National Party Campaign Banner in South Africa/Flicker.com
ان مککلینتاک
مترجم: مهیار جلالیانی
انواع ملیگرایی همگی دارای تعصب جنسیتی، ابداع دست بشر و خطرناکند، خطرناک نه بدان شکل که به تعبیر اریک هابزبام باید در برابرش ایستاد، بلکه به این معنا که همگی بیانگر مناسبات با قدرت سیاسی و تکنولوژیهای خشونت هستند.۱ با این تعبیر، مفهوم ملت تنها زادۀ تصویری ذهنی نیست، بلکه به عنوان نظام بازنمود فرهنگی که مردم بهواسطه آن تجربه مشترک همذاتپنداری با جامعهای بزرگ را تخیل میکنند، در واقع کنشی تاریخی است که از طریق آن اختلافات اجتماعی هم ابداع میشوند و هم در عمل به اجرا درمیآیند.۲ به این ترتیب ملیگرایی از طریق رقابتهای اجتماعی که غالبا خشونتآمیز و همواره دارای قطبیت جنسیاند به سازنده هویتهای مردم بدل میشود. اما اگر گفتۀ بندیکت اندرسون را بپذیریم که ماهیت ابداعی ملیگرایی اخیراً به سکۀ رایج عرصه نظریهپردازی تبدیل شده است، برعکس تفحص و تحقیق درباره جنسیتیِ شدن تخیل ملی بسیار اندک بوده است.
ملت عبارت است از نظامی مورد مناقشه از بازنمود فرهنگی که دسترسی مردم به منابع دولتـملت را محدود و مشروع میکند، ولی علیرغم سرمایهگذاری ایدئولوژیکی بسیاری از ملیگرایان در امر اتحاد مردم، در طول تاریخ ملتها چیزی نبودهاند جز نهادینه کردن مشروع اختلافهای جنسیتی. هیچ ملتی در جهان برای دسترسی به حقوق و منابع دولتـملت بین زنان و مردان مساوات قائل نیست. با این حال نظریهپردازان مرد، البته به استثنای مورد جالب توجه فرانتس فانون ۳، بهندرت در مورد رابطۀ ضمنی ملیگرایی و قدرت جنسیتمدار تحقیق و بررسی کردهاند. در نتیجه، به قول سینتیا انلو، انواع ملیگرایی «نوعاً محصول خاطرات مردانه، حس حقارت مردانه و امیدهای مردانهاند».۴
* * *
نیرا یووال- دیویس و فلویا آنتیاس در اظهار نظری مهم به پنج شکل اصلی از حضور زنان در ملیگرایی اشاره کردهاند:
۱- عامل تولید بیولوژیکی اعضای ملت
۲- عامل تولید مرز میان گروههای درون ملت (بهواسطه محدودیتهای موجود در روابط جنسی یا زناشویی)
۳- عامل فعال تولید و انتقال فرهنگ ملی
۴- شاخص نمادین اختلافات ملی
۵- شرکتکننده فعال در کشمکشهای ملی۵
بدین ترتیب ملیگرایی ازهمان ابتدا گفتمانی جنسیتی است و بدون وجود نظریهای از قدرت جنسیت قابل درک نیست. با این حال نظریههای ملیگرایی از نوعی انکار دوگانه پرده برمیدارند. در حالی که نظریهپردازان مرد نوعاً نسبت به تقسیم جنسیتیملل بیتفاوتند، تحلیلهای فمینیستی از ملیگرایی هم به طرز اسفناکی کم و انگشتشمار بوده است. بهویژه فمینیستهایسفیدپوست (اروپاییتبار) در شناسایی ملیگرایی به عنوان موضوعی فمینیستی بسیار کند عمل کردهاند. آن گونه که یووال- دیویس و آنتیاس اشاره میکنند، در قسمت اعظم فمینیسم سوسیالیستی غربی «مسائل قومی و ملی نادیده گرفته شده است.»۵
بنابراین نظریه فمینیستی ملیگرایی میتواند از نظر راهبردی چهار وجه داشته باشد: تحقیق درباره شکلگیری نظریههای رسمی مردمحور با گرایش جنسیتی؛ نمایش اهمیت تاریخی مشارکت فعال فرهنگی و سیاسی زنان در تشکلهای ملی؛ ایجاد ارتباط تنگاتنگ و نگاه انتقادی بین نهادهای ملیگرا و سایر ساختارها و نهادهای اجتماعی؛ و در عین حال توجه همراه با وسواس به ساختارهای قدرت نژادی، قومی و طبقاتی که کماکان موی دماغ اشکال ممتاز فمینیسم هستند.
