در یادداشتهای پیشین اشاره کردم زبان و فرهنگ جامعهی مردسالار، هویت زن را از اعتبار، صفت و ارزش هستیشناسانه و وجودی تهی میکند. برای توضیح این ادعا به تعبیرهای «بهترینزن، زنِ گمنام»، «زنِ مردصفت» و… اشاره شد که این تعبیرها چگونه هویت هستیشناسانهی زن را فاقد اعتبار میسازد. انسان در درون مناسبات زبانی زندگی میکند، این مناسبات زبانی در معنا و اعتبار فرهنگی انسان تعیینکننده است. آنچه را که اعتبار و هویتهای هستیشناسانه میگوییم در حقیقت در مناسبات معنایی و فرهنگی زبان پدید میآید و شکل میگیرد.
فرهنگِ مردسالار در مرحلهی نخست زبان را از زن میگیرد. در فرهنگ مردسالار زن زبان مشخص بهخود را ندارد؛ اگر زبانی هم دارد، این زبان خیلی خصوصی استکه جنبهی عمومی پیدا نمیکند. چنانکه در عنوان «بهترینزن، زنِ گمنام» توضیح دادم؛ میتوان از تعبیری دیگر مانند این تعبیر در فرهنگ مردسالار سخن گفتکه آن تعبیر «بهترینزن، زن بیزبان» است. زیرا در فرهنگ مردسالار، زن هرچه خاموش و ساکت باشد، آن زن، زنِ خوب است.
معمولا مادرم به عروسهای خود میگفت که زن زباندار نباشد بهتر است. در برابر مردان خانواده سکوت کند. اگر شوهر زن را منت میکند، زن زبان نکند. اگر زن نمیتواند در برابر سخنان شوهرش حوصله کند، در آن موقع میدهسنگی را وسط دندانهای خود بگذارد و فشار بدهد تا باعث شود که سخن نگوید. این سنگگذاشتن زیر دندان قصه دارد؛ از اینکه یادداشت دراز نشود، از روایت آن میگذرم. در جامعهی مردسالار اگر به زنی تجاوز میشود، مصلحت این است، آن زن خاموشی پیشه کند و آن تجاوز را پنهان کند. اگر پنهان نکند، بیشتر از همه خودش آسیب میبیند، زیرا او حرام و مایهی ننگ خانواده میشود.
در زبان جامعهی مردسالار تعبیرهای بسیار وجود دارد که به تحقیر زنان میپردازد و تحقیر را در زنان نهادینه میکند. در ولایت کاپیسا به زنان «پرشکسته» میگویند. پرشکسته یعنی پرندهایکه بالش شکستهاست. در بین مردم ما زنان را «مشتی پَر» میگویند. مشتی پَر اینکه زن چیزی نیست. مثل پرنده مملو از پَر است. پرنده را در دست نگیری بزرگ به نظر میرسد. در دست که گرفتی دیده میشود حقیر و کوچک است. مشتی پَر خواندن زن به تعبیر مردم ما این استکه مرد میتواند به سادگی غرور زن را بِشکَند.
یکی از استادان دانشگاه که استاد و رییس یکی از دانشکدههای حقوق بود، روزی گفت زنان بار شیشه است. منظورش این بود که سفرکردن با زنان (زنان متعلق به یک مرد) درست نیست. چون همیشه باید مواظب زنان باشی. اینکه زنان به طرف مردان نگاه نکنند یا مردان به طرف زنان نگاه نکنند و… زیرا به حیثیت مردی که زنان متعلق به او است، برمیخورد.
نظر من این استکه باید زبان و تعبیرهای فرهنگی جامعهی مردسالار را مورد نقد قرار داد تا از تعبیرهای زنستیزانهی زبان و فرهنگ جامعهی مردسالار روشنگری ارایه شود. اصطلاح «زنذلیل» که در این یادداشت عنوان شدهاست، این اصطلاح نیز یکی از تعبیرهای زنستیزانهی زبان و فرهنگ مردانه است. این اصطلاح، ظاهرا مقابل اصطلاح «زنِ مردصفت» است. اما از نظر کارکرد معنایی به نوعی هر دو یکی است. ظاهرا برای این مقابل اصطلاح «زنِ مردصفت» استکه این اصطلاح (زنذلیل) برای توهین مردی به کار میرود.
اگر توجه کنیم در این اصطلاح زن تحقیر و توهین شدهاست. «ذلیل» حقیر، ناچیز و فرمایهمایه معنا میدهد. معنای این اصطلاح این استکه زن، موجودی حقیر ناچیز و فرمایه است. اینکه این اصطلاح را برای توهین مردی به کار میبرند، دوبار زن توهین و تحقیر میشود. مرحلهی نخست در خود این اصطلاح به زنان توهین شدهاست، در مرحلهی دوم که مرحلهی کاربرد این اصطلاح است، عملا زنان توهین میشود.
با توجه به معنا و کارکرد این اصطلاح به امری خیلی معناداری در فرهنگ و زبان مردسالارانه پی میبریم؛ اینکه مردان موقعیکه میخواهد به یکدیگر شان دشنام بدهند، بازهم میخواهند زنان را دشنام بدهند، توهین و تحقیر کنند. سخن اشرف غنی رییس جمهور افغانستان را به یاد دارید که چندی پیش خطاب به حریفان سیاسیاش گفت مانند زنان چادر بپوشید. این کنایه که مانند زنان چادر بپوشید، معنایش معادل اصطلاح «زنذلیل» است. یعنی شما نر و مرد نیستید؛ ذلیل و فرومایه مانند زن استید.
منظور از کاربرد اصطلاح «زنذلیل» از طرف مردان به مردی این استکه به آن مرد بگویند تو حقیر و ناچیز استی. معمولا مردانیکه بیشتر با زنان سر وکار داشتهباشند به آن مرد زنذلیل میگویند. در خانواده معمولا مردی که تازه ازدواج کرده، به همسر خود بیشتر توجه میکند، به آن مرد نیز از طرف اعضای خانواده، زنذلیل گفتهمیشود. این اصطلاح میتواند معناهای ضمنی داشتهباشد که یک معنای این است: اگر مردی به زنش یا به زنان بسیار توجه کند و سر وکار داشتهباشد، آن مرد حقیر و فرومایه میشود؛ زیرا زنان حقیرند، بودنِ بسیار و توجهی بیش از حد به زنان موجب حقیری و فرومایهگی مرد میشود.
اینکه گفتهشد، این اصطلاح از نظر معنایی با اصطلاح «زنِ مردصفت» یکی است؛ برای این استکه معنایی کنایی زنِ مردصفت نیز ایناستکه زن حقیر و فرومایه است، صفت ندارد؛ اگر زنی میتواند صفت و اعتباری داشتهباشد این صفت، نسبتی استکه از خوی و رفتار مرد کمایی میکند. اصطلاح زنِ مردصفت و زنذلیل هر دو هویت، اعتبار وجودی و هستیشناسانه و جوهرِ بشری زن را نشانه میگیرند تا جوهر و ماهیت بشری زن را فاقد اعتبار کند و حقارت را در فرهنگ مردانه و در ذهنیت زنان نهادینه کند.
در همین زمینه:
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.