یکم ـ خوشبختانه وقتی متن طولانی محمدرضا جلاییپور با عنوان «چهل دلیل در ضرورت نامزدی خاتمی» را کامل خواندم، که پاسخ «مستدل» و بسیار خوب روزبه میرابراهیمی هم منتشر شده بود و توانستم همزمان و بند به بند جلو بروم. (به نظرم میرابراهیمی کار همهی منتقدان را راحت کرد و یک باره پاسخی که باید داده میشد را داد) جلاییپور متن تاثیرگزاری نوشته است، اما به نظرم با واقعیتها فاصله دارد که در پاسخهای خوب روزبه میرابراهیمی هم چندینبار به آن اشاره شده است. برای مثال جلاییپور مینویسد که «دیگر کمتر کسیاست که همچنان از «تحریم انتخابات ۸۴ و ۸۸»، انتشار «عالیجناب سرخپوش»، «عبور از خاتمی»، «خروج از حاکمیت در سال ۸۰»، و «۶۰ میلیون دات کام» دفاع کند.» که این مسأله همانطور که میرابراهیمی در پاسخاش اشاره کرده واقعیت ندارد و هنوز مسائلی مانند عبور از خاتمی قابل دفاع هستنند.
دوم ـ در میان این بحث (و چنین بحثهایی) برخی سوالات و ابهامها در ذهن میآیند و تحلیل میشوند. چرا خاتمی در انتخابات گذشته در دماورند رای داد؟ آن چیزی که میگفتند بعدها از این رأی به دست خواهد آمد، با این نوشتهها و رویکردهایی اینچنین که در روزهایی اخیر میآید قابل تحلیل است. نتیجه و برداشتی که این روزها میتوان از آن رای دادن داشت این است که خاتمی برای کاندید شدن و نگه داشتن جای خود در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو دست به آن اقدام زده است. و اگر اینچنین باشد که به نظرم هست، از یک مرد سیاسی که میخواهد بازیاش در چارچوب نظام جمهوری اسلامی باشد، حرکت صحیح و معقولانهای هم به نظر میرسد، هر چند که با خواست قلبی و سیاسی بسیاری تفاوت داشته باشد.
سوم ـ نوشتهی محمدرضا جلاییپور در مورد خاتمی و جایگاه و عملکرد و پیشینهی او با واقعیتها فاصلهی عمدهای دارد و حتا در در بسیاری از موارد در مورد آن اغراق شده است. در مورد متن مذکور نکتههایی وجود دارد:
الف ـ در متن جلاییپور خواستهها و کف مطالبات در انتخابات دورهی یازدهم ریاست جمهوری تا حد بسیار زیادی پایین آمده است.
ب ـ در این متن آنچه که با نامزد شدن خاتمی و حتا انتخاب شدن او وعده داده میشود، بازگشت به دوران هشت سالهی خاتمی است و حتا در مورادی کمتر از آن!
پ ـ در متن تناقضات زیادی وجود دارد، در مورادی بندی بند دیگر را نقض میکند. برای مثال بند ۳۹ مقاله که «مخالفان خاتمی» کسانی معرفی میشوند که با مشی «خشونتپرهیزانه مشکل دارند» و نویسنده اتهاماتی چند نیز نسبت به آنان مطرح میکند. اما در همین حال در جای جای بندهای قبلی میخوانیم که خاتمی توانایی جذب حتا آرای اینان را نیز دارد.