«بدرود، بهشت آینده»: جنسیت و کنگرۀ ملی آفریقا
اوج ملیگرایی آفریقا و ملیگرایی سفیدپوستان اروپاییتبار آفریقای جنوبی تقریباً به یک برهۀ تاریخی بازمیگردد. ملیگراییآفریقا که در کورۀ خشونت امپریالیستی، سرمایهداری معدنداری، و صنعتی شدن سریع آبدیده شد، همانند همتای خود که در میان سفیدپوستان پا گرفته بود، محصول بازسازی آگاهانه و تصویب قوانین سیاسی تازه توسط عوامل فرهنگی و سیاسی خاص بود. اما اجزای نژادی و جنسیتی آن بسیار متفاوت بودند و نسخۀ آفریقایی ملیگرایی میرفت تا مسیر متمایزی را برای خود در طول قرن ترسیم کند.
در سال ۱۹۱۰، اتحادیۀ آفریقای جنوبی تاسیس شد و چهار ایالت در حال ستیز را به زیر چتر قانونی واحد درآورد. با این حال در کنوانسیون به اصطلاح «ملی» آن حتا یک سیاهپوست اهل آفریقای جنوبی هم شرکت نداشت. از نظر آفریقاییها، این اتحادیه فقط بیانگر خیانتی آشکار بود. علامتی بر اساس رنگ پوست افراد، آفریقاییها را از رسیدن به کارهایی که نیاز به مهارت دارند منع میکرد و حق رای جز برای عدهای انگشتشمار نبود. بدین ترتیب در سال ۱۹۱۲ مردان آفریقایی از سراسر آفریقای جنوبی به بلومفونتن رفتند تا مراتب اعتراض خود را نسبت به اتحادیهای اعلام کنند که صدای هیچ سیاهپوستی در آن شنیده نمیشد. کنگرۀ ملی بومیان آفریقای جنوبی در این گردهمایی اعلام موجودیت کرد و این کنگره اندکی بعد به کنگرۀ ملی آفریقا تغییر نام داد.
کنگره ملی آفریقا در ابتدا همانند ملیگرایی اروپاییتبارهای آفریقا بنیان طبقاتی محدودی داشت. اعضای این کنگره، که از گروه کوچک روشنفکران شهری و خردهبورژواها بودند، عمدتا از آموزگاران تعلیمدیده توسط مبلغان مذهبی و کشیشها و کسبه و تجار خردهپا تشکیل میشد؛ همان افرادی که [فرانتز] فانون به «گرد و غبار نشسته بر فرهنگ مستعمراتی» تشبیه میکند. به قول تام لاج، این افراد شهرنشین، ضد قبیلهای و طرفدار ادغام نژادی بودند و خواست مشترکشان مشارکت کامل مدنی در امپراتوری بزرگ بریتانیا بود، نه درگیری و تحولات ریشهای. البته لاج به این واقعیت اشاره نمیکند که اکثریت قریب به اتفاق آنان هم مرد بودند.۶
اما در دهۀ پر آشوب ۱۹۵۰ گروه زنان کنگره ملی آفریقا رونق بیشتری یافت. دهه ۱۹۵۰ دهۀ کمپین مقاومت، منشور آزادی، پیمان اتحاد کنگره و فدراسیون زنان آفریقای جنوبی بود. در سال ۱۹۵۶، هزاران زن به طرف شهر پرتوریا راهپیمایی کردند تا بار دیگر علیه لوایح مربوط به زنان اعتراض کنند و به این شکل بود که منشور زنان شکل گرفت، با خواستههایی چون تقسیم دوباره اراضی، مزایای کارگران و حق داشتن اتحادیه، یارانۀ مسکن و خواروبار، لغو بهرهکشی از کودکان، تحصیل همگانی، حق رأی و برخورداری حقوق مساوی با مردان در مالکیت زمین، ازدواج و حضانت فرزند. کمتر کسی توجه میکند که این منشور پیش از منشور آزادی شکل گرفت و الهامبخش بخش اعظم آن بود.
در طی چند دهه، ملیگرایان زن آفریقا، برخلاف همتایان آفریقایی اروپاییتبار خود، ایدئولوژی مادری را متحول ساخته و هر چه بیشتر خود را به عنوان «مادران انقلاب» معرفی کردهاند. از دهۀ ۱۹۷۰ به این سو، اعتراضات محلی زنان در سطحی ملی نیز انعکاس یافته و خود را در مواردی چون تحریم اجاره خانه و اتوبوس، زاغهنشینیهای سازمانیافته، اعتصاب، اعتراض علیه تجاوز به عنف، و هزاران نوع فعالیت دیگر در زمینۀ حقوق جامعۀ محلی به رخ کشیده است. زنان حتا در شرایط وضعیت فوقالعاده نیز با تکیه بر خصلت مبارزطلبی خود نه تنها بر حضور در مراکز سیاسی، بلکه بر حق دسترسی به فناوریهای اعمال خشونت تاکید ورزیدهاند.
