این روز ها بازار صحبت هایی داغ است که مربوط به تن فروشی و یا دست درازی به زنان ایرانی میشود ؛ عمدتا در دو شهر مذهبی قم و مشهد و ، شهر های مرزی ای چون آبادان .

پیشاپیش باید بگویم که این نوشتار قرار است به تجربیاتی که نگارنده خود به چشم دیده و شنیده بپردازد و نه چیزی فراتر از آن .

من در قم به دنیا آمدم و بزرگ شدم و مدرسه ای که در آن تحصیل میکردم در جایی قرار داشت که به آنجا عشقعلی میگویند ، این محله ، در نزدیک محله ای دیگر است که میتوان آن را ” کامیونیتی عرب های قم ” نام داد ، گذر خان .

در این خیابان همه چیز عراقیست  . از حسینیه نجفی ها و کربلایی ها تا چایی عراقی و غذا هایی که مورد پسند عراقیهاست و عموما آنها در همینجا یا زندگی میکنند یا مسافرخانه و هتل میگیرند . خیابان اش بافت کثیفی دارد ، عموما حجم زیادی زباله در خیابان مذکور یافت میشود . عموما هم عراقی هایی که به قم می آیند اولین نقطه ای را که ببنیند یک زیر انداز پهن میکنند و روی آن به استراحت میپردازند ، مردم قم به هیچ وجه از این کار عراقی ها دل خوشی ندارند . شما ممکن است در کل منطقه ای که حرم و اطرافش را شامل میشود را چنین صحنه ای را ببینید اما ، حالا وضعیت فرق کرده . من در طی این سالها عموما سعی کرده ام در ساعات مختلف به سطح شهر بروم و ببینم مردم چگونه اند و رفتار هایشان به چه شکل است ، صبح و شب و نیمه شب . دیشب که حوالی ساعت یک بامداد در آن منطقه بودم با کمتر از دو مورد از این گونه نشستن و خوابیدن عراقیها برخوردم در عوض عموم مسافرخانه ها و هتل های اطراف تابلوی ” سکن ماکو ” (اتاق خالی موجود نمیباشد) را در جلوی درشان نصب کرده بودند و در عوض اتفاقی جالب تر و عجیب تر را شب های پیش شاهد بودم ، در ضلع شمالی حرم بوستانی تازه تاسیس ساخته شده ، در طول این مدت که در ساعات مختلف روز و شب از آنجا گذر کرده ام بیشتر و بیشتر شاهد خوابیدن “ایرانیان ” در آن نقطه بوده ام در حالی که قبل تر ها چه در این بوستان تازه تاسیس و چه در باقی نقاط تنها عراقیها به این شکل میخوابیندند ولی حال مسئله معکوس شده ! 

و اما دیگر نکته ای که همیشه درباره اش میشنیدم و گه گاه پچ پچ هایی در دهان ها بود و امروز عیان شده ماجرای زنان ایرانی و عراقیهاست . از هفت یا هشت سال پیش به یاد دارم که همیشه چیز هایی درباره ی دست درازی مردان عراقی به زنان ایرانی یا صیغه و این گونه مسائل جزء مسائل مورد بحث مردم در مجالس و مهمانی هایشان بود . در سالهای مدرسه به یاد دارم که این ماجرا صرفا در حد ” صیغه ”  در گفتگو ها دنبال میشد و چند مورد دعوایی که به چشم دیدم . دعوا ها بر سر این بود که جوان یا جوانانی به زنی ایرانی تیکه انداخته یا اصطلاحا ” دستمالی ” اش کرده اند ، اما عموما دامنه دار نمیشد و فراتر از همان روز نمیرفت .

اما این ماجرا به یک باره تبدیل شد به یکی از وایرال های سطح اینترنت ، ماجرا چه بود ؟ چند مرد که به ظاهر عراقی اند در حال نگاه کردن و رفتن به سمت حمامی هستند که یک زن به ظاهر ایرانی در آن است . ابتدا این در بین مردم دست به دست شد و پس از آن توسط حزب اللهی ها تکذیب شد و گفته شد که اینجا مشهد نیست . بعد تر ها ویدئویی بیرون آمد که یک دختر ایرانی نیمه برهنه در حال صحبت کردن با موبایل اش است سفارش وسایل همخوابگی و مزه جات برای مشروبات کسی که از او فیلم میگیرد را میدهد و کسی که از او فیلم میگیرد با لهجه ی عراقی چیز هایی میگوید . این ویدئو رسما مهر تاییدی بود بر این ماجرا و داستان هایی که یواشکی ایرانیان در گوش یکدیگر میگفتند .