ت ـ به نظرم بیشتر از آنچه که نوشتار محمدرضا جلاییپور «دلیل آوردن» برای نامزدی خاتمی باشد، به نوعی تبلیغ برای خاتمی است؛ به مسائلی که در نوشته آمده است کافی است دقت کنیم : «احتمال رفع حصر موسوی و کروبی و آزادی زندانیان سیاسی»، «ظرفیتهای ویژۀ خاتمی برای کاهش بحرانهای اقتصادی»،« کاهش تهدیدهای نظامی و تحریمهای اقتصادی علیه ایران»، «افزایش احتمال رابطۀ شفاف و مبتنی بر منافع ملی با آمریکا و جلوگیری از روند نزولی شدید اعتبار ایران و ایرانی در جهان»، «جلوگیری از پیشروی نظامیان در دولت» و مسائلی از این دست که در جای جای نوشتار به چشم میخورند، نه به عنوان دلیل که به عنوان «تبلیغ» از آنان میشود یاد کرد. باید در نظر داشت که برنامههای انتخاباتی یک هفته قبل از انتخابات شروع نمیشوند و در مقطع کنونی است که نامزدها تمام تلاش خودشان را میکنند.
ث ـ در روزهای اخیر نوشتهها و اظهارنظرهای زیادی مبنی بر حضور و کاندیداتوری خاتمی در انتخابات آینده منتشر میشوند. مطلب جلاییپور را که با توجه به بند قبلی که در بسیاری موارد تبلیغ برای خاتمی است را در همین راستا میتوان در نظر گرفت. برای مثال مصاحبه غلامحسین کرباسچی که بعد از چهار سال از انتخابات قبلی دوباره حضور فعالتری در صحنهی سیاسی و رسانهای این روزها دارد در شرق در دستهی همین موضوع قرار میگیرد. کرباسچی در مصاحبه امروز خود با شرق میگوید: «از نظر هاشمی، خانمی بهترین گزینه برای رأیآوردن است.»
چهارم ـ دغدغهی اصلی اصلاحطلبان همانطور در اظهارنظرهای برخی از آنان آمده و افکار عمومی در قمست زیادی نیز به آن باور دارد «بازگشت به قدرت» است. آنچه که در بندهای ۷ و ۱۰ و ۲۴ و به ویژه بند ۳۰ و ۳۴ و ۳۵ و تا حدودی ۳۸» این نوشتاره آمده نیز بر همین دغدغهی بازگشت اصلاحطلبان به دولت باز میگردد. بازگشتی که در پی آن وعدههایی نیز مانند آنچه که در بالا آمد داده میشود. این مسأله برای یک گروه یا حزب یا جنبش سیاسی به خودی خود نمیتواند مسألهای منفی تلقی شده و بابت آن به گروه مذکور که در اینجا اصلاحطلبان هستند، نقدی وارد دانست. این مسأله در بستر دیگری مورد نقد قرار میگیرد؛ آنجا که اصلاحطلبان کارنامهی قابل توجهی در طول سالهای حیات خود در دفاع از حقوقبشر از خود به جای نگذاشتهاند. نقدی که میگوید آنها سالهایی که قدرت را در دست داشتند، کمتر به حقوقبشر پرداختند و در این زمینه دستاوردهای بسیار پایینی داشتهاند. آنها در مقابل بسیاری از مسائل نقض حقوقبشر یا سکوت کردند یا آنچنان که باید به آن نپرداختند. روندی که شاید بعد از انتخابات ۱۳۸۸ بهتر شد، اما هنوز آنها مرزهای اساسی برای دفاع از بسیاری از موارد حقوقبشر دارند. در بسیاری از رسانههای آنان هنوز موارد زیادی از نقض حقوق بشر در ایران نادیده انگاشته میشود. این مسائل در بسیاری از مواضع شخصی و انفرادی اصلاحطلبان نیز دیده میشود. (در زمینهی نقد دغدغهی بازگشت اصلاحطلبان به قدرت نقدهای دیگری نیز هست که من به عنوان یک فعال حقوقبشر به حوزهی مورد علاقهی خودم پرداختم)
