چند هفته پیش دخترم را بردهبودم مهد، البته مهدکودک زیر نظر بهزیستی نیست ولی خب جایی است که ادعای کار فرهنگی دارند و مشتریانشان اکثرا مثل خود ما طبقه متوسط جامعه هستند.
یک کاغذ دادند دستم که قرار است از جشنهای نوروزی فیلمبرداری دو دوربینه حرفهای شود و آنها که میخواهند بچهشان توی فیلم نهایی تدوینشده باشد، دویستهزار تومن بدهند. من نشستهبودم و چندبار صفرهای این عدد را که فکر کردهبودم بیست تومان است شمردم. وقتی متوجه شدم چیزی نگفتم و بیرون آمدم. فردای آن روز و تمام ده روز بعد مادرهای زیادی را میدیدم که پشت در جمع شدهاند و در مورد فیلم و تحریم آن حرف میزنند. یک بار هم در جمعشان بودم و موافقت خودم را برای نپرداختن هزینه اعلام کردم. ولی همچنان جمع پشت در را میدیدم و هر از گاهی یکی از آنها میپرسید که تصمیمتان عوض نشد؟ شرایط پرداخت عوض شدهبود و گفتهبودند میتوانید چک بدهید یا قسطی پرداخت کنید، چون به نظرم خیلی مضحک آمدهبود که برای دویست تومان بخواهم چک بدهم راجع به آن حرفی هم نزدهبودم تا اینکه متوجه شدم خیلی از ناراضیها ثبت نام کردهاند. مثل همانها که آجیل را تحریم میکنند و چشمشان را روی قیمتهای دیگر میبندند. همه آنهایی که بچه دارند میدانند آدم چه خرجهای احمقانهای ممکن است برای کودکش بکند و اصلا به چشمش هم نیاید ولی مشکل نگاه ماست به دنیایمان. اینکه نسل ما جنگ و تحریمها را تجربه کردیم و حالا فکر میکنیم خودمان یا عقدهای بودیم یا به طرز معجزه آسایی به خاطر رفاه نسبی خانوادههایمان و سفرهای دورو بریهایمان از عقدهای بودن جستهایم و حالا باید کاری کنیم که بچههایمان این حس را تجربه نکنند.
بچههای ما نسل دیگری هستند، دنیای دیگری دارند و زندگیشان که ما هم در ساختن آن سهیم هستیم جور دیگری است. قرار نیست ما مثل پدرمادرهایمان باشیم و آنها هم قرار نیست مثل ما باشند.
به تجربه توی دور و بریهایم آدمهای زیادی دیدهام که پدرمادرهای چپی داشتهاند و خودشان یکپا بورژوا شدهاند و یا برعکس. ما هم باید بدانیم بچههای ما قرار نیست با نداشتن هرچیزی عقدهای باشند و نباید این احساس را به آنها منتقل کنیم که همه چیزهای خوب دنیا در دسترس و قابل به دست آوردن است. کودک ما وقتی بزرگتر شود اگر توی همین ملک باشد، میبیند که دنیایی که برایش ساختهایم پوسته نازکی از دروغ است. خود من با اینکه بارها به دخترم ” نه” گفتهام، میبینم که گاهی چقدر ضعیف و کم صبر است. او هنوز خیلی کوچک است و اگر همیشه نظر مساعد دیگران را داشتهباشد ( مثل خیلی از بچههایی که دیدم ) وقتی بزرگ شد توان به تنهایی ایستادن را نخواهد داشت.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.