زنان در تاریخ ایران همیشه نقش مهم و تاثیرگذاری داشته اند. تاریخ پر فراز و نشیب ایران، زنان را در جایگاه‎های متفاوتی دیده است. دوره‎ای در عرش، و اما در بیشتر دوران‎ها بر فرش. در دوران پادشاهی ایلام، زن سالاری در ایران حاکم بود. زن در این دوره حتی تا مقام و جایگاه پرستش به اندازه خدایان نیز پیش رفت.

چنانچه از سنگ نبشته‎های تخت جمشید بدست آمد، در دوران هخامنشیان حقوق انسانی‎اش رعایت می‌شد. تا بدانجا که از مرخصی زایمان و اضافه حقوق بارداری (دریافت حقوق بیشتر در دوران بارداری) برخوردار بود. حق ارث و مالکیت داشت. بنا بر این سنگ نبشته‌ها، در زمان احداث تخت جمشید زنانِ سرکارگر وجود داشتند و از حقوق بالاتری نسبت به مردان زیر دستشان برخوردار بودند. زن در این دوران در ارتش استخدام شد و تا مقام دریاسالاری و فرماندهی نیز رسید. آرتمیس اولین دریاسالار زن که در نبرد ایرانیان با یونان فرماندهی نیروی دریایی ایران را برعهده داشت، نمونه ای از جایگاه زن در ایران کهن است.

 

در دوران ساسانیان، زنان در ایران از شرایط بسیار بهتری نسبت به زنان در روم برخوردار بودند. زنان در این دوران از قانون ارث برابر برخوردار بودند. در این دوران زن شهربانو شد و بر کل امپراتوری بزرگ ساسانیان سلطنت کرد. پوراندخت ساسانی، بیست و پنجمین پادشاه ساسانیان و جانشین اردشیر شیرویه، شد. «پوران دخت»، پادشاهِ زنِ ایرانی دوره ساسانی، ۱۴۰۰ سال پیش، نخستین سخن «فمینیستی» ایرانی و یا به تعبیری نخستین سخن فمنیستی جهان را در نامه ای که برای سپاهیانش نوشت بیان کرد: «پادشاه چه زن باشد چه مرد باید سرزمینش را نگاه دارد و با عدل و انصاف رفتار کند.»

 

در دوره قاجار، زن در ایران، از ارزش بسیار پایین تری نسبت به مرد برخوردار بود. زن در این دوران در اندرونی محبوس شد. اجازه تحصیل نداشت و باسوادیِ زنان مغایر با اسلام، و خطرناک دانسته شد. برخی نیز بر این باور بودند که اساسا مغز زنان قدرت یادگیری سواد را ندارد. در مجموع سواد زن مایه شرمساری بود و حتی برخی از زنان ناصرالدین شاه که سواد خواندن و نوشتن داشتند، آن را از شاه پنهان می کردند.

تاریخ همیشه به شرح رشادتها، پیروزیها و دستاوردهای مردان پرداخته است، اما نقش یک زن در دوران جنبش مشروطه و فتح تهران، بسیار مهم و تاثیرگذار و غیرقابل انکار بود. علیرغم مردسالارانه بودن تاریخ و تاریخ‎نگار، اما نمیشد نقش سردار بی بی مریم بختیاری را در فتح تهران نادیده گرفت.

 

 

در دوران پهلوی، زنان کم کم از پستوها بیرون آمدند و در اجتماع حضور یافتند. بویژه در زمان پهلوی دوم، زن، بخشی از حقوق پایمال شده اش را بازیافت. به نایب السلطنگی، وزارت، قضاوت و حتی به درجه سرتیپی (مرضیه ارفعی) رسید. بسیاری از زنان در مشاغل مختلف مشغول به کار شدند. جامعه به سرعت شاهد حضور و رشد چشمگیر زنان در حیطه های گوناگون آموزشی، ورزشی، بازیگری، خوانندگی، مجریگری، خلبانی، قضاوت، وزارت و … شد. اما دیری نپایید که دوباره این حقوق از آنها گرفته شد.

با روی کار آمدن نظام نوپای انقلابی و قدرت گرفتن روحانیون، حقوق و جایگاه زن در خانواده و جامعه بر مبنای حدود و قوانین شریعت اسلامی تعریف شد. ملاک و معیار حق و حقوق زنان بر مبنای آیات قرآن و شریعت اسلام بنا نهاده شد. در نتیجه، زنان در دوران جمهوری اسلامی نه تنها از این حقوق تازه به دست آورده محروم شدند، بلکه حتی عقلشان نیز ناقص و ناکامل انگاشته شد. بسیاری از تصمیمات مهم زندگی‌شان را مردان برایشان اتخاذ می‎کنند. اجازه خروجشان از کشور را به ولی مرد (همسر) سپرده‎اند. حتی اجازه تحصیل و اشتغالشان نیز منوط به اجازه همسر است. دیگر از قوانین حمایت از زنان و حمایت از خانواده خبری نیست.

اکنون نه تنها دیگر اجازه قضاوت ندارند، که بسیاری از مشاغل و فعالیتها را نیز برایشان ممنوع و جنسیتی کرده‎اند.

