیزه آور، هیجانانگیز و شاد و پویا بمنظور هر چه بیشتر و کاملتر درگیر کردن فراگیران در فرایند یادگیری و ترغیب کردن آنها به تعامل فعالتر و سازنده تر با اعضای تیم هایشان استفاده کنم تا بدین ترتیب نیل به اهداف آموزشی خودم را تسهیل و تسریع نمایم. اگر کمی بیشتر دقت کنید متوجه میشوید که بواسطه دو مقیاس اول از چهار مقیاسی که برای سیستم ارزشیابی خودم طراحی کرده ام بر ایجاد و ارتقای حس مسئولیتپذیری و درگیر کردن تک تک اعضای هر تیم برای بهبود یادگیری خودش تمرکز دارم. بواسطه مقیاس سوم هم بر ایجاد حس مسئولیتپذیری و نیز ایجاد تعامل مثبت و سازنده بین اعضای هر تیم تمرکز دارم. این مقیاس ازآنجهت باعث به وجود آمدن تعامل مثبت و سازنده میشود که تمام اعضای هر تیم را به این نتیجه میرساند که اگر به یکدیگر کمک کنند شانس شان برای اینکه رقبای همرده خود را در سایر تیمها پشت سر بگذارند بیشتر میشود که این خود به موفقیت تیم هم کمک خواهد کرد. بهویژه فراگیران ضعیفتر این مقیاس سوم را جالبتوجه میبینند چراکه رقابت کردن با کسانی که همسطحشان هستند را ممکن میبینند. مقیاس چهارم – از چهار مقیاس بالا که ارایه داده ام- هم بر ایجاد و ماندگاری تعامل مثبت و سازنده تمرکز دارد. این مقیاس انگیزه خوبی به فراگیران قویتر میدهد تا نهایت تلاش خود را برای ارتقای دانش، استراتژیها و مهارتهای اعضای تیم شان بکنند چراکه آنها هم به خوبی می دانند که موفقیت تیم شان هم به نوبه خود به ارتقای نمره و در نتیجه موفقیت هرچه بیشتر آنها کمک میکند.
در سیستم ارزشیابی روش تدریس اینجانب ۷۰% موفقیت هر عضو از هر تیم به میزان تلاش و پشتکار و اراده خودش و ۳۰% از آن به میزان کارایی اعضای تیمش بستگی دارد. در این شرایط اعضای تیمها بهخوبی به این نتیجه میرسند که اگر از زیر کار شانه خالی کنند اولین نفری که متضرر شود خودشان هستند. این خود باعث میشود که برای یادگیری و پیشرفت خود احساس مسئولیت کنند. این در حالی است که در روشهای تدریس دیگری که بر کارگروهی تمرکز دارند و در ایلات متحده آمریکا، اروپا و غرب محبوب و رایج هستند موفقیت هر عضو تقریباً بهطور ۱۰۰% به موفقیت و پشتکار سایرین بستگی دارد و بنابراین غالباً اعضای تیمها احساس مسئولیت نمیکنند که این خود باعث ناکامی این روشهای تدریس شده است.
اگر همکاران محترم بخواهند هر جلسه از این سیستم نمره دهی استفاده کنند می توانند برای ساده تر کردن کار خودشان نمره نهایی یک عضو را که بر مبنای چهار مقیاسی که توضیح داده شد به دست می آید برای تمام اعضای تیم و حتی برای خود تیم نیز در نظر بگیرند. در این صورت عضو یادشده باید بهصورت اتفاقی انتخاب شود و یا میتواند عضوی انتخاب شود که تن به کار و همکاری نمیدهد! این کار باعث میشود که همه اعضای تیم حواس شان را جمع کنند و نهایت تلاش شان را برای موفقیت یکدیگر به کار ببرند.
