هرچه به شبه‌انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نزدیک‌تر می‌شویم، بحث‌ها و گفت‌وگوهای منتقدان و مخالفان نظام پیرامون چگونگی مواجه با آن، داغ و داغ‌تر می‌شود. فضای شبه‌انتخابات کشور با پرونده‌سازی‌ها برای شخصیت‌های سیاسی و نظارت استصوابی شورای نگهبان، هر روز تنگ و تنگ‌تر و دایره‌ خودی‌های نظام بسته‌تر می‌شود. در این میان اصلاح‌طلبان با اشاره به هزینه‌ها و خطرهای بالای انقلاب هم‌چون هرج‌ومرج، کشتار و ویرانی‌، تبدیل کشور به صحنه تاخت و تاز اسلام‌گرایان افراطی، خطر تجزیه کشور و …، کم هزینه‌ترین راه بهبود شرایط را تلاش برای اصلاح حکومت می‌دانند. در مقابل برخی با اشاره به رویکردهای نظام و فزونی زندانیان سیاسی و عقیدتی، ناملایمتی‌ها و دستگیری و زندانی کردن فعالین مدنی و زیست‌محیطی، پافشاری نظام بر اِعمال حجاب اجباری، مدیریت مخرب در مواجهه با بحران‌های آب و محیط‌زیست، کوبیدن بر طبل آمریکا ستیزی و جلوگیری از ایجاد روابط خوب خارجی، باج دادن به روسیه و چین، ازهم‌گسیختگی اقتصادی و هدردادن سرمایه‌ها و منافع ملی به پای بشار اسد در سوریه، حزب‌الله لبنان، حماسِ فلسطین، حشدالشعبیِ عراق و حوثی‌های یمنی، نظام جمهوری اسلامی را اصلاح ناپذیر قلمداد می‌کنند. به همین علت از شبه‌انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ به این‌سو از عملکرد اصلاح‌طلبان به استمرار نظام یاد کرده و نتیجه ادامه این روند را نابودی تدریجی ایران قلمداد می‌کنند؛ آنها با استناد به سخنان آیت‌الله خامنه‌ای که مشارکت در شبه‌انتخابات‌های کشور را به منزله تایید نظام تلقی می‌کند، بر عدم مشارکت در شبه‌انتخابات‌های ج.ا. تاکید دارند. موضوعی که با طرح شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا» در جریان اعتراض‌های سراسری بهمن ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸به اوج خود رسید و با گسترش آن، کمپین «نه به جمهوری اسلامی» در راستای تحریم شبه‌انتخابات ایران راه‌اندازی شد. اما پس از ردصلاحیت‌های گسترده چهره‌های شاخص سیاسی کشور از شبه‌انتخابات دوره سیزدهم ریاست جمهوری، عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان، انتخابات با مشارکت احتمالی پایین را مشروع و معتبر و فاقد هرگونه مشکل حقوقی عنوان می‌کند[۱]. در همین رابطه، عبدالرضا مصری نایب رییس مجلس با استناد به اینکه انتخابات‌ پرشور می‌تواند هم‌چون گذشته به «انتخاب نادرست» منجر شود، مشارکت حداکثری را فاقد اهمیت عنوان می‌کند[۲]، علیرضا پناهیان از روحانیون نزدیک به آیت‌الله خامنه‌ای نیز، انتخابات پرشور را هیجانی و مربوط به کشورهای عقب افتاده‌ای هم‌چون آمریکا قلمداد می‌کند[۳] و مهدی طائب رییس قرارگاه عمار، از جریان ردصلاحیت‌ها به‌عنوان مرحله خالص‌سازی انقلاب نام می‌برد[۴]. اگرچه پیش از این و از شبه‌انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به این‌سو، نیروهای نظام به‌صورت میدانی نیز تلاش به ناامیدی و عدم مشارکت حامیان کاندیدای مخالف برای دستیابی به پیروزی کرده‌اند، اما این نخستین‌بار است که این موضوع به‌صورت رسمی از زبان مقامات و منصوبان آیت‌الله خامنه‌ای بیان می‌شود. موضوعی که بیانگر این واقعیت است که هسته سخت قدرت در ایران، «پیروزی گزینه مطلوب خود را مقدم بر مشارکت بالا می‌داند» و تنها زمانی از شبه‌انتخابات پرشور استقبال می‌کند که اقبال عمومی متوجه گزینه مطلوب آنان باشد. بنابراین درصورت اقبال جامعه به دیگر کاندیداها، ترجیح آنها به برگزاری انتخابات حداقلی است. موضوعی که استدلال و استراتژی همیشگی مدافعان براندازی را در تحریم بی‌چون و چرای شبه‌انتخابات‌ها‌ بی‌فایده نشان می‌دهد.