زنان آفریقایی مدت چندین دهه از سخن گفتن دربارۀ آزادی زنان خارج از چارچوب نهضت آزادی ملی پرهیز میکردند. در خلال دو دهۀ ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ زنان سیاهپوست به شکلی قابل درک در قبال فمینیسم طبقۀ متوسط که داشت در دانشگاهها و حومههای شهری سفیدپوستنشین حیاتش را آغاز میکرد نگاهی توام با احتیاط داشتند. زنان آفریقایی، بهدرستی، در موردفمینیسم سفیدپوستان که ادعا میکرد میخواهد صدای خواهران رنجور خود در جهان باشد نگاهی تردیدآمیز داشتند. در همین حال موقعیت زنان در جنبش ملیگرایی هنوز متزلزل بود و بضاعت و توان آن را نداشتند که مردان آمادۀ نبرد را که تا همین جای کار هم علاقهای به تسلیم باقیماندۀ قدرت مردسالاری خویش نداشتند با خود دشمن سازند.
اما در سالهای اخیر در آفریقا بحث فمینیسم دچار تحول شده و زنان سیاهپوست خواهان اعمال تغییر در فمینیسمملیگرایانهاند تا آن را با نیازها و شرایط خود وفق دهند. ۷
همان طور که فمینیسم یکی و واحد نیست، مردسالاری هم انواع مختلف دارد. فمینیسم هنگامی امپریالیستی تلقی میشود که علایق و نیازهای گروهی خاص از زنان کشورهای امپریالیستی را در مرتبهای بالاتر از نیازهای منطقهای زنان و مردان (مردسالاری گزینشی) فاقد اختیار قرار دهد. در طول دهۀ اخیر، زنان رنگینپوست با فمینیستهای صاحب امتیازی که قدرتنژادی و طبقاتی خود را تشخیص نمیدهند بهشدت در حال مبارزه بودهاند. چاندرا موهانتی در مقالهای مهم مصادرۀ مبارزات زنان رنگینپوست به دست زنان سفیدپوست و بهخصوص استفادۀ آنان از اصطلاح «زن جهان سومی» بهعنوان موضوعی منفرد، یکدست و الگویی برای قربانی نشان دادن زنان را به چالش میکشد.۸
با این همه نفی فمینیسم به اتهام امپریالیستی بودن چیزی جز زدودن سابقۀ طولانی مقاومت زنان در برابر مردسالاری محلی وامپریالیستی از حافظه نیست. همان طور که کوماری جایاواردنا اشاره میکند، بسیاری از شورشهای زنان در سراسر جهان پیش از فمینیسم غربی یا بدون هیچ گونه تماسی با آن رخ داده است. ۹علاوه بر این اگر بنا باشد تمام انواع فمینیسم را به عنوان نوعی بیماری غربی مورد تمسخر قرار دهیم، خطر بسیار بزرگ این است که فمینیستهای غربی و سفیدپوست صرفاً به این علت که در مقایسه با سایرین دسترسی بیشتری به نشر، رسانههای بینالمللی، تحصیلات و پول دارند، در مقام پیشوایی باقی خواهند ماند.
این نوع فمینیسم را میتوان از بسیاری جهات برای زنانی که در شرایطی کاملاً متفاوت زندگی میکنند نامناسب دانست. در عوض زنان رنگینپوست خواهان حق جرح و تعدیل در فمینیسم هستند تا با شرایط زندگی خودشان مناسبت داشته باشد. یگانه کمک فمینیسم ملیگرایانه پافشاری آن بر مرتبط ساختن فعالیتهای فمینیستی با سایر نهضتهای آزادیخواهی بوده است.