بنابراین تیم ها در سیستم ارزشیابی اینجانب نهتنها بر مبنای پیشرفت انفرادی اعضایشان آنگونه که در روشهایی مثل CIRC است و نیز بر مبنای مقایسه آنها با رقبای همسطحشان همانند آنچه در TGT است ارزیابی میشوند بلکه بر مبنای پیشرفت شان در مقایسه با سایر تیمهای کلاس نیز ارزیابی میشوند. همچنین بهمنظور تشویق اعضای تیمها به رقابت شدیدتر با یکدیگر که به همکاری بیشتر بین اعضایشان می انجامد در پایان هر میانترم و یا ترم به بهترین تیم کلاس هدیهای ویژه داده میشود: بهعنوانمثال به کل اعضای آن تیم نمره ۱۰۰ را میدهم – بدون توجه به نمره واقعی آنها البته بهشرط اینکه حداقل ۵۰ را گرفته باشند. همینطور برای انگیزه بیشتر دادن به کاپیتانها و یا همان رهبران تیمها برای کمک کردن بیشتر، صادقانهتر و موثرتر به اعضای تیمهایشان در صورت پیشرفت مناسب اعضای تیم شان برای آنها هم نمره تشویقی در نظر میگیرم و اعمال میکنم. ضمناً جهت آگاهی کلاس و تیمها و همینطور مسیولان مدرسه ردهبندی تیمها و نیز نام کوشاترین فراگیران کلاس بر روی تابلوی اعلانات کلاس نصب میشود. بر مبنای همین رتبهبندی در هر دوره دو و یا سه فراگیر برتر بهعنوان نمایندگان / همکاران اینجانب و یا کامپیوتر من انتخاب میشوند که در کلاس در امر تدریس و چک کردن تکالیف و تصحیح ورقههای امتحان اینجانب را یاری خواهند نمود. بهعنوانمثال – همانطور که در ویدیوی بالا ملاحظه فرمودید، وقتی اعضای تیمها سؤال و یا مشکلی دارند باید به کاپیتانها مراجعه کنند و اگر کاپیتانها از عهده آنها برنیامدند باید به یکی از این دو و یا سه نفر مراجعه نمایند – اینجانب بهعنوان معلم آخرین راهحل خواهم بود. نکته بسیار مهم این است که کاپیتانها و کامپیوتر من ها در هر دوره که امتحان میگیرم با توجه به نتیجه امتحان ممکن است تغییر کنند و افراد شایستهتر جایگزین آنها شوند.
برای اینکه سطح استرس و اضطراب فراگیران را کمتر کنم و درنتیجه میزان درگیری راحت تر آنها در فرایند یادگیری و نتیجتا کیفیت و ماندگاری یادگیری شان را ارتقا دهم تیمهایی که حداقل رنک را کسب نمایند بهشرط اینکه اعضایشان هم حداقل نمره را کسب نمایند کرس را پاس خواهند کرد. معدل نمرات اعضای تیمها مبنای چنین تصمیمی میباشد. تمام این تکنیکها و مشوقها برای این است که تا حد امکان فضایی برد-برد برای همه به وجود آورم تا بدین سیاق همه احساس امنیت نموده و صرفاً به امر یادگیری بپردازند و حتی رقابت شان هم برای یادگیری بهتر و عمیقتر باشد.
چگونگی استفاده از حاصل کار دانش آموزان برای قضاوت راجع به ادامه تحصیل آنها
برای کنکور سراسری که برای تصمیم گیری جهت ادامه تحصیل دانش آموزان برگزار می شود پیشنهاد خودم این است که معدل نمرات دانش آموزان، که بواسطه سیستم ارزشیابی من در تمام مقاطع احراز می شود، در مقطع ابتدایی ۱۰%، در مقطع متوسطه اول ۴۰% و در مقطع متوسطه دوم ۵۰% نقش تعیین کننده برای انتخاب رشته و دانشگاه و در واقع رقم زدن سرنوشت آنها داشته باشد. طبیعی است که دروس متفاوت ضرایب متفاوت خواهند داشت. دلیل اینکه برای مقطع ابتدایی کمترین درصد را در نظر گرفته ام این است که در آن مقطع دانش آموزان هنوز خودشان را پیدا نکرده و قادر به درک و حساسیت تاثیر میزان تلاششان بر سرنوشت شان نیستند. لازم به یادآوری است که با بخدمت گیری سیستم ارزشیابی اینجانب بجای امتحانات و کنکور فعلی کسانی شانس موفقیت بیشتری را خواهند داشت که دانش، استراتژی های یادگیری، مهارت های تفکر ورزی، خلاقیت ذهنی، حس مسیولیت پذیری و مهارت های کار تیمی بیشتری، که لازمه زندگی موفق در دنیای پیچیده فعلی و دنیای بمراتب پیچیده تر فردا هستند، دارند.