باتوجه به حاکم بودن رهبر و هسته سخت قدرت از طریق شورای نگهبان بر نظام انتخاباتی، عملا در ایران با «انتخاباتی نیمه‌فرمایشی» یا «شبه‌انتخابات» مواجهیم که مدل و کارکردهای آن با آنچه که در دموکراسی‌های غربی مشاهده می‌شود متفاوت است. شبه‌انتخابات برای جمهوری اسلامی کارکردی پوششی در راستای مشروعیت بخشی به نظام دارد؛ درحالی که کارکرد آن برای مردم بسته به میزان باز یا بسته بودن فضای آن از «شیوه‌‌‌ای برای انتخاب گزینه مطلوب» اداره کشور تا «ابزاری برای فشار به هسته سخت قدرت» متغیر است. همچون انتخابات‌های کشورهای دموکراتیک، صِرف مشارکت یا عدم مشارکت در شبه‌انتخابات ایران نیز به معنای تایید یا رد نظام سیاسی نیست، بلکه گفتمانی است که توسط رهبر ایران طرح شده و با تکرار آن توسط نیروهای نظام، منتقدان، مخالفان و براندازان، به پیش فرضی ذهنی بدل شده که حکومت ایران بیش‌ترین بهره‌برداری را از آن کرده است و امروز نیز بنا به مصالح خود، با اشاره به این‌که مشارکت پایین خدشه‌ای به مشروعیت نظام وارد نمی‌کند، به سادگی گفتمان خود را تغییر داده ‌است. بنابراین دنبال کردن گفتمان نظام سیاسی ایران توسط منتقدین و مخالفین، خطایی راهبردی است که تلاش‌های آن‌ها را بیهوده ساخته است. در چنین شرایطی تحریم شبه‌انتخابات پیش‌رو، چه دست‌آوردی می‌تواند به‌همراه داشته باشد؟ اگر هدف پیشبرد پروژه انقلاب است، صِرف تحریم شبه‌انتخابات‌های نظام، نتیجه‌ای دربر نخواهد داشت و باید آن را ازطریق اعتراض‌های مداوم خیابانی دنبال نمود. اما تاکنون کدام تجمع اعتراضی بزرگ توسط براندازان صورت گرفته است؟ و چندتن هم‌چون حشمت‌الله طبرزدی خود راسا در اعتراض‌های خیابانی نیز حاضر می‌شوند؟ باوجود خیل جمعیت براندازان در فضای مجازی، چرا پس از اعدام ظالمانه و ناجوانمردانه نوید افکاری، تجمع اعتراضی بزرگی در محکوم نمودن این اقدام و مبارزه با نظام برگزار نمی‌شود؟ در تجمع اعتراضی روز جهانی کارگر امسال، تنها حدود هزار نفر شرکت داشته‌اند[۵] و اعتراض‌های سراسری بهمن ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ نیز خیزش‌های خودجوش قشر کمتر برخوردار جامعه بودند که صرفا به خاطر وخامت اوضاع معیشتی، به‌ناچار روانه خیابان‌ شدند. واقعیت آن است که اگرچه بسیاری خواهان سرنگونی ج.ا هستند، اما باتوجه به هزینه‌های گزاف اعتراض‌های خیابانی، فعالیت‌های خود را به فضای مجازی محدود ساخته‌اند. البته این موضوع به مفهوم عدم امکان وقوع انقلاب نیست. قطعا با تداوم سرسختی نظام سیاسی در برابر فشارهای تغییر و تحول خواهی جامعه، رفته‌رفته کشور به سمت انقلاب متمایل خواهد شد. موضوعی که نیازمند گذشت زمان زیاد و پرداخت هزینه‌های جانی بسیار است که نه قشر متوسط جامعه حاضر به پرداخت آن است و نه در صورت احیای برجام و کاهش فشارهای معیشتی-اقتصادی، قشر کمتربرخوردار جامعه دلیلی برای فدا کردن خود می‌یابد. در بررسی دست‌آوردهای تحریم، برخی از بایکوت و مشروعیت‌زدایی نظام و نمایندگان آن در مناسبات جهانی، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مزایای آن یاد می‌کنند. درحالی که بنا به ساختار نظام جهانی، کشورها صرفا منافع ملی خود را دنبال می‌کنند. بنابراین نتیجه این اقدام، چیزی جز صَرف بیشتر منابع و منافع مردم برای امتیازدهی به دوول خارجی یا گردن نهادن به قراردادهایی نظیر ترکمانچای نیست. چنان‌که محمودرضا خاوری رییس پیشین بانک ملی ایران و مجرم اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی، پس از فرار از ایران مورد استقبال و حمایت دولت کانادا قرار گرفت.

