وقتی صحبت از جمهوری اسلامی می شود، شاخص‌های تعریف شده و معمول برای شناخت نظام‌های سیاسی در جهان کاربرد چندانی ندارند، چرا که این نظام تنها نظام خداسالار در دوران معاصر است و نمی‎توان آن را با نظامهای دیگر قیاس کرد. جمهوری اسلامی را نه می‎توان با دیگر کشورهای جمهوری مقایسه کرد و نه حتی با دیگر کشورهای اسلامی.
جمهوری اسلامی علیرغم داشتن نام «جمهوری» نظامی استبدادی است که مجموعه ای از عناصر ایدئولوژی‌ های ضد مدرن را در خود جمع کرده است. این نظام ایدئولوژیکِ استبدادی، نه تنها این عناصر را در چارچوب یک نظامِ سیاسیِ مذهبی جای داده، بلکه خود آن عناصر را هم شیعی‌سازی کرده و ماهیت آنها را تغییر داده است.
«جُمهوری» یا «جُمهوریت» در واقع نوعی حکومت است که ریاست کشور با رای مستقیم یا غیر مستقیم مردم برگزیده شده و دوران تصدی او، یعنی ریاست کشور (ریاستِ واقعیِ کشور)، «محدود» باشد. تاکید اصلی مفهوم جمهوری بر عدم وجود منصبی همیشگی برای شخص اول مملکت است. حال آنکه ما در جمهوری اسلامی شاهد رهبری مادام العمرِ شخص رهبر یا همان ولی فقیه هستیم که ریاست واقعی کشور در اختیار اوست. در جمهوریت زمامداران کشور در یک «مدت زمان محدود» ریاست حکومت را بر عهده دارند.
جمهوری اسلامی، در اصل یک باند مافیای اسلامِ شیعه است که با استفاده از ابزاری به نام اسلام از نوعِ شیعه، سوار بر باورهای مذهبی مردم به غارت سرمایه‎ها و دارایی‎های کشور، زندانی کردن، حذف فیزیکی و کشتار دگراندیشان، منتقدان و مخالفان خود می‎پردازد.
اسلام و بویژه اسلام شیعه در این حکومت به ابزاری برای فریب مردم، و توسعه ماجراجویی‎ها و رویاپردازی‌های گسترش انقلاب و تشکیل هلال شیعی تبدیل شده است که نتیجه اش تنها فقر و محدودیت روزافزون برای مردم ایران و جنگ، آوارگی و مرگ برای منطقه شده است. جمهوری اسلامی به سرطانی بدخیم برای ایران، خاورمیانه و در نهایت برای تمامی کشورها تبدیل شده که آرامش و صلح جهانی را هدف قرار داده است.
ایدئولوژی شیعیِ نظام جمهوری اسلامیِ حاکم بر ایران، نزدیک به چهل سال است که مومنانه اقلیت‌های دینی را سرکوب می‌کند، حقوق شهروندی را نادیده میگیرد، منتقدان و دگراندیشان را زندانی، محاکمه و گاه به انواع و اشکال مختلف حذف فیزیکی می‌کند.
جمهوری اسلامی در پشت نقاب خوش رنگ و لعابِ جمهوریت، یک نظام استبدادی است که مدعی جانشینی حکومت خدا بر روی زمین است.
اختلاف‌های سیاسی در جمهوری اسلامی به اختلاف‌های الهیاتی تبدیل شده است و آن را تبدیل به یک نظام استبدادی کرده است. در نگرشِ اسلامی، نماینده خدا یا نمایندگانِ گماشته شده از سوی نماینده‌یِ خدا هر باوری را که خوش نداشته باشند کفرآمیز می‌نامند و شخص گوینده را کافر. حکم کافر نیز در نظام اسلامی واضح است و مبرهن؛ «مرگ».
در این نظامِ ایدئولوژیکِ اسلامی قوانین برگرفته از شرع اسلام هستند و حکم شرعی، خود به خود به دلیل شرعی بودنش «لازم الاجرا» دانسته شده است.
در این نظام استبدادی، تکلیف قدرت سیاسی را تنها یک دیدگاه خصوصی، یعنی «دیدگاه خداسالارانه» تعیین میکند. این انقلاب و نظام جمهوری اسلامیِ برآمده از آن پسرفتی خیره‌کننده به ابتدای تاریخ سیاسی بشریت بود. بدویتی که دیگران سده‌ها پیش‌تر از آن گذشته‌ و عبور کرده‌اند.
جمهوری اسلامی بیشتر به یک حکومت پادشاهی شبیه است، که در آن شخصِ «شاه» به جای تاجِ شاهی، عمامه بر سر میگذارد. حکومتی نه از نوع پادشاهی مشروطه. حکومتی پادشاهی که در آن پادشاه با ظاهری بسیار متفاوت از شاهان و قدرتی که ادعا میکند از خداوند و نبی او دریافت کرده، «سلطنت» می‎کند.
اکنون جمهوری اسلامی، در سالگرد چهل سالگیِ به قدرت رسیدنش، کوچکترین شباهتی به نظام دموکراتیکی که هدف اولیه اعتراضات علیه محمد رضا شاه پهلوی، آخرین پادشاه ایران، بود ندارد. حتی شباهتی با اهدافِ نخستینِ بسیاری از پایه گذارانِ اولیه‎اش نیز ندارد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com