زنها در ایران، تنها به دلیل جنسیت و زن بودنشان از بسیاری حقوق اولیه و مسلم‎شان محرومند. بسیاری از زنها، مانند شیرین عبادی، تنها به دلیل جنسیت و زن بودن از شغل مورد علاقه شان کنار گذاشته شده و محروم شدند.

اینک زنان در ایران، به دلیل جنسیت‌شان اجازه ندارند آواز بخوانند. به دلیل جنسیتشان اجازه ندارند رقصنده باشند. زنها به دلیل جنسیتشان از بسیاری از مشاغل و فعالیتها محروم شده‌اند. زنان به دلیل جنسیتشان حتی اجازه ندارند نوع پوشش خود را انتخاب کنند. به دلیل زن بودن و جنسیتشان اجازه ندارند دوچرخه سواری کنند. اجازه ندارند موتورسیکلت برانند. به زنان، تنها به دلیل جنسیتشان، گواهینامه موتورسیکلت‌رانی داده نمیشود. زنها در ایران، به دلیل جنسیتشان، اجازه ندارند آزادانه در سواحل شنا کنند. حق طلاق ندارند. حق ولایت بر فرزندان خود را ندارند. و بسیاری از تبعیض ها و محدودیتهای دیگری که تنها و تنها به دلیل زن بودن و جنسیت‌شان، علیه آنها اعمال میشود.

دیه یک زن تنها به دلیل جنسیتش و اینکه یک «زن» است و جنسیت مردانه ندارد، نصف دیه یک مرد است. به طور مثال اگر زن بارداری کشته شود و فرزندی که در درون رحم دارد پسر باشد، دیه جنین پسرِ به دنیا نیامده‎اش دو برابر دیه آن مادریست که این جنین در رحم او قرار داشته است.

هرچند که با رای وحدت رویه، و پرداخت مابه التفاوت از «صندوق تأمین خسارات‌های بدنی» تلاش کردند تا به نوعی این نقص بزرگ قانون و تبعیض آشکار جنسیتی را بپوشانند؛ اما واقعیت این است که در ماده ۵۵۰ قانون مجازات اسلامی به صراحت آمده است که «دیه قتل زن، نصف دیه مرد است» و نیز بر پایه ماده ۵۶۰ «دیه زن و مرد در اعضا و منافع تا کمتر از ثلث دیه کامل مرد، یکسان است و چنانچه ثلث یا بیشتر شود دیه زن به نصف تقلیل می‌یابد». دیه زن همچنان نصف دیه مرد است.

 

از نگاه حکومت، زن بودن به تنهایی کافیست تا انسانی را از بدو تولد مورد تبعیض قرار داد و از بسیاری حقوق اولیه انسانی‎اش محروم کرد.

بیش از چهل و یک سال است که زندگی زنان در ایران، زیر «آپارتاید جنسیتی»‎ شدید دستخوش تحقیر، توهین و ستم‌های بسیار شده است.

اما واقعیت مسلم این است که، زنان بخش مهمی از جوامع انسانی را تشکیل می دهند. نادیده گرفتن زنان، حقوق و نیازهای آنها، به معنای نادیده گرفتن حقوق و نیازهای نیمی از جامعه انسانی است. نیمه جمعیتی مهمی که از قضا تولد نیم دیگر جامعه را نیز بر عهده دارد و نقش و تاثیر بسیار مهمی در پرورش آن نیمه دیگر نیز دارد. نمی توان حقوق انسانی زن و کرامت انسانی‎اش را نادیده گرفت وتاثیرات منفی آن را در نیم دیگر جامعه و در مجموع، در کل جامعه مشاهده نکرد.

زنان نیروی تغییر جامعه اند. زنان آگاه و روشنگر، می توانند برای حکومتهای توتالیتر هراس‌انگیز باشند. حضور پر رنگ زنان موجب وحشت اینگونه حکومتها، بویژه رژیم تئوکراتیک ایران، میشود.

حکومت اسلامی از همان ابتدای روی کار آمدنش در ایران و حتی در جریان انقلاب ۵۷، حضور پر رنگ زنان را دید و قدرت ایجاد تغییر آنان را درک کرد. بویژه در راهپیمایی اعتراضی ۸ مارس برعلیه حجاب اجباری، متوجه این حضور پررنگ شده بود. به همین دلیل نیز در تمام دوران حکومت ۴۱ ساله اش، همیشه نوک پیکان مخالفت و مبارزه‌اش  با زنان، تشکلهای زنان و جنبش‌های حق خواهی زنان بوده است. گشت کمیته، گشت امر به معروف و نهی از منکر، و گشت ارشاد در تمام این سالها زنان را هدف قرار داده است؛ تا با هرچه محدودتر کردن زنان و به عقب راندن آنها از قدرت تاثیرگذاری زنان بکاهد. نقش زن در هدایت و سازماندهی اعتراضات از خانه تا خیابان همیشه مورد توجه حکومت و سبب وحشت آن بوده است.

