هوا به شدت آلوده است، مزارع خشک شدهاند، بیکاری بیداد میکند، از به کارگیری نیروهای بومی در اکثر ادارات و کارخانهها خودداری میشود، نخلستانها نابود شدهاند، مهاجرت جوانان از روی اجبار روز به روز افزایش مییابد، همه این مشکلات در استانی روی میدهد که یکی از غنیترین استانهای ایران است.
نوشتن و صحبت کردن درباره خوزستان با جمعیت حداکثری عرب و لرهای بختیاری، نه تنها در داخل ایران، بلکه در رسانههای اپوزسیون خارج از ایران نیز دشواریها و ملاحضات خاصی را دارد، به ویژه اگر در مورد حقوق مدنی، سیاسی و فرهنگی آنها باشد.
برخی از روشنفکران و شاعران ایرانی، از بیخ و بن منکر عربی بودن خوزستان میشوند، برخی نیز آنها را عربهای ایرانی میدانند و حساب آنها را از به قول خودشان از بقیه عربها جدا میدانند و کسانی هم هستند که با تجزیهطلب خواندن عربهای خوزستان، ترور روشنفکران و رهبران اهوازی را توجیه و حتی از آن حمایت میکنند.
استان خوزستان، سهم عمدهای در تولید و صادرات نفت، پتروشیمی، فولاد و… در ایران را دارد. این منطقه از دیرباز کانون توجه حکومت و دولتهای مختلف بوده و به همین سبب مورد حملههای بسیاری قرار گرفته است، اما با پیدا شدن نفت توجهها به این منطقه بیشتر از پیش شد.
این استان نفتخیر با بندرگاههای متصل به آبهای آزاد، قبل از انقلاب ۵٧، در برههای از زمان شاهد رشد و رونق اقتصادی بود و صاحب زیرساختهای متعددی در زمینه نفت و پتروشیمی و راهآهن شد.
جنگ هشت ساله ایران و عراق، که در نوار مرزی غرب تا جنوب غربی ایران در جریان بود، بسیاری از زیرساختها و صنایع بزرگ این استان را در شهرهای خرمشهر، آبادان، مسجد سلیمان و … یا به کلی نابود و یا بخشهایی از آن را از کار انداخت.
«ابراهیم عالیپور»، فعال سیاسی اهل خوزستان، با بیان اینکه، پس از گذشت نزدیک به سه دهه از پایان جنگ ٨ ساله ایران و عراق، بیشتر شهرهای مختلف استان خوزستان که از رونق اقتصادی و آبادانی و امکانات شهری خوب برخوردار بودند، بازسازی نشدهاند، در این رابطه میگوید: «جمهوری اسلامی ایران به هیچ عنوان حاضر به دادن امتیازهای کافی به خوزستان نیست و طبق قانون مصوب خودشان، نه تنها درصدی از فروش و درآمدهای حاصل از نفت را برای منطقه هزینه نکرد، بلکه هزینههایی نیز در راستای نابودی این منطقه به کار گرفته است.»
ابراهیم عالیپور معتقد است: اجرای پروژه سد کارون ٣ در ایذه، که به آوارگی و کوچ اجباری نزدیک به ٢٠ هزار نفر از جمعیت روستایی این منطقه افزود، تا سد گتوند که آبگیری آن باعث از بین رفتن تدریجی زمینهای اهالی منطقه شد، اگر از روی عمد نباشد، از بدترین پروژههایی بوده که ضعیفترین قشر جامعه یعنی کشاورزان خوزستان قربانیان اصلی آن بودند.
این فعال سیاسی خوزستانی میافزاید: در بخشهای دیگر نیز اوضاع روز به روز در حال وخامت بیشتر است، از وضعیت کارگران کشت و صنعت هفت تپه گرفته تا فولاد اهواز و دهها مجتمع و شرکت دیگر که کارگراناش برای حقوق موقه خود دست به اعتصابات و اعتراضات همه روزه زدهاند.
خوزستان با داشتن پنج رودخانه از جمله کارون و دز و سدهای فراوانی که در موقع احداث با شعار جلوگیری از سیلاب و تامین آب بخش کشاورزی ساخته میشد، بلعکس عمل کرده و باعث زیان بسیاری برای کشاورزی و دامداری، کشاورزان این منطقه شده است.