در همان حوالی همان روزها بود که در حال گذر از مسیری بودم که عراقی ها زیاد از آن عبور میکنند بودم ، تاکسی گرفتم تا ادامه مسیر را بروم ، مرد میانسال رو به پیری ای بود . سر حرفمان باز شد و من به سمت عراقی ها بحث را کشاندم تا ببینم نظر او چیست ، داستانی را تعریف کرد که بعدا با چند راننده دیگر همان خط هم صحبت کردم آن را تایید کردند و آن این بود که

روزی پیرمردی عراقی متمولی به قم می آید و در ماشین این پیرمرد میشیند ، در همان ابتدا درخواست دختر ایرانی برای همخوابگی میکند و راننده هم عصبانی میشود و دست به کاری عجیب میزند . به او میگوید دختر سراغ دارد و او را به خانه اش میبرد و چندین روز او را به همراه باقی رانندگان خط کتک میزدند و به او آب و غذا هم نمیدادند ! در نهایت بعد از سه روز مرد را مقابل ایستگاه قطار میبرند و از رفتنش از قم مطمئن میشوند ، این ماجرا نه برای چندین سال پیش که برای اواسط سال پیش که دلار هنوز جهش نکرده بود ، است .

اما حال ، قیمت دلار بالا رفته و دینار عراقی رشدی چندین برابری نسبت به ریال ایرانی داشته ، این یعنی مسافرت های بیشتر عراقی ها به ایران و هر مسافری به همراه خود نیاز های خود را هم می آورد که شاید اولین آن نیاز جنسی نباشد ولی قطعا جزو پنج تای اول جدول اولویت های یک توریست هست . در ایران هیچ ساز و کار و مکانی رسمی که نیاز جنسی را برطرف کند وجود ندارد و علاوه بر خود ایرانی ها که حال در یک بحران جنسی به سر میبرند ، با اضافه شدن سرکنگبین صفرا فزوده اند . حال نه تنها پولی برای کار ، ازدواج یا براورده کردن نیاز جنسی شان ندارند باید عراقی هایی را ببینند که در شهر جولان میدهند و به هر زنی که میبینند پیشنهاد ” سکس ” میدهند . عراقی ها حال به واسطه سقوط ریال در برابر دلار و دینار اعتماد به نفسی دوباره یافته اند و میشود گفت که به هر کسی که در ایران میبینند از او درخواست دختر یا حتی ” پسر ” ایرانی میکنند .

چند شب پیش در یکی از چایی فروشی های عراقی همان گذر خان که بالاتر اشاره شد نشسته بودم و مشغول خوردن چای عراقی ، دو صراف ایرانی کنارم نشسته بودند و مشغول صحبت و سیگار کشیدن ، من نیز ناخودآگاه جذب گفتگویشان شدم ، مرد با لهجه قمی میگفت : ” جاکشا هر جا زن میبینن رحم نمیکنن ، خواهر … به من میگن که زن جور کن پسر جور کن مگه من جاکشم ؟ … ” و هم صحبت اش نیز ادامه داد و گفت : ” جمهوری اسلامی ایرانی رو خاک بر سر کرد مقابل اینا “. مشخصا تحقیر شدگی در نحوه پک زدن مرد صراف مشخص بود ، به شکلی غریب وار و عصبانی صحبت میکرد ، مردی که دست هایش از ریال پر و از دلار خالی شده بود و به زنانش نیز چشم داشتند ، این بحرانی است که شاید جمهوری اسلامی بخواهد رویش سر پوش بگذارد اما روی تبعاتش نمیتواند هیچ سرپوشی بگذارد چرا که عقده های حقارت و تحقیر ها بالاخره به شکلی سر باز میکند و پیشاپیش مشخص است که این سر باز کردن نتیجه ای خشونت آمیز به همراه دارد .

