قرار است از روز ششم نوامبر ۲۰۱٨ دور تازهای از تحریمهای دولت ترامپ و یا بازگشت به تحریمهای پیش از برجام علیه ایران آغاز شود. بهانهی آن افزایش فشار از سوی دولت ایالات متحدهی آمریکا به روی رژیم جمهوری اسلامی است تا شرایط دیکته شدهی کابینهی دونالد ترامپ را در مذاکرات هستهای بپذیرد و “صلح و امنیت” در منطقه و جهان و “دموکراسی” در ایران برقرار شود.کدام وجدان بیدار و جان آگاهی است که چنین دروغ بزرگی را باور کند و نداند که قربانیان اصلی این جنگ اقتصادی چه کسانی هستند.
تحریم اقتصادی یک جنگ است. جنایتی است بی صدا و فاجعه آفرین. کشتاری است خاموش. قربانیان آن، مردم و به ویژه تهیدستاناند. و بیش ازهمه کودکان، سالخوردگان، بیماران و ناتوانان. تنها در تحریم اقتصادی عراق، نیم میلیون کودک عراقی از گرسنگی جان دادند. هر روز صدها کودک در کشورهای تحریم شده میمیرند. میزان تلفات سیاستهایی از این دست –تحریم اقتصادی، پرداخت وامهایی با بهرههای کلان توسط صندوق بین المللی پول به کشورهای ضعیف و…- بنا به دادههای انستیتوی منابع جهانی “مرگ سالانه ۱٣ الی ۱٨ میلیون کودک در گسترهی جهانی و یا طبق گزارش توسعهی انسانی سازمان ملل، ۱۲ میلیون کودک زیر ۵ سال است.” جملات داخل گیومه برگرفته شده است از کتاب اعترافات یک جنایتکار اقتصادی – جان پرکینز – از مجموعهی پشت پردهی مخملین. جلد ۱ به ترجمهی مهرداد (خلیل ) شهابی ومیرمحمود نبوی. ص٣۷۵
تحریم، وارد آوردن شوک به پیکر یک جامعهی بیمار است. هدف از این شوک، تزریق داروهایی بر آن پیکر بیمار است که در لابراتوارهای سرمایه داری جهانی و کشورهای امپریالیستی، بسته بندی شده است. خانم نائومی کلاین، روزنامه نگار آمریکایی در کتاب کم نظیر خود (دکترین شوک، ظهورسرمایه داری فاجعه) نام آن را شوک درمانی گذاشته است. سیاستی که آموزگاری دارد به نام میلتون فریدمن اقتصاددان نظریه پرداز بازار آزاد. دنیس هالیدی دیپلمات ارشد سازمان ملل و طراح “برنامهی غذا در برابر پول” نیز تحریمهای اقتصادی شورای امنیت را “معطوف به کشتارجمعی” نامیده است. رجوع کنید به کتابهای اربابان جدید جهان و به من دروغ نگو نوشتهی جان پیلچر روزنامه نگار استرالیایی.
ترامپ و پیشینیان او در بازی فاجعه آفرین تحریم به مردم دنیا دروغ میگویند. آنها با اعمال تحریم به روی دولتهای ملی، دموکراتیک و سوسیالیستی، قصد تضعیف آن دولتها را داشتهاند و دارند. نمونهای از آن را در کوبای سوسیالیستی میبینیم. در این دست از کشورها درهی عمیقی میان منافع ملی و منافع دولتمداران و میان لایههای مختلف مردم وجود ندارد. گرسنگی دادن به مردم این گونه کشورها به راستی موجب تضعیف آن دولتها نیز شده است. اما در کشورهایی مانند ایران که اختلاف میان منافع مردم و حکومت از زمین تا آسمان است، تحریم نه بر ضد دولت و حکومت که بر ضد مردم است. تحریم در ایران به سود چپاولگران اقتصادی است. از آن جملهاند بخشی از بازاریهای پیشانی به مهر تا دلالان و قاچاقچیهای مالی و سپاهی پاسداران که یکی از یکه تازان صحنهی اقتصاد کشور است. همانها که پایههای اصلی قدرت رژیم ولایی در ایراناند. تحریم در ایران، ازجمله تحریک اشتهای سیری ناپذیر محتکرها و برخی از حاجی بازاریها است برای احتکار و فروش کالاهای انبارشدهی خود به مردم و به قیمت خون آن ها. اکنون دلار به آلت قتالهی مردم بدل شده است. برای حاکمان جمهوری اسلامی چه جای شرم وهراس است که هر روز بر خیل گرسنگان کشور افزوده شود. آن هاعرض خود میبرند و زحمت خلق میافزایند. اینهمانی کردن اثرات تحریم به روی حکومت هائی با سیستمهای مختلف سیاسی- اقتصادی، دروغ بزرگ آمریکا است.