علاوه بر این، دیدگاه دیگری نیز توسط احمد زیدآبادی روزنامه نگار و دبیرکل دفتر ادوار تحکیم وحدت دنبال می‌شود. او بدون توجه به ساختار و سازماندهی نیروهای نظامی و مخاطره‌های ملیتاریزه شدن حکومت که از بدیهی‌ترین موضوع‌های علم سیاست است، از دولت نظامیان یا منتسب به آن‌ در راستای پاسخ‌گو نمودن آن‌ها دفاع کرده و معتقد است که چه بسا با قرارگیری دولت در اختیار نظامیان یا نیروهای منتسب به آن و از میان رفتن تضاد سیاسی در مدیریت کلان کشور، آنها بتوانند مشکلات کشور را مرتفع نمایند[۷]. شگفت آور است که چگونه او که با تحریم انتخابات سال ۱۳۸۴، از جمله عوامل موثر در برآمدن محمود احمدی‌نژادی به‌شمار می‌رود که بسیاری از نیروهای نظامی را به سطوح مدیریت‌ خرد و کلان کشور گسیل داد، نتیجه دیگری را  از تکرار آن ماجرا انتظار دارد. باتوجه به ممیزی‌های موجود در کشور و رانت‌های تحصیلی و مدیریتی که منجر به خانه نشینی و مهاجرت گسترده نخبگان جامعه شده است، دولت نظامیان یا اصولگرایان با تکیه بر کدام سرمایه انسانی، قادر به مدیریت کشور خواهد بود؟ باتوجه به ایدئولوژی حاکم بر حکومت ایران، در صورتی که توان بهبود وضعیت اقتصادی نیز ممکن شود، این منابع در چه راهی صَرف خواهند شد؟ در ایران یا سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و عراق؟ مگر رهبر، اصولگرایان و احمدی‌نژاد، پاسخ‌گوی عملکرد دولت مطبوع خود (دولت بهار) بوده‌اند که بار دیگر چنین چیزی را بتوان از آنها انتظار داشت؟

