تا روزِ مرگ
فرش بافت و گُل کاشت
اما هرگز
نه فرشی زیرِ پا داشت
نه کسی
گُلی بَر مَزارَش گذاشت.
«شیرکو بیکس»
زنان کارگر قالیباف مجبور هستند در کنار کارهای منزل، ساعتها وقت خود راصرف قالیبافتن کنند تا شاید بتوانند لقمه نانی بر روی سفره خانواده بیاورند. این یکی از شکلهای استثمار است که امروزه به وضوح دیده میشود. اینکارگران بعد از ماهها گرهزدن و قالی بافتن دستمزدی دریافت میکنند که نه تنهانمیتوانند با آن نیازهای اولیه زندگی خود را تامین کنند، بلکه دچار انواعبیماریها از قبیل کمر درد و مشکلات بینایی و غیره میشوند. زندگی اینکارگران اکثرا در یک سطح و به یک شیوه است. قالیبافهای زیادی مشغولگره زدن و خلق قالیها و تابلو فرشهای زیبایی هستند، اما فقط تعداد مشخصیاز آنها بصورت شغل اول به آن میپردازند.
هرچند که مردها نیز به این کار مشغول هستند، اما تعدادی از زنهای قالی بافبصورت پاره وقت فرش میبافند و همزمان کار منزل را نیز انجام میدهند. ساعتکار مشخصی ندارند و وقتی که کار منزل و بچه داری به آنها مجال بدهد به سراغدار قالی میروند. بصورت نسبی اگر کسی ۸ ساعت در روز کار کند، با فروشقالیاش ماهی ۸۰۰ هزار تومان بدست میآورد. (البته این مبلغ متناسب باکیفیت کار و سرعت عمل کارگران فرش باف متغییر است).
فرش بافها میتوانند با پرداخت ماهیانه ۷۰ هزار تومان خودشان را بیمه کنند. اکثریت آنها از بخش فقیر و زحمتکش جامعه هستند که برای گذراندن امورزندگی پر از مصیبتشان به اجبار و یا بصورت پاره وقت یا تمام وقت مشغولقالی بافتن هستند.
ادامه این گزارش را از زبان ” سارا ” یکی از این کارگران قالی باف بخوانید:
” نوزده سال داشتم که در یکی از شبهای سرد زمستانی پسری بیست و هشتساله همراه با خانوادهای که هیچ آشنایی قبلی با هم نداشتیم، برای خواستگاریمن آمده بودند. الان پنج سال است که زندگی مشترک را با فواد شروع کردهایم وحاصل این زندگی دختر چهار سالهام پریا است. در همان اوایل زندگی مشترک، یعنی چهار سال پیش به ناچار شغلی را شروع کردم که بسیار طاقت فرسا استو دست مزد بسیار پایینی هم برای این کار دریافت میکنم. شاید شما تجربهقالی بافتن را نداشته باشید، اما تصور کنید ساعتها پای دارِ قالی بنشینید، گره بزنید و قالی ببافید، سر زانوها، کمر، گردن و تمام ستون فقرات انسان انگارزیر فشار چند تن وزن قرار میگیرد.
فاطمه یکی از آشناهای مان است که در این کار خیلی ماهر است و بیشترتجربیاتاش را در اختیارم گذاشته است. او کارگر قالی بافی بود که نزدیک بهپانزده سال از عمر خود را به صورت متوالی صرف این کار کرد. امامتاسفانه الان مدت دو سال است که دیگر توان قالی بافتن را ندارد و از شدت زانودرد به سختی میتواند کارهای شخصی خود را هم انجام دهد. فاطمه بعد ازمراجعه به پزشک متوجه میشود که دلیل زانو دردش، همان پانزده سال نشستن پایدارِ قالی بوده است. متاسفانه فاطمه بدلیل فقر شدید نتوانسته خود را بیمه کند وتحت پوشش هیچ نوع بیمهای نیست و کل هزینههای درمانی را هم باید خودپرداخت کند.
از چهار سال پیش که قالی بافی را یاد گرفتم هر چند وقت یکبار، سفارش قالی با طرح واندازههای متفاوتی را از نمایندگیهای شهر کامیاران میگیرم و بعد از اتمامآن، دستمزدی دریافت میکنم. الان هم این تابلو فرشی که میبینید، چند ده گرهبه اتمام آن باقی مانده است؛ اندازه ۱ در ۱/۵ متر دارد. اما این مدت به دلایلی نتوانستم در وقت معمول که چهار ماه است آن را تکمیل کنم و تقریبا هشت ماه استکه هنوز چند گره به اتمام آن باقی مانده است. برای چنین تابلو فرشی بعد از چندماه زحمت کشیدن تنها ۴۴۰۰۰۰ تومان دستمزد میگیرم.