«سیستم ارزشیابی» روش تدریس اینجانب (یادگیری تیمی رقابتی) بهعنوان «عاملی انگیزشی»
با توجه به نقش بیبدیل انگیزه در درگیر کردن فراگیران در فرایند یادگیری که این خود به ارتقای کیفیت و ماندگاری و نتیجتا به موفقیت آنها می انجامد اینجانب در روش تدریسم با تکنیکها و استراتژیهای متفاوت و همینطور از کانالهای متعدد سعی در ایجاد و بویژه ماندگاری انگیزه در فراگیران کردهام. حمایت از فراگیران در طول فرایند یادگیری در محیطهایی شاداب و پویا، ارائه تکالیف و پروژههای چالش آور برای تیمها، طراحی و ارائه فعالیتها و مواد آموزشی جذاب و جالبتوجه و تشویق کردن فراگیران به همکاری با اعضای تیم شان بمنظور رقابت با سایر تیمها ازجمله این راهبردها برای هرچه بیشتر انگیزهمند کردن فراگیران میباشند. اهداف مرحلهای ای که در سیستم ارزشیابی ام ارایه داده ام هم یکی از راهبردهای مهم من در این راستا می باشند. بن مایه فکری من در ارایه این اهداف پله کانی و مرحله ای برای فراگیرانم این بوده است که رسیدن به اهداف ممکن است انگیزه آنها برای تلاش بیشتر را از آنها سلب نماید و اینکه برای اینکه به فراگیران انگیزه بیشتری دهم خیلی وقتها لازم است که نیاز، میل و خواستهای جذاب تر را در آنها ایجاد کنم که این پتانسیل را داشته باشد که آنها را مصممتر و کوشاتر و مهمتر از آن ترغیب به ادامه تلاش هر چه بیشتر خود کند. اهداف مرحله ای من بنابراین نه تنها در فراگیرانم انگیزه ایجاد می کنند بلکه انگیزه آنها را تا پایانترم / سال حفظ می کنند. سیستم ارزشیابی اینجانب
۱. به تکتک اعضای هر تیم انگیزه میدهد که در هر امتحان سعی کند نمرهاش را نسبت به نمراتش در امتحانات قبلی بالاتر ببرد.
۲. به تکتک اعضای تیمها انگیزه میدهد که با رقبای همسطح خود در سایر تیمها رقابت کنند.
۳. به اعضای تیمها انگیزه میدهد که برای ارتقای رتبه خود فعالانه با یکدیگر همکاری کنند.
۴. به تیمها انگیزه میدهد که برای ارتقای تراز خود برتری خود را نسبت به سایر تیمها به اثبات برسانند.
۵. به تیمها انگیزه میدهد که سعی کنند بهعنوان بهترین تیم کلاس شناخته شوند.
۶. به تکتک فراگیران این انگیزه را میدهد که سعی کنند برتری خود را نسبت به سایرین نشان دهند تا بهعنوان کاپیتان و کامپیوترمن انتخاب شوند.
تمام این موارد
۱. سبب تلاش بیشتر فراگیران جهت ژرفا بخشیدن به یادگیری خود می شوند.
۲. سبب میشوند اعضای تیمها با اشتیاق و هدفمند به یکدیگر کمک کنند. و
۳. سبب میشوند فراگیران سعی کنند سطح دانش خود را قبل از اینکه توسط معلم ارزیابی شوند خود بسنجند.