حتی شبی دیگر در چای فروشی دو مرد عراقی وارد شد و سیگارشان را روشن کردند و چای خواستند ، در بین صحبت هایش جایی شروع کرد به توصیف ” ایران و زنان ایرانی ” و زن ایرانی را “حلوه” توصیف کرد و زیر چشمی نگاهی تحقیر آمیز به من انداخت .

این آش شور به حدی شور شده که کار به تنش های سطح شهری با بین قمی ها و عراقی ها کشیده . همین دیشب که نگارنده دوباره جهت دیدن به حوالی حرم رفته بود ماجرایی عجیب را دید که به خوبی میتواند عمق تنش ها را نشان دهد .

در حالی که داشتم از سمت حرم به سمت خیابان ارم میرفتم چند مامور و لباس شخصی به سرعت از کنارم رد شدند و به جلو رفتند ، پس از پنج دقیقه که به آنجا رسیدم دعوایی بزرگ شکل گرفته بود که یک سمت آن عراقی ها و سمت دیگر قمی ها بودند. گویا یک جوان عراقی برای یک قمی رجز خوانده بود که ” زن های شما برای ما هستند و … ” و درگیری به وجود آمده بود و هر دوی آنها را جلب کردند و بردند ، جالبی این تنش ها این است که هنوز این دعوا تمام نشده و حدودا یک یا دو دقیقه بعد وچند متر آن طرف تر و نزدیک مغازه ها و قبرستان شیخان دوباره بین عراقی ها و قمی ها دعوا شده بود ، گویا عراقی به مرد فروشنده تیکه ای بابت اجناس اش انداخته بود و ماجرا بالاگرفته بود . یک نفر با لهجه قمی بر سر مامور پلیس فریاد میزد : ” ینی چی به حرف این عربا گوش میدی ؟ میگه انت انتَ به من گیر میدی ، تو باید طرف هم وطنتو بگیری ” ، مرد با همراهیانش عصبانی از مهلکه دور شد .

جالب است بدانید این تنها نظر مردم معمولی هم نیست ، در حال گفتگو با طلبه ی علوم دینی ای بودم که از اهالی قم بود ، باب گفتگو را او با همین مشکل عراقی ها باز کرد و گفت : ” دارن میبرن زن ایرانی رو ، دست درازی میکنن ، اینهمه سال جنگیدیم باهاشون که بیان با زنامون اینطوری کنن توی رومون ؟ ” ؛ این به من نشان داد عمق این درد به حدی است که ، حتی طلبه هایی را که شاید نباید موضعی مشخص درباره این موضوع  بگیرند را هم دادشان را درآورده .

تمام مسائلی که در بالا نقل کردم را خود به چشم دیدم و شنیدم ، تنها حاکی از یک مسئله است . ایرانیان این روز ها در حال تحقیر شدن هستند . حال شاید مردمی خارج از قم باشند تصور کنند قمی ها از این مسائل راضی هستند و تماما همراه با سیاست های کلی جمهوری اسلامی ، نه . قمی ها در عمق این تحقیر ها وخیلی مسائل دیگر قرار دارند و دل خونی از عراقی ها و جمهوری اسلامی و بالا رفتن قیمت ارز دارند . 
قم امروز نماد کلی بحران های سطح کشور است ، خارجی هایی که به نوامیس ایرانی چشم دارند ، ارزش پولی که سقوط کرده ، حجم بالای طلبه های خارجی ای که در قم میچرخند و همه هزینه هایشان پرداخت میشود ، کارخانه های اطراف قم یک به یک در حال تعطیل شدن هستند ولی مراکز دینی همه در حال رشد و ساخت ساختمان هایی یکی از یکی مجلل تر و عظیم تر و در این میان تنها مردم اند که هیچ سهمی نمیبرند و باید به چشم ببینید و بیرون از قم هم ، توسط باقی هموطنان تیکه های آبدار نوش جان کنند .

اما یک چیز روشن است ، قمی ها عصبانی از تمامی اتفاقاتی که در بالا ذکر شد درحال روزگار گذراندن اند و عصبانیتشان عموما به شکل سختی بروز پیدا میکند ، نگارنده امیدوار است بعد ها اتفاقات خونین قم را به همین شکل ننویسد و مشکلات حل شده باشد .

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com