از سوی دیگر و باتوجه به مقاومت بالای ج.ا. در برابر اصلاح از درون نظام، به‌ویژه با ردصلاحیت نیروهای شاخص و ممانعت یا ایجاد بحران توسط دولت پنهان برای دولت قانونی، ادامه شیوه اصلاح‌طلبان را نیز بیهوده و غیر ممکن ساخته است. عرفان ثابتی در برنامه‌ای تلویزیونی، به دیدگاه پیپانوریس[۸] که انتخابات‌های مخدوش، غیرمنسجم و غیرمنصفانه در کشورهایی هم‌چون ایران را نوعی مغالطه انتخابات‌گرایی می‌داند که با ده‌ها بار تکرار نیز، دموکراتیزیسیون در آنها رخ نخواهد داد اشاره می‌کند، اما راهکار او برای برون رفت از این بحران را توضیح نمی‌دهد[۹]. موضوعی که به نظر می‌رسد باید آن را در نظریه‌های «چرخه خودکامگی» و «جامعه کوتاه‌مدت یا کلنگی» محمدعلی همایون‌کاتوزیان جست‌وجو کرد. چرخه‌ای که در جامعه ایران با اعتراض به حکومت خودکامه آغاز می‌شود و در پس فروپاشی آن، به سرعت جامعه به سمت آشوب حرکت ‌کرده و در هوا و هوس‌های کوتاه‌مدت خود، تمامی دست‌آوردهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی دوران رژیم گذشته را نابود می‌کند و بار دیگر از درون وضعیت آشوب یا جامعه خودکامه، حکومت خودکامه جدیدی پدیدار می‌شود. بنابراین راهبرد جایگزین، «گفتمان‌ سازی توسط گروه‌های سیاسی-اجتماعی براساس شرایط هر شبه‌انتخابات در راستای ایجاد فشار حداکثری بر هسته سخت قدرت است». شیوه‌ای که می‌توان آن را در چارچوب رویکرد انتخاب عقلانی (مکتب روچستر) در رفتار رای‌دهی تحلیل نمود. رویکردی که برخلاف رویکرد جامعه‌شناسی (مکتب کلمبیا) که مبتنی بر زمینه‌ها و تعلقات اجتماعی است و رویکرد روانشناسی (مکتب میشیگان) که برعوامل روانی-احساسی یا تلقی افراد از موضوعات مهم سیاسی اشاره دارد، تصمیم گیری و انتخاب شهروندان را با درنظر گرفتن کلیه جوانب و شرایط سیاسی جامعه، تنها برمبنای ذکر دلیل از میان گزینه‌های موجود تعریف می‌کند[۹]. باتوجه به اینکه فشار اجتماعی تنها از طریق یکپارچگی و عملکرد هماهنگ جامعه ممکن است، تبیین و جامعه‌پذیری این گفتمان و ایجاد گفت‌وگوی مداوم اجتماعی توسط گروه‌ها، فعالین و کنشگران سیاسی-اجتماعی در راستای نقد متمرکز و مداوم ساختار نظام ج.ا و هسته سخت قدرت (به‌طور مشخص رهبر، سپاه پاسداران و شورای نگهبان) امری ضروری به‌نظر می‌رسد. در همین رابطه یکی از اصلی‌ترین ایرادهای اصلاح‌طلبان و براندازان، تصمیم‌گیری از بالا به پایین برای جامعه، به‌جای ایجاد گفت‌وگو و تبادل نظر اجتماعی است. براندازان با استفاده از رسانه‌های ارتباط جمعی هم‌راستا یا تحت اختیار خود و همانند ج.ا با استفاده از برچسب‌زنی‌ به دیدگاه‌های مخالف هم‌چون مزدور نظام، مدافع نظام آخوندی، منفعت برنده از نظام ج.ا، و دادن نسبت‌های ناروا به مشارکت کنندگان شبه‌انتخابات‌ها و … تلاش می‌کنند تا با ایجاد جوی روانی-هیجانی، سایر دیدگاه‌ها و منتقدان خود را خاموش کنند. اصلاح‌طلبان نیز در محفلی بسته به محوریت سید محمد خاتمی و حضور افرادی ثابت و تکراری، توهم تصمیم‌گیری برای جامعه دارند و برخلاف آنچه که به اصلاحات از پایین تاکید می‌کنند، تمامی برنامه‌های عملیاتی آنان معطوف به قدرت است و بدنه اجتماعی خود را صرفا برای اجرای تصمیم‌های انتخاباتی خود می‌خواهند. حزب اتحاد ملت را می‌توان جدی‌ترین و دموکراسی خواه‌ترین حزب این جریان دانست که مهم‌ترین فعالیت آن صدور تعدادی بیانیه و برگزاری کنگره‌های سالانه است. اما این حزب چه ارتباط موثری با بدنه اجتماعی خود و جامعه دارد؟ چه گفت‌وگوی اجتماعی موثری را در راستای اصلاح و مقابله با برنامه‌های نظام مطرح کرده است؟ برخلاف تصور اصلاح‌طلبان و براندازان، رویکردهای شکست خورده «مشارکت همیشگی» و «تحریم همیشگی» نه‌تنها به معنای مقابله با حکومت نیست، بلکه می‌توانند عاملی برای تسهیل و به نتیجه رسیدن خواست حکومت و تحکیم کننده آن باشند. چنان که در شبه‌انتخابات پیش رو که هسته سخت قدرت از سالیان پیش بر روی عدم مشارکت مردم برنامه‌ریزی و حساب باز کرده است و اکبر هاشمی رفسنجانی را به‌عنوان مهم‌ترین مانع راه خود در انتخاب رهبر آینده، از سر راه برداشته است، تحریم آن چیزی جز کمک به محقق شدن برنامه‌های هسته سخت قدرت نیست. بهترین راهبرد در شرایط کنونی، تبدیل شبه‌انتخابات پیش رو به رفراندومی علیه نظام سیاسی با رای واحد تمامی نیروهای منتقد و مخالف به گزینه‌ نامطلوب نظام، در راستای ایجاد فشار حداکثری است؛ اما در فقدان گفت‌وگوی اجتماعی لازم، شرایط ذهنی حاکم بر جامعه و تحریم شبه‌انتخابات کشور از سوی تمامی افراد و گروه‌ها، انتظار وقوع آن بعید به‌نظر می‌رسد. بهترین رویداد احتمالی که در این شرایط می‌توان متصور بود، پیروزی گزینه نامطلوب حکومت با رای پایین است تا علاوه بر فشار تحریم‌ها، برنامه‌های چندین ساله آنان را به نفع جامعه بر‌هم زند.

