تا مدتها فکر میکردم کسانی که مدل موهای عجیب و غریب دارند یا گوشواره و… به خودشان آویزان کردهاند، حتما همجنسگرا هستند. اما مدتی که گذشت دیدم نه، اتفاقا اکثر این افراد غیرهمجنسگرا هستند. با وجود اینکه هنوز هم دید خوبی به همجنسگرایان نداشتم. اما راستش بدم نمیآمد حداقل برای یک بار هم که شده با یکی از آنها از نزدیک برخورد داشته باشم و ببینم کی هستند و چی میگویند.
من چند سال پیش برای ادامه تحصیل به استرالیا آمده بودم و بعد از چند ماه زبان خواندن، وارد دانشگاه شدم. چند ماه از ترم گذشته بود و من هنوز نه با محیط دانشگاه آشنا بودم و نه همکلاسیهایم را خوب میشناختم. یک روز ظهر که وارد دانشگاه شدم و به سمت کلاس میرفتم، در یکی از راهروها متوجه میزی شدم که تعدادی برشور روی آن بود و چند نفر هم دورش نشسته بودند. بالای میز هم نقشهایی از کشورهای جهان را زده بودند که بعضی سبز و آبی و چند تایی هم مثل ایران قرمز بودند. چون عجله داشتم، فقط یکی از برشورها را برادشتم و رفتم.
سر کلاس که بودم نگاهی سرسری به بروشور انداختم و متوجه شدم در مورد همجنسگرایی است. کلاس که تمام شد با عجله بیرون آمدم و به سمت راهرویی که میز در آن قرار داشت رفتم. احساس کردم فرصت مناسبی است تا درباره همجنسگرایی از آنها بپرسم. همچنین میخواستم بدانم چرا ایران را در آن نقشه با رنگ قرمز نشان دادهاند.
وقتی آنجا رسیدم، دوباره به آن نقشه نگاه کردم و از تنها کسی که پشت میز نشسته بود، پرسیدم جریان این رنگها چیست؟ گفت کشورهایی که همجنسگرایی در آنها جرم است و همجنسگرایان مجازات میشوند. بعد برشور را به دستم داد و گفت اینجا بیشتر در این باره توضیح داده شده است. میخواستم بیشتر بپرسم اما چون آنجا خلوت بود کمی معذب شدم و سوال کردنم نمیآمد! ترجیح دادم کمی آن اطراف بچرخم و برشور را بخوانم و وقتی که باز دور میز شلوغ شد، برگردم.
خیلی نگذشت، همین طور که برشور را ورق میزدم، از دور دیدم دوباره دور میز شلوغ شده، برگشتم تا ببینم چه خبر است که دیدم یکی از همکلاسیهایم هم آنجاست. فکر کردم او هم مثل من آمده تا با آنها آشنا بشود و ببیند چه میگویند. با او خیلی آشنا نبودم اما چون خودش آدم خیلی خوش برخوردی بود، احساس خوبی به او داشتم. رفتم و کنارش ایستادم و بعد از خوش و بشی کوتاه پرسیدم تو این گروه را میشناسی. گفت من خودم با این گروه کار میکنم. برایم جالب بود که یک کسی که خودش هم همجنسگرا نیست با چنین گروهی کار میکند.
قبل از اینکه بخواهم چیز دیگری بپرسم، به نقشهی کشورها اشاره کرد و گفت راستی تو از کجا میآیی؟ گفتم ایران و بعد با انگشت روی نقشه دنبال ایران گشت و وقتی رنگ قرمز ایران را دید گفت اوه وضع در کشور تو خیلی خراب است. من هم با خنده گفتم در ایران وضع همه چیز خراب است چه برسد به این چیزها…
میخواست از من در مورد وضعیت همجنسگراها در ایران بپرسد که من زود گفتم نمیدانم من که همجنسگرا نیستم. خندید و گفت حیف! گفتم تو چرا با اینها کار میکنی و از حقوقشان دفاع میکنی، مگر اینها اینجا آزاد نیستند؟ جواب داد خب اینجا مثل ایران و عربستان نیست ولی اینجا هم ما همجنسگراها مشکلات خودمان را داریم هنوز. این ما را که گفت فکر کردم اشتباه شنیدیم. پرسیدم تو خودت هم مگر همجنسگرا هستی؟ با خنده جواب داد خوشبختانه بله!
خودم را جمع و جور کردم و یک لحظه تمام تصوراتی که از همجنسگراها داشتم در ذهنم گذشت. آن احساس چندش و تمسخر… اما حالا که در مقابل کسی ایستاده بودم که خودش را همجنسگرا معرفی میکرد، هیچ کدام از آن احساسات را نداشتم. اصلا چرا این آدم هیچ شباهتی به آن چیزی که من از همجنسگرا در ذهنم ساخته بودم، نداشت! نه تنها او که بقیه افرادی هم که آنجا بودند، همهشان مثل بقیهی مردم بودند. حتی شاید خوشتیپتر و خوشبرخوردتر…
آن روز بعد از کمی صحبت با آن همکلاسی از آنجا رفتم ولی تا چند روز بعد که آن میز در راهروی دانشگاه بود، مرتب میرفتم و سلامشان میکردم و کنارشان میایستادم و با هم حرف میزدیم. راستش هیچ اتفاق خاصی نیافتاده بود. طی این چند روز نه من مطالعه چندانی در این مورد کرده بودم و نه حتی چیز زیادی در این باره از کسی شنیده بودم. اما تنها با دیدن آن آدمها که چقدر هم مهربان و محترم به نظر میرسیدند و مخصوصا صحبت آن روز و روزهای بعدی با آن همکلاسیام به کلی نظرم درباره همجنسگراها عوض شد.
راستش هنوز هم چیز زیادی درباره همجنسگرایی نمیدانم. اینکه منشاء آن از کجاست و دلیلش چیست و… فکر نمیکنم خیلی هم مهم باشد که اینها را بدانم، ولی مهم است که یاد گرفتم اشتباه در مورد کسی که نمیشناسم قضاوت نکنم و مهمتر اینکه به دیگران با هر فکر و گرایشی احترام بگذارم.
من بعد از این ماجرا با چند نفر دیگر هم در دانشگاه و محیط کار آشنا شدم که همجنسگرا بودند. و همیشه برخوردم احترام آمیز بوده است. همانطور که برخورد آنها نسبت به من. اصلا مگر ما انسانها چه میخواهیم از هم جز همین احترام متقابل. حالا کسی همجنسگرا باشد یا نباشد، چه فرقی میکند. همه انسانیم و داریم با هم در این جامعه زندگی میکنیم.
من هرچند نظرم در مورد همجنسگرایان به طور کلی تغییر کرده است اما هنوز بابت آن ذهنیت غلطی که داشتم از آنها و خودم شرمندهام. به توصیه یکی از دوستانم اینها را برای این گروه نوشتم، شاید کمی از آن حس شرمندگی کم شود و همچنین از این طریق از هموطنان همجنسگرایم عذرخواهی کرده باشم و با آنها اعلام همبستگی کنم.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
متاسفانه این ذهنیت شما دست خودتان نبوده بلکه تاثیر و تزریق افکار سیال در جامعه ما است که اجازه برخورد منطقی با هیچ موضوعی را نمی دهد ، بنابر این فکر میکنم جامعه و فرهنگ ما باید در این زمینه و بسیاری از موارد دیگر شرمنده باشد.
یکشنبه, ۲۲ام اردیبهشت, ۱۳۹۲