برخی از آگاهان به مسائل خوزستان معتقدند که سدهای ساخته شده در این استان، به اهرمی برای فشار بر مردم بیبضاعت مناطق مختلف خوزستان، از شیبان گرفته تا شادگان و بستان، تبدیل شده است.
آنها میگویند بستن حقآبه هورالعظیم به بهانه کمآبی و در اصل به کام شرکتهای نفت و سپاه صورت میگیرد که باعث خشکیدن این تالاب و از بین رفتن کشاورزی و تلف شدن گاومیشهایی که تنها منبع درآمد برخی از مردم آن مناطق است، و از طرفی روزهای پر از گرد و غبار را در خوزستان افزایش داده است.
انتقال آب از سرشاخههای کارون برای مصارف کشاورزی و شرکتهای فولاد در اصفهان و یزد باعث شده که شالیکاری در خوزستان را به خاطر کم آبی ممنوع کنند، و از طرفی نداشتن آب آشامیدنی سالم در شهرهای پائین دست نیز از مشکلات دیگری است که هیچ تلاشی از سوی حکومت ایران برای رفع آن ارائه نشده است.
از نبود آب کافی حتی برای آشامیدن، در تابستان و نخلستانهایی که دیگر وجود ندارند که بگذریم، به زمستانهای پر باران و سیلهای ویرانگری که هدف از ساختن سدها جلوگیری از آن بود، ولی عملکردی غیر از آن داشتند، میرسیم.
«ابراهیم عالیپور» در رابطه با سیل ویرانگر اخیر خوزستان میگوید: دستاندرکاران حکومت دریچه سدهای خوزستان را در تابستان، حتی بیشتر از حد امکان بسته نگه میدارند ولی در زمستان تمام دریچهها را پس از بارش باران باز میکنند که سبب ویرانی خانه و کاشانه مردم میشود.
برخی از فعالان سیاسی عرب خوزستان معتقدند که سیاست کوچ اجباری و تغییر بافت جمعیتی و اتنیکی خوزستان ادامه همان سیاستی است که خاندان پهلوی در دوران حکومتشان برای عربزدایی خوزستان در پیش گرفتند.
اگرچه هیچ سند قابل استنادی تاکنون به دست نیامده که ثابت کند در دوران حکومت پهلویها، به عمد سعی در تغییر بافت جمعیتی و زبانی مردم خوزستان داشتهاند، اما تغییر نام عربی شهرها و مناطق خوزستان در زمان حکمرانی پهلویها به اسامی فارسی، در راستای سیاستهای ملیگرایانه خاندان پهلوی، بر کسی پوشیده نیست.
آقای «عالیپور» در ادامه گفتوگو گفت: طی یک سال گذشته دستگیریهای گسترده فعالان عرب در خوزستان به حدی افزایش یافته است که حکومت با کمبود جا برای نگهداری زندانیان مواجه شده و به ناچار بندهای جدیدی در زندانهای خوزستان ساخته است.
این فعال سیاسی خوزستانی همچنین میافزاید: سیلبندهایی که اخیرا شکسته شدهاند و سدهایی که روزانه حجم زیادی آب را روانه جلگههای خوزستان میکنند باعث شده تا روستاهای زیادی به محاصره آب در بیایند و بخشی از مردم آن مناطق مجبور به ترک خانه و کاشانه خود بشوند و در غیاب کمکها و اقدامات دولت، مردم محلی با دست خالی شروع به ساخت آببند و سیلبند کردهاند تا شاید بتوانند آب را مهار کنند.
حتی اگر بپذیریم که برنامهای از سوی حکومت برای کوچاندن اجباری مردم خوزستان در راستای تغییر بافت جمعتی و اتنیکی این استان به صورت محرمانه در دستور کار نباشد، بیبرنامگیها و طرحهای غلط، این ذهنیت را نه تنها در میان روشنفکران و فعالان سیاسی عرب خوزستان بلکه در میان بیشتر مردم آن منطقه به وجود آورده است که حکومت کمر به نابودی زادگاهشان بسته تا آنها را از آنجا براند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.