شعر درمون نیست دردیه معجون از غم و خشم و جنون معدوم
اونکه میبازه سر و تو هنر پس
معلومه محصول فاسد مزرعه حاصل کار یه مشت فاسد مقصود کو
مشکوک مسئول معشوق مشتری موردی مصرفی دولت مقروض ملت مغضوب
کاسب حرمت داره اونکه می‌دوشتت فرضش این که گاوی

گف نقشت چیه رهبری؟ گفتم نه بگو آقای راوی
چش و چالا از اسید له
بی‌چاره‌ای تو مسیر مه
مشق مرگ
اشک سرد
رد خون
رو ورق
پشت و نگاه نکن برنگردد

فامیلِ من بود اونکه بی‌جون تا پشت میله رفت و سر داد
تکلیف ما با خون تو خیابون روشن میشه سردار

نه بدن ضعیف از تزریق
نه بزل و بخشش نه تشویق
تاریخ بخونه شرح حال مارو
فردا بشنون این واژه‌هارو

بشمار

بشمار بدن بچه‌های بی‌کفن تو نیزار و

بشمار صدای کارگر عزادار و
بشمار گلوی بریده‌ی بی‌آزارو

بشمار

زندگی رو طناب ته دره ،این و اونو بنداز تا نیفتی
نصف دیگش زیر حلقه‌ی دار و ‌ بن بست بند و شام
مفتی

فردا این جوجه زامبیا از تخم درآن شاخن برات
دستت داره دور گردنا اون دستا هم دارن برات

لیلامون بورسیه نداشت پدرش بیزنس روسیه نداشت
از جیب ضعفا نزد و خونه، مغازه و ارثیه نذاشت

محسن ما کف دستش خطخطی بود از کار بی‌دستکش
لات اجاره‌ای نبود خم شه کرنش کنه پیش هر کوسکش

پیشکشتون سینه سوراخ استخونا شکسته سر گل داد
سیرِ به وقتش سهمشو خورد و گشنه رو جلو گلوله هل داد

سهم من یه باک بنزین شانس ممد کنه خرجی بدنت
صبر من تیز رو زمین ضعیف کشتی خوردی زدنت

دستامون که گره شه به هم سیل بغض ملت رها شه
حکم ماس مشت اول انگشت وسط روی ماشه

نه وقت مرثیه پرثیه هست تفنگ و پر کن از خشم کوچه
ترک تحصیل
تلخ تحقیر
طرد و تحمیل

بی صدا هارو صدا کن
پاپتی‌های بی‌فردارو

بشمار مغز پاشیده زیر پارو
بشمار گوله تو گلبرگ «پویا»رو

بشمار

خالد احمد رضا
آرین آرمین حسام
ساسان نیکتا امیر پژمان میلاد عدنان مجبتی حسن کاوه یونس جبار سلمان عمران

پر کینه‌ام رو به دشمنی که غاصب آزادی منه
مسئله‌ی اول و آخر عدالت، آزادی میهنه

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)