پنجم ـ در جایی دیگری که رویکرد «تبلیغی» نوشتار که از علاقهی نویسنده مطلب به خاتمی هم نشأت میگیرد و بیشتر به چشم بیاید، میتوان به آن اشاره کرد که خاتمی در این نوشتار در حد یک «منجی» معرفی و ارائه میشود. خاتمی در قامت یک منجی مشکلات اقتصادی را حل میکند، کسی است که حصرها را میتواند بردارد و زندانیان سیاسی را کمک میکند، کسی که دست نظامیان را از دولت کوتاه میکند و… کسی که میشود مصداق شعر فروغ انگار؛ کسی که؛
…قدش از درختهای خانه ی معمار هم بلندتر است
و صورتش از صورت امام زمان هم روشن تر
و از برادر سید جواد هم که رفته است
و رخت پاسبانی پوشیده است نمی ترسد
و از خود خود سید جواد هم که تمام اتاقهای منزل ما مال اوست نمیترسد
و اسمش آن چنانکه مادر
در اول نماز و در آخر نماز صدایش میکند
یا قاضی القضات است
یا حاجت الحاجات است
ششم ـ مسألهی مهمی وجود دارد که نویسنده به آن اشاره نکرده است. مسالهیی که به ویژه در بند ۱۲ نوشتار بیش از همه به آن پرداخته شده است؛ «وجود قرائن و شواهد پرشمار و کافی در محبوبیت بیرقیب خاتمی». نویسنده در بسیاری از مواقع خاتمی را بیرقیب میداند و بدون در نظر گرفتن انتقادها و مخالفتها او را یگانه کسی میداند که «با اختلاف زیاد بالاترین رأی را دارد و هنوز محبوبترین اصلاحطلب ایرانی در داخل و خارج کشور است.» این مسأله از با توجه به سند و نظرسنجی و… قابل استنادی استخراج نشده است. اما شاید بتوان به انتخابات گذشتهی ریاست جمهوری نگاهی انداخت. آنجایی که خاتمی به نفع ریاست جمهوری میرحسین موسوی کنار کشید و به جمع حامیان او پیوست؛ اما بسیاری از او حمایت نکردند و به صف مدافعان کروبی پیوستند. تیمی که کروبی را در انتخابات حمایت میکرد، از جمله کسانی بودند که در سالهای ریاست جمهوری خاتمی از نزدیکان و مشاوران او بودند. حتا کسانی بودند که در دولت او سمت داشتند. در آن انتخابات بسیاری از گروههای دانشجویی و مدافعان حقوق بشر و فعلان سیاسی و مدنی کروبی را به عنوان کاندید خود برگزیدند. آنها دلائل زیادی برای این مساله داشتند، اما از جمله دلائلی که میتوان برای این موضوع برشمرد و به این مبحث ربط دارد این است، آنها مخالف و منتقد خاتمی بودند و همچنان هم هستند.
و در آخر اینکه مسائلی که مطرح کردم نه به عنوان مخالفت با حضور خاتمی در انتخابات، بلکه نقد دلائلی بود که میخواهد خاتمی را با نگاهی رویاپردازانه و در برخی موارد اغراقآمیز «تحمیل» کند. خاتمی نه تنها آنچنان که در این نوشتار آمده نیست، بلکه با مواضعش نشان داده که ظرفیتهای این نوشتار را نداشته و ندارد. او حتا در طول ۱۰ سال گذشته محافظهکارتر شده است. خاتمی مرد روزها و کارهای سخت نیست و آنچه که نشان داده تا به حال موید همین مطلب است.
با تمام اینها چرا نه، چرا خاتمی نیاید، بازی در زمین جمهوری اسلامی نه تنها بد نیست، بلکه خوب هم هست. به شخصه از ورود خانمی به عرصهی انتخابات استقبال میکنم، اما این استقبال با بیاعتمادی همراه است به طوری که با چنین عملکردی هیچگاه رأی کسانی چون من را نخواهد داشت. بیاعتمادی که به نظر بارها و بارها بر میخ آن سفت کوبیده شده است.
مدیار
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
بابا،.. یعنی واقعن از یک سوراخ جند دفعه گزید و له بشیم این اصلاح طلب ها ولمون می کنن؟
یکشنبه, ۲۰ام اسفند, ۱۳۹۱