اول اینکه امیدوارم چهره های عزیز سیاسی (نیازی به نام بردن نیست) که یقینِ نزدیک به قطع خود ایشان نیز می دانند و به همین دلیل پای مسئولیت پیش نمی گذارد، هیچ وقت به چنین خبطی تن ندهند زیرا کار به رد صلاحیت و ترورهای شخصیتی این چنینی ختم نخواهد شد. فرض کنید چهره ی محبوبی که در گذشته بیش از بیست میلیون رای می آورده حالا در انتخابات پیش رو مجموع آرای ماخوذه اش {!} بشود چهارصد هزار یا پانصد هزار. بعد هم یک عده بکوبند بر کوس های تبلیغاتی و بروند پشت تریبون های تشریفاتی که دوره فلان و فلان تمام شده و دست این آقا هم برای ملت رو شد و مردم هم از اصلاحگرایان و اصلاح طلبان رو گردانده اند و … آن وقت تا بیایی و حرف هم بزنی می گویند اگر چنین بود ما اصلاً رای به صلاحیت ایشان نمی دادیم. خود مردم نخواستند. ترس از چنین روزی دارم واقعاً.
مطلب دوم درباره تعداد نامزدهاست. این حقیر که به یاد ندارم چنین ترافیکی را برای کاندیداتوری این پست. کار به جایی رسیده که صدای خود نامزدها هم درآمده. علی اکبر ولایتی در گفتگویی از سیاسیون خادم به نظام خواسته که حتماً الزام نیست کسانی که می خواهند به ملت و نظام خدمت کنند در ریاست جمهوری بختشان را بیازمایند. می توانند در پست های پایین تر هم به خدمت بپردازند. اما برداشت شخصی من از این همه نام آشنا و ناآشنا و این همه ائتلاف های جدید و قدیم که نامهایشان آدم را یاد تست های ریاضی دبستان هم می اندازد چیزی شبیه همان مهندسی معقول انتخابات است؛ برای حل بزرگترین معضلی که این جمهوری در حال حاضر پیش رو دارد. یعنی برگرداندن حس اعتماد به مردم. بالاخره توی این همه یکی هست که نظر یک طیف را به خود جلب کند و مجموع این طیف ها حس عمومی این کل بی اعتماد را ممکن است تعدیل نماید.
و در آخر منتظر کناره گیری ها و هندوانه زیر بغل یکدیگر دادن های نامزدهای هر حزب و مسلک به نفع عضو قویتر هستیم. تا ببینیم که در انتها چه رخ می دهد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.