در اغلب موارد، به زنان حق تصمیمگیری در مورد سنتها داده نمیشود. اما سنن هم محصول و هم بایگانی مبارزات سیاسی گذشته و نیز صحنۀ مبارزات جاریاند. در یک انقلاب ملیگرایانه، زنان و مردان هر دو باید در تعیین فرسودگی، لزوم ایجاد تغییر یا حفظ سنن اختیار داشته باشند. غالباً استدلال مردان ملیگرا این است که استعمار یا سرمایهداری موجب تباهی زنان بوده و مردسالاری تنها خویشاوند دست دوم آن است که وقتی تبهکار واقعی از میدان خارج شود رو به زوال خواهد رفت. اما انقلاب ملی یا سوسیالیستی در هیچ جا انقلاب فمینیستی تمامعیاری را در پی نداشته است. در بسیاری از کشورهای ملیگرا یا سوسیالیست، در بهترین حالت فقط در مورد مسائل زنان قلمفرسایی میکنند و در بدترین حالت این مسائل را به سخره میگیرند. اگر در جایی زنان به میدان آمده و کار مردان را کردهاند، مردان هرگز در کار زنان سهیم نشدهاند. در واقع در هیچ جا به فمینیسم اجازه ندادهاند که به خاطر قابلیتهای خود تا چیزی بیش از کلفت ملیگرایی پیشرفت کند.
هشدارهای پیشگویانۀ فرانتس فانون در مورد تلههای غریزۀ ملی هرگز مانند امروز اضطراری نبودهاند. از دید فانون،ملیگرایی به حافظۀ مردمی قدرت بیانی اساسی میبخشد و برای به حرکت درآوردن تودۀ مردم ضرورتی استراتژیک دارد. اما در عین حال هیچ کس به اندازه خود فانون از خطرات انکار بیمارگونۀ تفاوتها و اختلافات در مفهومی انتزاعی و مصلحتی به نام «ارادۀ جمعی» آگاه نبوده است. با عاریه گرفتن عبارتی که خود فانون به کار برده میتوان گفت که تحول ملی در آفریقای جنوبی «دیگر در بهشت آینده» رخ نخواهد داد. با وجود این وضعیت کنونی، بهویژه برای زنان، به جملهای در فیلم مشهور جیلو پونتهکوروو با عنوان «نبرد الجزایر» طعمی ناگوار و تلخ از حقیقت میبخشد: «برپا کردن انقلاب کار دشواری است، اما دشوارتر از آن حفظ آن است. با این حال مشکلات اصلی، بعداً، وقتی که پیروز شدیم، تازه آغاز میشود.»۱۰
-
۱.Eric Hobsbawm’s critique of .nationalism in Nations and Nationalism since 1780 (Cam bridge: Cambridge University Press, 1990); Ernest Gellner, 1bought and Change (London: Weidenfeld and Nicholson, 1964); and idem, Nations and Nationalism (Oxford: Blackwell, 1983)
-
۲.Benedict Anderson, Imagined Communities (London: Verso, 1983), 6
-
۳.Frantz Fanon, be Wretched of the Earth, trans. Constance Farrington (London: Penguin, 1963), 30
-
۴.Cynthia Enloe, Bananas, Beaches, and Bases: Making Feminist Sense of International Politics (Berkeley: University of California Press, 1989), 44
-
۵.a. b. Nira Yuval-Davis and Floya Anthias, eds., Women-Nation-State (London: Macmillan, 1989), 7
-
۶.Tom Lodge, “Charters from the Past: 1be African National Congress and Its Historiographi- cal Traditions,” Radical History Review 46, no. 7 (1990): 161-89
-
۷.At a seminar titled “Feminism and National Liberation,” convened by the Woman’s Section of the ANC in London in 1989, a representative from the South African Youth Congress exclaimed: “How good it feels that feminism is finally accepted as a legitimate school of thought in our struggles and is not seen as a foreign ideology.”
-
۸.Chandra T. Mohanty, “Under Western Eyes: Feminist Scholarship and Colonial Discourses,” in
-
Chandra T. Mohanty, Ann Russo, and Lourdes Torres, eds., 7bird World Women and the Politics of FeminiSm (Bloomington: Indiana University Press, 1991), 52
-
۹.Kumari Jayawardena, Feminism .and Nationalism in the 7bird World (London: Zed Press,1986
-
۱۰.Frantz Fanon,be Wretched of the Earth, trans. Constance Farrington (London: Penguin, 1963), 30
.Anne McClintock. “No Longer in a Future Heaven: Women and Nationalism in South Africa”. In Transition: No. 51, pp. 104-123. Reprint permission granted by author. Anne McClintock sheds light to some subtle, yet profound truth about nationalisms, while also revealing the implications women have within such nationalisms. She captures the position women were in during the early nation-building times of South Africa and utilizes it to portray how “all nationalisms are dependent on powerful constructions of gender difference”. McClintock explains the idea of nationalism as it is viewed as a gendered discourse, only to be fully understood by theories of gender power. By using the histories and struggles of South African women, she solidifies her ideas and ultimately speaks to the transformation of the South African nation through these experiences.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.