در اعتراضات سالهای ۸۸ و ۹۶ حضور زنها در کف خیابانها و در بطن اعتراضات بسیار محسوس و پررنگ بود.

در کارزارهای آزادی‌های یواشکی من، چهارشنبه‎های سفید و پس از آن جنبش اعتراضی دختران خیابان انقلاب، این زنان و دختران بودند که رژیم اسلامی را به چالش کشیدند. زنان شجاعی که حجاب اجباری، این خط قرمز رژیم، را بر سر چوب می‌کردند و در چهار راه و خیابان می ایستادند و اعتراض مدنی خود را به مسالمت‎آمیزترین شکل ممکن به حاکمان جمهوری اسلامی و به جهانیان نشان میدادند.

سالهاست که زنان مایه وحشت حکومت اسلامی در ایران شده‎اند. زنانی همچون گوهر عشقی، شهناز اکملی، و … که حتی نامشان نیز برای جمهوری اسلامی نگران کننده و هراس برانگیز است.

در اعتراضات آبان ۹۸ نیز زنان حضور بسیار پررنگ و تاثیر گذاری داشتند، با این تفاوت که این‌بار بسیاری از زنان به صورت خودجوش رهبری خیابانی و میدانی اعتراضات را برعهده گرفتند. زنان در این اعتراضات با «حمایتگری» از یکدیگر و دعوت از مردان برای حمایت و پیوستن به اعتراضات مسالمت‌آمیز رهبری یک اعتراض خودجوشِ عظیم را برعهده گرفتند.

 

البته؛ در این بین نمی توان نقش بسیاری از زنانِ ناآگاه، در گسترش دید مردسالارانه و فرهنگ مردسالاری در جامعه را نادیده گرفت. زنانی که از همان کودکی پسرها را با دیدگاههای مردسالارانه بزرگ میکنند. زنانی که با دیدگاهِ «تو پسری» آزادی‎ها را برای پسران، و «تو یک دختری» محدودیت‎ها را از آن دختران می‎دانند. و یا زنانی که همانند فراکسیون زنان مجلس، بازوی تسریع و تسهیلِ تصویبِ قوانین تبعیض آمیز علیه زنان میشوند. و یا زنانی همچون مینو اصلانی، رییس بسیج بانوان، که در راستای اهداف مردسالارانه سخن میرانند و عمل میکنند.

نباید این واقعیت را فراموش کرد که برای داشتن جامعه ای موفق، متشکل از زنان و مردان موفق؛ یقینا باید نقش و جایگاه زن در جامعه مورد بازبینی قرار گیرد.

استقلال اقتصادی زنان اصلی‎ترین و مهمترین عامل برای رسیدن به برابری اجتماعی و جامعه ای دموکراتیک است. برای رسیدن به استقلال اقتصادی، توانمندسازی و توانبخشی اقتصادی زنان، برخی قوانین تبعیض آمیز -که متاسفانه کم هم نیستند- نیاز به تغییر دارند.

باید باور به دموکراسی و این اصل مهم که برای رسیدن به رهایی باید پذیرفت «لزوما همه مردم مانند من و یا ما فکر نمی کنند و هرکس که نظرش با من و ما یکی نبود، الزاما دشمن نیست.»، را در جامعه نهادینه کرد.

بهترین اقدام ممکن برای آگاهسازی تاکید بر نهادینه کردن «رواداری»، «حمایتگری» و اصل مهم «اتحاد» است. راه اندازی کمپین یا کمپین‎هایی با هدف آگاهسازی و شناسایی دغدغه مشترک اکثریت زنان، از اقشار و طبقات مختلف اجتماعی گرفته تا زنان خنثی و نشسته در حاشیه امن می تواند به آن بخش از زنان که ناآگاهانه در خدمت فرهنگ مردسالارانه هستند کمک کند تا برعلیه تبعیض علیه «خودشان» بایستند و اقدام کنند.

زن و مرد همگی قربانی یک سیستم بیمار و معیوبیم. برای گذار از این آپارتاید جنسیتی و تبعیض های آشکار علیه زنان و رسیدن به برابری و دموکراسی، برای تک تک شهروندان، “اتحاد عمل و تاکید بر نقاط مشترک” مهمترین عامل کلیدی است که در اختیار داریم. باید «ما شدن» را بیاموزیم و تمرین کنیم.

 

و در پایان، اصلی ترین گام و اقدام عملی برای رسیدن به حق زیست برابر انسانی، فارغ از جنسیت، داشتن سیستم قضایی مستقل و پیوستن به «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» سازمان ملل متحد است. منشور سازمان ملل متحد بر پایبندی حقوق اساسی بشر، مقام و منزلت هر «فرد انسانی» و «برابری حقوق زن و مرد» تاکید دارد. بر مبنای آن، دولت‌ها متعهد و ملزم میشوند که در راستای رفع تبعیض علیه زنان اقدامات تأثیرگذاری را اتخاذ کنند تا اصل مساوات میان زنان و مردان در قانون اساسی یا سایر قوانین مربوطه هر کشور را تضمین و محقق کنند.

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)