خاک من، وطن من، مذهب من، فرهنگ من، زبان من، نژاد من، قوم من، قبیله من. من و فقط من! چرا فقط من؟ چه چیزی باعث به وجود آمدن این من میشود؟  آری وقتی این من بر انسانیت که وجه مشترک انسان ها است، برتری پیدا میکند. نتیجه اش میشود، جنگ هایی که به درازای تاریخ عمردارند. نتیجه اش میشود، جنگ های صلیبی، جنگ اول و دوم جهانی، جنگ ۸ ساله بین صدام و خمینی، جنگ داخلی یمن و به خطر افتادن حداقل جان ۴۰۰ هزار کودک در اثر گرسنگی، میشود ۷ میلیون آواره و حداقل ۴۰۰ هزار کشته در سوریه، میشود کشتار ۲۰ هزار نفری در میانمار، میشود جمهوری اسلامی در ایران، میشود داعش، میشود طالبان، میشود اردوغان و، و و. آری نتیجه اش این وحشی گری خواهد بود.


جنگ همیشه راهی بوده برای دیوار کشیدن بین انسانها، برای خون و خون ریزی، برای به دست آوردن قدرت، برای سود! سود بیشتر، بیشتر و بیشتر برای یک درصدی ها، برای گرفتن اختیار از انسان و بی اختیار کردن انسان.! 

با کمال تاسف خیلی از این جنگ های وحشتناک در حال حاضر جلو چشمان میلیاردها انسان در جریان است وهمچنان جان انسانها بخصوص کودکان را میگیرد. سیستم سرمایه داری حاکم در دنیا با توسل به  ایدیولوژی نژاد پرستی، مذهب و ناسیونالیسم برروی این کره زیبا دارد جنایت می افریند. کردستان در شمال سوریه یک نمونه آن است که در آنجان با توسل به این عوامل دارد جنایت میشود.

خیزش مردمی که در سال ۲۰۱۱ در سوریه برای به سقوط کشاندن بشاراسد به پاخواست با دخالت حکومت های منطقه همچون جمهوری اسلامی ایران، ترکیه و عربستان سعودی و همچنین در سطح بین الملل روسیه و آمریکا، به حمام خون بر علیه مردم ستم دیده سوریه  تبدیل شد. در شرایطی که اسد به حالت سقوط افتاده بود، جمهوری اسلامی معمار توافق بین اسد و حزب اتحاد دموکراتیک “پ ی د” که زیر مجموعه “پ ک ک” است شد. در نتیجه توافق پ.ک.ک و جمهوری اسلامی و اسد، کردستان سوریه تحویل این گروه گردید. حکومت سوریه هنگامیکه خیالش از این منطقه راحت شد توانست با تمرکز بیشتری به جنگ با دیگر گروهای مخالف حکومتش بپردازد. در حال حاظر بشار اسد با پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران، حزب الله لبنان و روسیه توانسته دوباره  بر اکثریت خاک سوریه تسلط پیدا کند. اگر چه خودگردانی کردستان سوریه با توافق ذکر شده به دست آمد اما ماندگاری این خودگردانی بدون همکاری غیر مستقیم اسد و حمایت و حضور مستقیم نیروهای آمریکای در آن منطقه ممکن نبود. 

روشن است ترکیه با رهبری اردوغان که مشکل اساسی با “پ ک ک” دارد حکومت منطقه ای به رهبری حزب دست ساز  پ.ک.ک برایش غیر قابل تحمل است. به همین دلیل دست به اقدام نظامی با توافق از قبل با آمریکا بر علیه این منطقه زد و متاسفانه به کشته و آواره شدن بسیاری از مردم مظلوم و ستمدیده شمال و شمال شرقسوریه انجامید. سپس نیروهای حزب اتحاد دموکرتیک (پ ی د) وهمچنین شاخه نظامی این حزب یعنی یگان های مدافع خلق (ی پ گ)  ازبشار اسد درمقابل حمله ترکیه با رهبری اردوغان در خواست کمک کرد. این درحالی است که هیچ وقت حکومت سوریه این جریانات کرد را به رسمیت نشناخته، تا جایی که روز شنبه ۱۹ اکتبر ۲۰۱۹ تلوزیون دولتی سوریه در خبر فوری از ورود مخالفان سوریه ای متحد دولت ترکیه به داخل شهر راس العین یا سرکانی خبر داد و از آن طرف یگان های دموکراتیک کورد سوریه را “منحل شده” اعلام میکند. 