کمی بیشتر راجع به فلسفه ورای سیستم ارزشیابی اینجانب
کمبود امکانات و موقعیت ها و منابع ناب تر به رقابت بسیار شدیدی در همه جنبه ها و عرصه های زندگی در دنیای پیچیده رقابتی امروز انجامیده است. در چنین شرایطی است که اینجانب روش تدریس منحصربفرد خودم و یا همان “یادگیری تیمی رقابتی” را به تمام معلمان، مدرسان و اساتید در مدارس، موسسات آموزشی و دانشگاهها پیشنهاد داده ام. روش تدریس اینجانب از نمره بعنوان مهمترین فاکتور در ارتقای انگیزه بیرونی فراگیران بمنظور موفقیت هرچه بیشتر آنها استفاده می کند. معتقد هستم که کسانی که برای نمره کار میکنند در امتحانات موفقتر عمل میکنند و خود این موفقیت نگرش آنها را نسبت به مقوله یادگیری مثبتتر میکند. این نگرش مثبت بهتدریج به ایجاد و ارتقای انگیزه درونی آنها برای موفقیت بیشتر میانجامد. ضمن اینکه کسانی که برای نمره درس میخوانند درواقع اهدافی دارند که برای رسیدن به آنها باید نمرات بالایی کسب نمایند. به عبارت دیگر، آنها از قبل انگیزه درونی را دارند. منتهی بحث اینجانب این است که سیستم امتحانات و کنکور فعلی نه تنها به هیچ عنوان استاندارد و در جهت اهداف آموزشی نیستند بلکه خسارت زا هم هستند و بنابراین سیستم ارزشیابی اینجانب که بر به خدمت گیری آزمون در جهت نیل به اهداف آموزشی متعالی تاکید دارد باید جایگزین آنها شود.
همانطور که ملاحظه فرمودید سیستم ارزشیابی اینجانب استعداد، تلاش و پشتکار و حس مسئولیتپذیری تکتک اعضای هر تیم در قبال خودش و تیم ش را بهطور همزمان و سیستماتیک در نظر میگیرد و فضا را برای کسانی که میل دارند از زیر بار مسئولیت خود شانه خالی کنند محدود میکند. بنابراین برخلاف آنچه در سیستمهای ارزشیابی روشهای تدریس دیگری که بر کارگروهی تمرکز دارند همه اعضای تیم ها یک نمره مشترک نمیگیرند که انگیزه خود را برای کار تیمی، رقابت بین تیمی و حتی ارتقای دانش خود از دست دهند. دلیل دیگر اینکه سعی کرده ام برخلاف سیستم های ارزشیابی فعلی ارزشیابی کردن من هوشمند، روشمند، عادلانه و تابع نظم و قانون و معیارهای خاصی باشد این است که معتقد هستم در غیر اینصورت فراگیران بهتدریج ممکن است به این نتیجه برسند که آنها ازنظر اینجانب با حیوانات هیچ فرقی ندارند.
سیستم ارزشیابی اینجانب اصلی ترین دلیل موفقیت روش تدریس من
دلایل زیادی برای موفقیت روش تدریس منحصربفرد من وجود دارد. استراتژیهای یادگیریای که افراد ضعیفتر در تعامل مثبت و سازنده – ای که بواسطه سیستم ارزشیای من ایجاد می شود – با افراد قوی تر در تیم هایشان یاد میگیرند به آنها کمک میکند که مطلب ارائهشده توسط اینجانب را بهتر بفهمند و به حافظه بسپارند و یاد بگیرند تا بتوانند در مواقع لزوم آنها را بکار بگیرند. علاوه بر این، این سیستم افراد ضعیفتر هر تیم را هم تشویق میکند که تمام تلاششان را برای ارتقای سطح دانش و مهارتهای خود نهتنها برای موفقیت خود بلکه برای موفقیت تیمهایشان هم بنمایند و با تمام وجود در فرایند یادگیری درگیر شوند. بنابراین سیستم ارزشیابی اینجانب انگیزه، اهداف و میزان تمرکز، تعامل و درگیر شدن در فرایند یادگیری و درنتیجه یادگیری فراگیران را بهشدت تحت تأثیر خود قرار میدهد.