 

[۱]. تارنمای رادیو فردا، ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰: https://www.radiofarda.com/a/ap-interview-iran-presidential-candidates-kadkhodaee-guardian-council/31261764.html

[۲]. تارنمای خبرگزاری صدا و سیما، ۷ خرداد ۱۴۰۰:  https://www.iribnews.ir/00D5Vn

[۳]. تارنمای انتخاب، ۷ خرداد ۱۴۰۰:  entekhab.ir/002bMB

[۴]. تارنمای فرارو، ۹ خرداد ۱۴۰۰: https://fararu.com/fa/news/490132/

[۵]. اینیستاگرام حشمت‌الله طبرزدی، ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰: https://www.instagram.com/p/COUwOWmhjAG/

[۶]. اینیستاگرام احمد زیدآبادی، ۱۱ دی ۱۳۹۸: https://www.instagram.com/p/CH0VsWSJqkk/

[۷]. استاد دانشگاه هاروارد و صاحب نظر در حوزه رفتار انتخاباتی.

[۸]. اینیستاگرام ایران اینترنشنال، ۱۸ خرداد ۱۴۰۰: https://www.instagram.com/p/CP3cP9_Klhn/

[۹]. تارنمای انتخابات، ۱ اسفند ۱۳۹۴: https://entekhabat.hawzah.net/fa/Turnout/View/3401/

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)