اخیراً در بخشِ کتابها و اسنادِ “زبانهای شرقی (اورینتال)” از کتابخانهی آرسنالِ پاریس (که بخشی از کتابخانهی ملّیِ فرانسه است)، نسخهای فارسی از کتابِ “آشفتهحالانِ بیداربختِ” غلامحسین ساعدی را یافتم. داستانها، گرچه با ویرایشی دقیقتر، با ترتیبِ نسخهی انتشاراتِ نگاه که در تهران خوانده بودم مطابق بود. اتّفاقِ عجیب امّا، کاغذی بود دستنویس، تا شده میانِ کتاب. کاغذ کاهی بود و بدونِ خطکشی، و زمان زردترش کرده بود و البته تا حدودی شکننده. با اینکه نه تاریخ داشت و نه اثری از نام یا امضای نویسنده، شباهتِ دستخطش با ساعدی انکارنشدنی بود. هر چند این شباهت چیزی را اثبات نمیکند؛ نوشته در چهار جا خطخوردگی داشت که محتمل میکرد پاکنویسی از چرکنویسی آشفتهتر باشد. متنِ آن را، که عنواناش “سناریو” بود، اینجا کامل و دقیق کپی میکنم:
فریدون گفت: قبلهی عالم! طبقِ مراسلاتِ خبرچینانِ فدایی در چهارگوشهی گیتی، و عطفِ به فتنههای اخیرِ ایالاتِ متّصلِ شامات، و حَسَبِ دعاویِ بازماندگانِ خوانینِ مخنّثِ غزنوی و سلجوقی، و برابرِ ترشّحاتِ دهانِ نحسِ نجسِ سگانِ هارِ قرمطی و رافضی، بر ما، که یعنی حقیر باشم فریدون وزیر دربار و انور وزیر عدلیّه و عراقی وزیر خزانه، علمالیقین است که این قرمطیان، دسیسه در سر و توطئه بر دل، نقشهی ورود و آشوب در داخل مرزهای امپراتوری را کشیدهاند و دیگر جایز نیست نشستن و انتظار اختیار کردن. تصدّقتان گردم، ما، که یعنی حقیر فریدون وزیر دربار و انور وزیر عدلیّه و عراقی وزیر خزانه، طرح کردهایم که خود بدواً فتنهای برانگیزانیم که دانه پاشیدنی باشد تا موشان و سگانِ رافضی از سوراخ به در آیند و یک شبه گزمهها را بر سرشان ریزیم و فتنه را در نطفه خفه کنیم که قبلهی عالم خود نیکتر میداند که خاموشیِ آتشِ فتنهی خودانگیخته هزار و یک بار سهلتر از اطفاءِ حریقِ فتنهی تحمیلی است. و ما، یعنی حقیر فریدون وزیر دربار و انور وزیر عدلیّه و عراقی وزیر خزانه، طرح کردهایم که دو نشان را با یک تیر زنیم، و آن بدین صورت باشد که اعانهی گندم را دفعتاً قطع کنیم که همان نسخهی سالیانِ دورِ تمامیِ وزرای خزانه و عالمانِ غنی و نیلیِ دفاترِ نیاوران بوده است، و البته زر و سیمی فیالفور به پابرهنگانِ گندمکار ارزانی میداریم و البته تدریجاً آن نیز قطع کنیم که این نسخه را کنگرهی میانِ ملل بر تمامیِ ممالک محروسه و غیر محروسه اوجبِ واجبات دانسته است که رونقِ بازار آورد و کوچکیِ دربار، که دربار هر چه نازکتر، قوّهی قهریه کلفتتر. و مِن بابِ تشویشِ اعلی حضرت در مسئلهی تریاک هم عرض کنم، که خود نیکتر میدانید مردم تمامی به این افیون زندهاند و این چند صباح که مرزها را میبندیم، ورودِ تریاک نیز به کل قطع خواهد بود. امّا خاطرِ شریف آزرده نباشد که وزیرِ تریاکات در خفا و زیرِ زمین، در جهرم، کشتِ خشخاش را آباد کرده و حتّی بی یک بَست تریاکِ فرنگی هم آن قدر ملّیاش را انبار داریم که خاطرِ شریفِ قبلهی عالم آزرده نباشد.
بعدالتحریر: رضا، که مقطعی هوسِ ملکالشعرایی به سرش زده بود امّا بعد عقلاش سر جا آمد، نقل میکرد که سه روز بعد از قطعِ اعانهی گندم، تلخک شتابان به دربار آمده و گفته بود: “قبلهی عالم! همه جا قبرستان شده، قبرستان! مردهها را که نمیشود عمودی دفن کرد قبلهی عالم!” درباریان همه این شنیدند و خنده کردند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.