دلیل دیگر موفقیت روش تدریس اینجانب این است که برخلاف روشهای تدریس فعلی که بر کار گروهی تکیهدارند و در آمریکا، کانادا، اسکاتلند و اروپا رایج هستند روش تدریس اینجانب از عامل ایجاد «رقابت» بهعنوان عاملی مؤثر در ایجاد تعامل کاراتر بین اعضای تیمها در جهت رسیدن به اهداف مشترک مدد میجوید. همینطور محیط یادگیری ای که مکانیسمهای روش تدریس اینجانب و بهویژه فرهنگ یادگیری و سیستم ارزشیابی آن به وجود میآورند نیز در موفقیت این روش تدریس مؤثر هستند. چنین محیطهایی که درگیر شدن تمام افراد را در فرایند یادگیری تشویق میکنند نهتنها استرسزا نیستند بلکه بسیار دوستانه و درعینحال هیجانآور و پویا و شادی هستند. در چنین محیطهایی فراگیران فرصت دارند که فکر کنند و نیز بازخورد راهحلها و ایدههای خود را در محیطهایی که بحث و گفتمان را تشویق میکنند ببینند. آنها همچنین فرصت دارند درحالیکه موزیک ملایمی پخش میشود به تمرین آنچه بپردازند که قرار است به اعضای تیم خود و سپس به کلاس ارائه دهند. بنابراین چنین محیطهایی که بهویژه در آنها معلم به عنوان یک دوست ظاهر میشود استرس و اضطراب فراگیران را از بین میبرند. مهمتر اینکه چنین محیطهایی بهویژه به نفع فراگیران ضعیفتر، خجالتیتر و درونگراتر میباشند که ازقضا اکثریت کلاس را نیز تشکیل میدهند و معمولاً بهواسطه ترس و استرسی که دارند نمیتوانند بهطور فعال در فعالیتهای کلاسی شرکت کرده و از تمام پتانسیل خود برای یادگیری و موفقیت استفاده کنند.
محیط های یادگیری در کلاسهای اینجانب باعث نگرش مثبتتر فراگیران نسبت به محیطهای یادگیری، مواد آموزشی و معلم نیز شده و درنتیجه انگیزه آنها را برای یادگیری افزایش داده که اینها خود باعث موفقیت آنها و طبعا روش تدریس اینجانب میشوند. محققین زیادی اذعان داشتهاند که نگرش مثبت و انگیزه فراگیران باعث افزایش تمرکز آنها شده که این خود کیفیت درگیر شدن آنها در فرایند یادگیری را ارتقاء میدهد. و درگیر شدن در فرایند یادگیری کلید یادگیری مؤثر و به خاطر سپاری و به یادآوری موثرتر مطالب میباشد. در همین راستا محققینی همچون آکسفورد (۱۹۹۰) بر این باور هستند که فراگیرانی که نگرش مثبتتر و انگیزه بیشتری دارند تمایل زیادتری به بکار گیری استراتژیهای مؤثر یادگیری دارند که این خود به موفقیت آکادمیک آنها کمک شایانی میکند. و موفقیت آکادمیک فراگیران بهنوبه خود نگرش آنها را مثبتتر و انگیزه آنها را دوچندان میکند که اینها باعث درگیر شدن مؤثرتر آنها را در فرایند یادگیری شده و درنتیجه یادگیری مؤثرتر آنها را در پی دارد. این پروسه در شکل ۳ به تصویر کشیده شده است.
شکل ۳. رابطه بین نگرش، انگیزه، توجه، درگیری در فرایند یادگیری و یادگیری مؤثر در کلاسهایی که با روش «یادگیری تیمی رقابتی» اداره میشوند
نتیجه
جایگزینی کنکور با طرح پیشنهادی خودم و درآوردن سرنوشت جوانان از سیطره مافیای فاسد و سپردن آن به معلمان و اساتید خدوم دوره تحصیل شان در مدارس و دانشگاه ها هم به نفع جوانان خواهد بود و هم به نفع آینده این مرز و بومی که قرار است آن را بسازند. تنها کسی که متضرر خواهد شد مافیای فاسد حاکم منفعت طلب و بی رحم است که زندگی و کاخ های رویایی خود را بر ویرانه های زندگی مستضعفانی که بواسطه سیستم تعلیم و تربیت شان از نظر فکری هم مستضعف نگاه داشته اند برپا کرده اند. اگر مسیولان و سیاست گذاران آموزشی در خدمت به مردم و مستضعفان صداقت دارند باید این راهبرد استراتژیک جایگزین من را که در حوزه تعلیم و تربیت صاحب اندیشه، سبک و تیوری هستم بپذیرند. اگر این طرح عملیاتی شود از نظر اقتصادی هم به نفع دولت خواهد بود ضمن اینکه در مصرف کاغذ هم بسیار صرفه جویی می شود که این یعنی بهبود فضای سبز و جنگل ها و منابع طبیعی کشور.
