پریدن از خوابی که هنوز نرفتهای
که نمیروی
که میزنی خودت را به سیاهیِ مرزِ دنیای بیحدّش،
در نیمهی شبی که ماسیده بر شیشهی زمخت، انتظار
آسان نیست
در میان خمیازهبازیهایِ مسری
که بختک است انگار
یکی بعد از دیگری
دیگری پس از دیگری
دیگری
دیگری
تا شانه به شانه شدن
تا طاقباز از کابوسی به کابوسی غلتیدن،
بی چشم بر هم گذاشتن،
وقتی پشت پلکها نمایش سنگین هول و هجوم است
بیداری دشوار است،
از خوابی که هنوز ندیدهای!
پویان مقدسی
۲۰ اوت ۲۰۱۸
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.