این روزها در گرماگرم قیام و خون فشانی ملت ایران، متاسفانه عدهای تلاش دارند تا با پیش کشیدن بحثهای انحرافی اذهان جامعه را مشوش کرده و از تمرکز بر روی دشمن اصلی باز دارند، تا بار دیگر انقلاب و فداکاری و جانفشانی مردم ما به مسیر انحرافی برده شود و مجددا دیکتاتوری در لباسی دیگر و در شکلی دیگر حاکم گردد و انقلاب را بر سر صاحبان ان خراب کنند.
عدهای به قیام کنندگان نصیحت و رهنمود پرهیز از خشونت میدهند، باید ابتدا پرسید خشونت را چه کسی دارد اعمال میکند؟ در این میان ابتدا باید مشخص کرد چه کسی جلاد و کدام قربانی است؟
هدف این نصیحتگران در واقع جابجا کردن جای جلاد و قربانی با یک ترفند و فریبکاری است و در خوشبینانه ترین حالت محصول ایستادن در یک فاصله برابر بین جانی و قربانی است، که در هر حال نتیجه ان در خدمت جنایتکاران میباشد.
ملایان از ابتدای شروع اعتراضات و به خیابان امدن مردم کلیه ارتباطات اینترنتی را بطور کامل قطع کردند، هدف از این اقدام البته محاصره و ایزولاسیون انقلابیون و جلوگیری از هر گونه امکان پوشش رسانهای وقایع اعتراضات بود.
اقدامات ایزوله کردن قیام کنندگان تنها به قطع ارتباطات اینترنتی محدود نشد، بلکه مطبوعات داخل کشور را هم شامل شد و مطبوعات داخلی البته با دستور حکومتی ابتدا در برابر رویدادها باید سکوت میکردند و اخبار قیام را پوشش نمیدادند، این موضوع حتی به برنامههای صدا و سیما هم تعمیم یافت به طوری که صدای بسیاری از هموطنان از یک بام و دو هوایی صدا و سیما در آمد و میگفتند که از خیابانها صدای گلوله میاید و ملت را میکشند ولی صدا و سیما موسیقی کلاسیک پخش میکند!
جالب توجه این که رژیم ملایان تنها به عدم پوشش وقایع قیام اکتفا نکرد، بلکه در راستای شیطان سازی مخالفان، به مطبوعات داخلی خط داد که فقط اجازه دارند اماکن اتش گرفته، بانکهای سوخته و ماشینهای منهدم شده را منعکس کنند، این کار هدفی جز زدن برچسب خشونتگرایی و آشوب طلبی به انقلابیون را دنبال نمیکند.
در طی قیام، مردم به جان آمده ایران یکی از بزرگترین و گسترده ترین سانسورها را تجربه کردند و بزرگترین فریب افکار عمومی جهان از سوی یک حاکمیت در تاریخ معاصر صورت گرفته است.
بنابراین قطع پوشش اینترنتی جدای از این که امکان اطلاع رسانی را از نیروهای انقلابی گرفته است، بلکه بعنوان افراد خشونت طلب و خرابکار نیز شناخته خواهند شد، علاوه بر این ملایان با فریب افکار عمومی جهان پرتلفات ترین اعتراضهای ایران در دهه اخیر را امری نه تنها عادی، بلکه خود را قربانی خشونت عدهای آشوبگر معرفی کنند.
این حضرات نصیحت کننده که نسبت به استفاده از خشونت به قیام کنندگان هشدار میدهند کجا بودند وقتی که دختر خیابان انقلاب را نیروی انتظامی از بالای سکو به پایین پرتاب کرد و دختر بیچاره را با پای مجروح با خود بردند و بازداشت کردند؟!
این حضرات نصیحت کننده روزی که ستار بهشتی کارگر وبلاگنویس را در زیر شکنجه به طرز ناجوانمردانهای به شهادت رساندند و مادر پیرش را تا همین امروز داغدار و سیاهپوش کردند کجا بودند؟!
چی میشه که عدهای در مملکتی که ۱۴ فعال سیاسی و مدنی که در صلح آمیزترین روش و فقط با نوشتن نامهای به خامنهای خواستار کناره گیری ابرومندانه او میشوند را به زندان میاندازند، در تشخیص سرکوبگر و قربانی دچار اشتباه میشوند؟
چهل سال است که در کشور ما چرخه کشتار و سرکوب و حذف دگر اندیشان لحظهای از چرخش باز نایستاده است.
در جهنم آخوندها علاوه بر کشتار روزمره که در چهل سال حاکمیت ملایان هیچگاه تعطیل نشده است، چندین فقره نسل کشی و قتل عام نیز صورت گرفته است مانند:
– قتل عام و کشتار دهه شصت.
– قتل عام و نسل کشی سال ۶۸.
– قتل عام و کشتارهای زندان کهریزک بعد از وقایع سال ۸۸.
اتهام خشونت به مردمی که عاشق آزادی، دمکراسی و حقوق بشر هستند بی شک ناجوانمردانه ترین اتهام است.
ولی همه این تلاشهای مذبوحانه قطعا نخواهد توانست حقیقت آنچه در ایران تحت حاکمیت ملایان میگذرد را از دید انسانهای جویای حقیقت و تشنه عدالت مخفی کند.
ریشه این اتهامات البته نه در عشق به عدم خشونت و مسالمت جویی، بلکه دقیقا ریشه در اندیشه کاسبکارانه و همسو با ملایان دارد، که از هر گونه تغییر هراس دارد. چنین اندیشهای بی شک جدی ترین همدست ملایان سرکوبگر و جنایتکار است و منافع خود را در حفظ وضع موجود و ادامه کشتار و سرکوب و بی عدالتی میبیند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.