لازمه عملیاتی و موفق شدن طرح جایگزین من معرفی روش تدریس بی نظیر من از طریق کنفرانسها، کلاسهای ضمن خدمت و کارگاه های آموزشی به همکاران در مدارس و دانشگاه ها در سطح ملی می باشد. مسیولان باید از همکاران محترم بخواهند که این روش تدریس را – که بخاطر خلق و اثبات برتری آن بر روشهای تدریس رایج در آمریکا و غرب به من دکترای تخصصی روش تدریس دادند – و سیستم ارزشیابی آن را در کلاس هایشان بخدمت بگیرند تا به حل مشکلات، معضلات و گرفتاری های جامعه و همزمان ارتقای همه جانبه سطح فرهنگ، تمدن و به تبع آن زندگی و رفاه مردم کمک کنند. تا کنون ده ها کتاب، مقاله و پایان نامه – در سطح ملی و بین المللی – راجع به اثربخشی روش تدریس من – که غالبا بواسطه سیستم ارزشیابی ای که برای آن طراحی کرده ام می باشد – نوشته شده است که می توانند منابع خوبی برای معرفی آن به همکاران در مدارس و دانشگاهها در سطح ملی باشند. بکارگیری روش تدریس اینجانب و سیستم ارزشیابی آن در محیط های آکادمیک در ایران “کلید” رهایی جامعه مصیبت زده ما از مشکلات، معظلات و گرفتاری هایش می باشد.
لازم به توضیح نیست که مافیای فاسد و تمامیت خواه کنکور با این طرح جایگزین من برای کنکور هم بشدت مخالف است و مانع عملیاتی شدن آن می شود چراکه همانطورکه تشریح کردم
۱. کنکور ابزاری بسیار راحت و کم هزینه ای برای مهندسی کردن نرم و نامحسوس جامعه است تا با سو استفاده از آن هر که را به مصلحت خود ببینند و بخواهند بر صدر نشانند و هر که را به مصلحت خود بدانند و بخواهند به قول خودشان که خدایی می کنند مطرود، منزوی، ذلیل و حتی معدوم کنند.
۲. کنکور ابزاری برای ترغیب سیستم آموزشی و تعلیم و تربیتی و دانش آموزان به حافظه محوری است: این مافیا از تربیت و پرورش شهروندان تفکر ورز می هراسد چراکه به خوبی می داند تفکر آنها را به حقایق می رساند و حقایق به رهایی آنها می انجامند.
۳. کنکور برای آنها منافع مادی سرشار و هنگفتی دارد.
سخن آخر
طبیعی است که وقتی من در رساله دکترا و تقریبا در ۱۳ کتاب و ۱۵۰ مقاله ام اشاره کرده ام که سیستم آموزشی ایران در واقع یک کارخانه گوسفند سازی است که برای استحمار، استثمار و استعمار ایرانیان طراحی شده است، این مافیاهای قدرت که آموزش و پرورش و صدا و سیما و … را تحت کنترل دارند و از این سیستم سودهای بیلیاردی می برند از من عصبانی شوند و مرا وارد لیست سیاهشان کنند. آنها ترتیبی دادند که نه تنها من در “هیچ” دانشگاهی در ایران به عنوان هیات علمی پذیرفته نشدم بلکه آنقدر من را تحت فشار گذاشتند که چاره ای جز فرار به ترکیه ندیدم. اما در قطار تهران استانبول من را بازداشت و روانه تیمارستان آزادی تهران کردند تا در آنجا ناجوانمردانه حتی حافظه من را هم تخریب کنند تا دیگر اینچنین – به زبان انگلیسی – بر علیه منافع آنها قلم فرسایی نکنم و آنها را رسوا نسازم.
ضرب و شتم من توسط مافیای فاسد حاکم بر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی – باز هم به جرم دفاع از مستضعفان!؟
در بیست و سوم آبان ماه ۱۳۹۸ قصد تحقیق و نگارش مقاله ای جدید راجع به چپاول و غارت مردم و مستضعفان توسط مافیای کنکور آموزش و پرورش مشهد مغدس را داشتم که به شدت “مورد ضرب و شتم وحشیانه اراذل و اوباش آتش به اختیارشان” قرار گرفتم! موسسات کنکور گاج و قلم چی ۳۰۰.۰۰۰ پیامک به دانش آموزان مشهدی فرستاده بودند و در سمینارهای تبلیغاتی شان که در مرکز همایش های شهید حاتمی آموزش و پرورش برگزار می کردند بواسطه استرس کشنده ای که توسط روانشناسان متخصص شان بر کالبد و روح و روان دانش آموزان و والدین آنها وارد می کردند آنها را مجاب می کردند که برای قبولی در کنکور ۱۰ میلیون تومان به آنها بپردازند و خیلی ها هم همانجا این باج را می دادند!