اگر چه  چنین سیاست ها و جنایتی از این دولت ها قابل انتظاراست، اما سیاست و استراتژی غلط” پ ک ک” با رهبری اوجلان در راستای همزیستی با دولتهای سرکوبگر مردم کردستان و همزمان مطالبه شریک شدن در قدرت، این چنین مردم کردستان سوریه را به دام این گرگها انداخت. جنایت اردوغان چنان وسیع بود که آنها را دست به دامن بشار اسد کرد. به قول معروف از ترس مار به پشت عقرب پناه بردند. 

 وقتی مبنای مبارزه قوم خود، منطقه خود و یا زبان خود است، نتیجه عملی آن ایجاد تفرقه و نفرت قومی میباشد. با اتکا به این نفرت قومی سهم خواهی از قدرتهای حاکم فرجامی بجز‌شرایط امروز کردستان سوریه نخواهد داشت. زیرا عملا دیواری قومی بین خود و دیگران ساخته شده است. 

 آیا واقعا مردم کورد با عرب و یا ترک و ترکمن مشکل دارند؟ یا اینکه این مردمان با سیستم حاکم مشکل دارند. واضح است دشمن این مردم سیستم حاکم است نه زبان، فرهنگ، نژاد و یا مذهب متفاوت. 

 استراتژی و سیاست پ ک ک  تا سال ۱۹۹۹ همواره “کردستان بزرگ” بوده، یعنی “کشور کردستان”.  در واقع این اسم گذاری ها که تحت عنوان روژهلات، روژآوا، باکور و باشورانجام شده است. منظور شرق، غرب، شمال و جنوب “کشورکردستان” میباشد. که به ترتیب کردستان ایران، سوریه، ترکیه و عراق را شامل می شود. همچنین صدور بیانیه های اخیر در کنگره ملی کورد بر این صحه می گذارد که همچنان فرهنگ “کردستان بزرگ” اساس و پایه  استراتژی پ ک ک است. شاید سوال شود این کلمات ادبیات کوردی است نه یک سیاست و استراتژی ناسیونالیستی. اگرحتی ادبیات کردی را مبنا بگیریم، کردستان ایران در غرب ایران قرار دارد و با این حساب باید ترجمه آن به زبان کوردی “روژآوا” باشد نه روژهلات و کردستان سوریه که در شمال سوریه قرار دارد ترجمه آن باید باکور باشد نه روژآوا.  ولی چون ناسیونالیسم کورد با توجه به طرح و برنامه “کردستان بزرگ” سعی دارد ادبیات ناسیونالیستی خود را بر اساس طرح کردستان بزرگ غالب کند این اسم گذاری را ضروری میداند. 

نادرست بودن این نوع سیاست ناسیونالیستی جدا کردن مردم مناطق کورد نشین از سایر مردم دیگر در این کشورها است. وازطریق تحریک احساسات ناسیونالیستی و درتقابل قرار دادن ملیتها و اقوام مختلف در برابر هم باعث شکاف و تنفر بین مردم میشود. در حالی که در کشوری مثل ایران سالیان سال است که این مردم در کنار هم زندگی کرده اند و هیچ مشکلی با هم  نداشته وندارند. برای نمونه شهر تهران از کورد گرفته تا ترک، عرب، بلوچ، لر، ترکمن و … زندگی میکنند و مشکلی با هم نداشته اند، بلکه مشکل اصلی آنها سیستم دیکتاتوری حاکم یعنی جهوری اسلامی است ( به همین منوال در دمشق، استانبول و بغداد هم این ترکیب متفاوت مردم منتسب به ملیتهای مختلف را شاهد هستیم). البته خود حکومتهای دیکتاتور برای مصون ماندن خود و ادامه حکومت، بارها با این نوع ترفندها و شکاف قومی،ملی و مذهبی مردم را به جان هم انداخته اند. 