تحریم اقتصادی یک کشور به هر بهانه که باشد، انتقام کشی از مردمانی است که به غلط و یا به درست راهی دیگری برای زندگی روی این کرهی خاکی برگزیدهاند. تنبیه و تنبه یک حکومت جهت حفظ صلح و امنیت در جهان دروغی است که از طرف بزرگترین جنگ افروز کنونی در جهان- دولت ایالات متحده آمریکا– به خورد مردم دنیا داده میشود. و تحریم به خاطر برقراری دموکراسی در یک کشور دخالت آشکار و بیشرمانهای است در امور داخلی آن کشور.
دروغ دیگری نیز سیاست پردازان آمریکایی و هواخواهان ریز و درشت وطنی آنها بر زبان میرانند. آنها میگویند که تحریم اگر هم منجر به افزایش فشار به روی مردم باشد، به سود آنها است. چرا که مردم به جان آمده علیه سیاستهای نابخردانهی حکومت اسلامی خواهند شورید تا از شوربختی به درآیند. تجربه خلاف این ادعا را ثابت میکند. مردم گرسنه توان برخاستن ندارند. آنها درگیر یک لقمه ناناند
اما دونالد ترامپ در میان همهی دروغ زنیهای خود، یک حرف راست هم گفته است. اوبارها گفته است، منظورش از تحریم، تعویض رژیم در ایران نیست. برای سیاست باز تجارت پیشهای چون او چه چیز بهتر از جمهوری اسلامی است که انسانهای آگاه را از دم تیغ بگذراند و جزیرهای به کام صاحبان زر و زور بیافریند. جزیرهای که بنا است با نسخهی شوک درمانی آقای فریدمن بی چون و چرا به منظومهی مصرف کنندگان بازار آزاد بپیوندد. بازاری که قدرتهای تازه به دوران رسیدهای مانند چین، آقایی آمریکا را در آن با تهدیدی جدی روبه رو کردهاند.
از نگاهی ترامپ اگرهم قرار است که تعویضی در ایران صورت پذیرد، نه تعویض نظام متکی بر سرمایه داری جهانی شده در ایران که تعویض ولایت فقیه با ولایت پادشاهی و مانند آن است. بی جهت نیست که شاهزاده رضا پهلوی و طرفداران او این روزها از خوشحالی در پوست خود نمیگنجند. شوهای تلویزیونی اخیر شاهزاده در پی این امیدآفرینیهای متحدان غربی او است. (نگاه کنید به برنامهی میدان از تلویزیون ایران انترناسیونال). این شاهزاده با دزدیدن شعار چپ گرایان و ملی گرایان و دموکراتهای وطنی در ساختن ایرانی آزاد و سکولار به میدان آمده است. اما بنا به مثل معروف “دروغگو کم حافظه است” اوبه کلی فراموش کرده است که شاهراهی اصلی رسیدن به یک جامعهی آزاد و پایبند به دموکراسی پایدار، رفع و یا لااقل تعدیل تبعیض طبقاتی، تعدیل فقر و بهروزی تودهی زحمت در جامعه است. تودهی زحمت (کارگر و برزگر و پرستار و آموزگار و کارمند و خدمهی جزء و…) که درنگاهی امثال شاهزادهی پهلوی، آدمهای درخوری نیستند. آن هاکه بنا به فرهنگ کلامی حاکم بردربار پدری و بادمجان دورقاب چینهای آن، همان “عمله”، “حمال”و “دهاتی”های “بی سروپایی” هستندکه علیه پدر محترمشان قیام کردند و بساط ولایت “آریامهری” را برچیدند. این “بخت برگشتگان” گویا چیزی هم بدهکار خاندان پدری ایشان هستند که بر ضد آنهمه بی عدالتی و جور و استبداد شاهنشاهی انقلاب کردند. رضا پهلوی در آن نمایش “پرسش وپاسخ” دچار یک فراموشی تاریخی دیگری نیز شده است. او وعدهی انتخاباتی آزاد به مردم ایران میدهد که “برای نخستین بار در تاریخ ایران با رای آزاد خود نوع حکومت را برگزینند، نه بر اثر زور و تزویر و ارث و…”نقل به معنی از گفتههای ایشان. شاهزاده پاک فراموش کرده است که اتفاقا در فروردین ۱٣۵٨، ۹٨درصد مردم ایران به برچیدن نظام پادشاهی و برگزیدن نظام جمهوری رای دادند. این که آن رای به شوربختی بیش از پیش مردم ایران انجامید، مسئلهی دیگری است. اما رای، رای آزادانهی مردم بود و نه زور و تزویر و ارث و میراث کسی از پدر و جد پدری اش. اما در آن شوی تلویزیونی، دم خروس از زیر قبای شیک شاهزاده و پرسش کنندگان چیده شده در صحنه، آنگاه بیشتر به بیرون زده است که دربارهی اثرات ویرانگر و دهشتناک تحریمهای آمریکا به روی زندگی مردم ایران، زبان در کام کشیدهاند.
نوشتار محمدرضا نیکفر (تحریم وابتذال) در رسانهی رادیو زمانه به خوبی بر این ابتذال روشنی انداخته است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.