در هجوم وحشیانه اشان به من پرده های گوشم پاره شد، شنوایی هر دو گوشم تا ۵۰ درصد افت کرد، دندان و عینکم شکست، کت م پاره شد و سر و صورت و قفسه سینه و شکم و بدنم کبود شد!؟! پزشک قانونی هم همه این موارد را تایید کرد. البته پلیس در همانجا تحقیق میدانی نکرد و بعد از گرفتن دستخطی از ضاربان من آنها را آزاد کرد! در هر صورت تمام مستندات خودم را از طریق پلیس (کلانتری آبکوه مشهد) با هزار مکافات و علیرغم آزار و اذیتی که من را کردند به دادگاه انقلاب مشهد مغدس ارایه دادم. این لینک ویدیوی مربوطه را https://www.aparat.com/v/GFdEK که در وب سایتم هم گذاشته ام تحویل پلیس دادم که ضمیمه پرونده کرد و به دادگاه تحویل داد. قاضی دادگاه که ویدیوی بالای سر سالن همایش های شهید حاتمی را در ویدیویی که من خودم از صحنه گرفته بودم دید به من گفت که ویدیوی ضبط شده آن مجموعه از ضرب و شتم خودم را هم به دادگاه ارایه دهم که نهایتا پلیس من را به “حراست آموزش پرورش” مشهد که کنترل آن ویدیوها را در اختیار دارد ارجاع داد. و مسیول حراست – آقای اکبری – گفت ویدیوی ای که از ضرب و شتم من توسط اراذل و اوباش شان ضبط شده را پاک کرده اند!!!؟؟؟ در اداره پلیس و در حضور یکی از افسران پلیس به نام آقای ابراهیمی، متهم (“محمد سنایی فیض آبادی” که کارمند شهرداری مشهد هست و با توجه به مقالاتی که در اینترنت از او دیدم یک فرد امنیتی است) تمام صدماتی را که به من زده بود پذیرفت و به من گفت که حاضر است علاوه بر دیه هزینه ترمیم پرده گوش و دندانم را هم بدهد به شرطی که من پرونده را به دادگاه نبرم که من قبول نکردم. من گفتم یا باید ۱۰۰ میلیون تومان بدهد و یا من باید قصاص کنم که ایشان نپذیرفت! بعد از اینکه به خانه رسیدم داماد متهم (مرتضی جاوید) با من تماس گرفت و گفت اگر پرونده را به دادگاه ببرم متضرر می شوم چرا که او قادر است قاضی را بخرد! من اما پرونده را علیرغم کارشکنی هایی که کردند به دادگاه بردم. بعد از ۴ ماه دوندگی نهایتا چند روز قبل اس ام اس زدند که ۱۷ اسفند ۱۳۹۸ بروم به دادگاه کیفری شعبه ۱۳۴ خیابان امام خمینی مشهد تا قاضی “کیمیایی” حکم نهایی را بدهد و عدالت اسلامی را اجرا کند.