سیاستهای ناسیونالیستی احزاب کردستان که مبتنی بر مذاکره و همزیستی با دیکتاتورهای حاکم است  هربار با قرار گرفتن در کنار یکی از آنها سیاست و برنامه متفاوتی را در پیش میگیرند. اما این سیاستها تا کون بجز قربانی کردن مردم نتیجه ای نداشته و نخواهد داشت. 

چنین تراژدی های  غمگین و غیر انسانی مانند شرایط امروز کردستان سوریه را قبلا بارها دیده و شنیده ایم. اگر به تاریخ صد سال گذشته بر نگردیم همین چندی پیش درعفرین دیدیم که چه اتفاقاتی افتاد و درحال حاضر در بخشهای دیگر کردستان سوریه و یا جنگ شهری پ.ک.ک در کردستان ترکیه و قربانی شدن تعداد زیادی از مردم کردستان ترکیه و همچنین میلیتاریزه کردن شهرهای کردستان ایران در حرکتهای مسلحانه پراکنده پژاک و سایر احزاب ناسیونالیستی دیگر درادامه همین سیاست نادرست و غلط بوده است. این نوع سیاست احزاب ناسیونالیستی بجز قربانی شدن تعدادی جوان پرشورو کشتار و آواره کردن مردم این مناطق هیچ نتیجه مثبتی برای مردم نداشته است. حتی میتوان گفت تاثیر بسیار منفی در روند مبارزات اجتماعی مردم و فعالین اجتماعی و سیاسی در مقابل جمهوری اسلامی و حکومت اردوغان و بشار اسد داشته است.

 باتوجه به اینکه دیکتاتورهای منطقه در سرکوب مناطق مردم کردستان منافع مشترکی دارند. در نتیجه دخیل بستن و مذاکره با آنها فقط  نتیجه اش قربانی و آواره شدن بیشترمردم خواهد بود.

 توافق “آدانا”  در دو دهه گذشته نمونه بارز مشترک المنافع بودن حکومت های سوریه، ترکیه و ایران است و نمونه دیگری از مشترک المنافع بودن این حکومتها را در برخورد جمهوری اسلامی ایران و ترکیه و عراق به رفراندم کردستان عراق دیدیم. 

 تاریخا این نوع سیاستها محکوم به شکست است. وتجارب این نوع سیاستها بارها تکرار شده است. برای  مثال دراواخر سال ۱۳۲۴ قاضی محمد هم با اعلام “جمهوری مهاباد” چنین سیاست غلطی را به پیش برد، اما دیدیم که چگونه دولت وقت ایران  بعد از توافق با روسیه به جمهوری مهاباد پایان داد. همچنین این روند در کردستان عراق هم در دوران حکومت صدام حسین روی داد و باعث کشته شدن تعداد زیادی از مردم کردستان عراق شد.

 در نتیجه برای پایان دادن به یک دیکتاتوری، حضورمردم آن کشور در کنار هم لازم و ضروری است. با بند و بست و همزیستی با یکی از این دیکتاتورها نمیتوان علیه دیکتاتور کشور خودی پیروزی به دست آورد. آزادی مردم مناطق کورد نشین درگرو آزادی بقیه مردم در کشورهای سوریه، ایران، ترکیه و عراق است. قبل از هر خودمختاری و یا خود گردانی باید مردم آن کشورها با اتحاد دیکتاتورکشورخودشان را بیندازند.

متاسفانه باید گفت در کردستان سوریه مردم مابین اردوغان و اسد فقط قربانی میشوند. سرانجام کردستان سوریه پایان دردناکی برای مردم آن مناطق دارد. 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com