در دادگاه، قاضی در حضور متهم به من گفت می خواهد ۲.۷۰۰.۰۰۰ تومان “دیه” به من بدهد!!!؟ – برای تمام آن جراحت هایی که به جسم و روح و روان و “حیثیت” من بواسطه ضرب و شتم شان در انظار عمومی به من وارد کرده بودند!!!؟؟؟؟ من این فرمایش قاضی را رد کردم و خواهان “قصاص” طبق دستور شرع اسلام در همان مکان شدم. قاضی گفت ممکن است صدمه جدی ای به او بزنی! من گفتم نه، من رزمی کار هستم، حواسم هست و دقت می کنم. قاضی گفت چرا همان موقع او را نزدی!؟ من گفتم چون منظور اربابان او همین بود که من او را بزنم و بعد برای من تشکیل پرونده دهند و …. برای همین او را در آن شرایط نزدم. قاضی گفت نه! من حکم به قصاص نمی دهم، همان ۲.۷۰۰.۰۰۰ تومان را بگیر برو!!؟؟ من ادامه دادم بروم به زندگیم برس و بیش از این سرم را از لاک خودم بیرون نیاورم!!؟؟؟ ادامه دادم و به قاضی گفتم من به شما یک میلیارد تومان بدهم اجازه می دهید همین ضربات را به شما بزنم و پرده های گوشت را پاره کنم و …. ادامه دادم که از نظر من همان کسانی من را زدند که نسلم را. من سپاه و سرداران ستم پیشه و چپاولگر و خون آشام سپاه را نمی بخشم. آن ۲.۷۰۰.۰۰۰ تومان را بریز به حساب رهبر سرداران سپاه چراکه اگر زیر سایه او نبود این جنایات ضد بشری را بر علیه من و سلامت جسم و روح و روان و نسل و تبار من مرتکب نمی شدند. من راضی هستم! ضمن اینکه حدود یک میلیون تومان هزینه کردم – پول تمبر و پزشک قانونی و … که متهم را به این مرحله رساندم که جنایتش را پذیرفت.
بعد از جلسه بیدادگاه در مسیر خانه بودم که اس ام اسی برایم آمد که ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ باید مجددا در دادگاه حاضر شوم. من فکر کردم یکی از دو شرط من را پذیرفته اند بنابراین باز هم به دادگاه رفتم. قاضی مجددا از ضارب من “محمد سنایی فیض آبادی” خواست که دوباره همه چیز را توضیح دهد و او اینبار هم با بسم الله الرحمان الرحیم شروع کرد و اصرار کرد که من را نزده و اینکه من بنا بر گفته فقهای شورای نگهبان که من را در انتخابات مجلس رد صلاحیت کردند “کافر” و ضد انقلاب هستم و ….!!!!!؟ من گفتم حاضری دستت را بگذاری روی قرآن و قسم بخوری که من را مورد حمله وحشیانه قرار نداده ای و …. و فیض آبادی گفت “بله” حاضر است و قسم خورد!!!!؟؟ و قاضی از من پرسید حاضرم قسم بخورم که ایشان من را مورد ضرب و شتم قرار داده است؟! من گفتم بله و تیمم کردم و قسم خوردم. فیض آبادی گفت آقای قاضی، ایشان طبق نظر فقهای شورای نگهبان کافر است و نباید قسم او را قبول کنید و …..!!!؟؟؟!! من به قاضی گفتم اصلا فرض بگیرید من کافر و یهودی هستم!!! شما و حراستی هایتان که مسلمان هستید و بجای حضرت علی ع نشسته اید! من از شر و کید این مسلمانان به شما پناه آورده ام – همانگونه که در زمان حکومت جد من یک یهودی به او پناه برد و در سایه حکومت به حق و عدل گستر او به زنگی ادامه داد. به قاضی گفتم امثال ایشان “کافر” هستند که با وجود اینهمه سند و مدرک در پرونده من که در جلوی شماست دستش را می گذارد روی قرآن شما که شما و کسانیکه شما را حراست و پاسداری می کنند از آن ارتزاق می کنید و قسم دروغ می خورد چون همانند دامادشان بر این باور هست که شما هم همانند سایر مسیولان و حاکمان به قرآن اعتقادی ندارید و خریدنی هستید!!!! من به قاضی گفتم جز “قصاص” چیزی نمی خواهم و دادگاه را ترک کردم.
البته قضات مشهد بخاطر این ویدیو که چندین ماه قبل این ماجرا راجع به “فساد سیستماتیک و چپاول گسترده مردم” توسط قوه قضاییه در کانال آپارات و وب سایتم گذاشتم هم از من عصبانی هستند و بنابراین …..
وب سایت شخصی من – که می توانید سایر کتب، مقالات، ویدیوها، تیوری ها آموزشی سیاسی، روش تدریس رهایی بخش و سایر آثار من را در آنها ببینید:
“ورژن اولیه” این مقاله راجع به طرح جایگزینم برای کنکور چند سال قبل در سایت “صدای معلم” و همینطور در سایت “ملیون ایران” منتشر شده بود.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.