شوهرم کارگر نانوایی است. فواد هر روز کله سحر به نانوایی میرود و تا ساعت ۲ بعداز ظهر مشغول پختن نان است. کارگر نانوایی هم تکلیفاش مشخص است، بایدروبروی گرمای کوره، سرخ شود تا شاید روزی ۲۵ هزار تومان پول بدست بیاورد. ازچینهای پیشانی فواد که بیشتر اوقات از فرط خستگی نهار نخورده خوابش میبرد، میتوان هزار درد و رنج را احساس کرد. من و فواد دو نفری با هزار تقلا و کارطاقت فرسا زندگی بخور و نمیری را فراهم کردهایم. تنها امید به آینده است کهزندگی ما را به هم بسط داده است. فقر، نه فکری و نه وقتی برای توجه کردن بههمدیگر را برای مان باقی نگذاشته است. آخر هر ماه چیزی که گیرمان میآید، درد و رنجی است که هر روز با آن دست و پنجه نرم میکنیم.
چندی پیش برای اینکه بتوانم خودم نخ قالی بافی را بخرم تا شاید پول بیشتری گیرم بیاید، مدرک قالی بافی را گرفتم و از طریق این مدرک اقدام و درخواستوام قالی بافی را دادیم. اما در جواب گفتند که اگر سرپرست خانواده باشی یاشوهرت علیل باشد ۵ میلیون تومان وام بهت تعلق میگیرد. من هم خوشبختانهاین شرایط را نداشتم!
چند مدت پیش هم بعد از یک ماه پرس و جو، توانستیم سری به دفتر آقای علوینماینده مجلس استان کردستان بزنیم که شاید بتوانیم از طریق ادارات کمکمالی یا معرفی نامهای برای یکی از بانکها بنویسد تا شاید شرایط دریافتوام را هموارتر کند. منشی دفتر که هدف از آمدن ما را متوجه شده بود، میگفت کهشما برای دریافت وام میتوانید به بانک قرض الحسنه مهر ایران مراجعه وحسابی باز کنید و بعد از چهار ماه به اندازه پولی که توی حسابتان هست میتوانید وام دریافت کنید! در شرایطی که ما یک شاهی هم ته جیب ماننداشتیم، راهنمایی خنده داری بود. خیلی خنده دار، اما مگر میشد توی اینشرایط با دل پر و جیب خالی خندید!
بعد از چند دقیقه نشستن، منشی ما را به سمت در راهنمایی نمود و ما هم بدونهیچ اتلاف وقتی زود وارد اتاق شدیم. آقای علوی بعد از امیدوار و دلگرم کردن ما، معرفی نامهای برای بانک مهر امام رضا نوشت و ما هم با خوشحالی به کامیارانبرگشتیم و نامه را تسلیم این بانک معرفی شده کردیم. اما در جواب گفتند: بودجه نداریم تازه اگر بودجه داشته باشیم باید سرپرست خانواده باشی. “بازهمان داستان قدیمی”.
خلاصه شرایط زندگی هر روز دشوارتر و رو به زوال است، صاحب خانه صدایشدرآمده که اگر اجاره خانه را سر وقت پرداخت نکنیم، باید خانه را تخلیه کنید. هربار شرایط کاری و زندگی را برای کارفرما توضیح میدهیم که شاید دستمزدمانرا بیشتر کند، اما جواب بدرد بخوری نمیشنویم.
از الان معلوم است که آیندهای مثل فاطمه دارم. من هم بدلیل ناتوانی در پرداختپول بیمه، تحت پوشش هیچ بیمهای نیستم. کمر درد شدید امانام را بریده ومدت یک سال است که چشمام ضعیف شده است به حدی که برای خودم به راحتیتشخیص داده میشود. دستمزد قالی قبلی را به صاحب خانه دادم و نتوانستم بهچشم پزشک مراجعه کنم و عینک بگذارم. من برای آینده دخترم خیلی نگران هستم. واقعا که زندگی خسته کنندهای است. به احتمال قوی زندگی دخترم نیز همانند منپر از مشقت باشد.
وقتی از سارا پرسیدم که چه خواستهای دارد، با این جمله جوابام داد: ” خواستهام این هست که خودم و شوهرم کار مناسبی همراه با یک خانه داشته باشیم “.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری – تیر ۱۳۹۶
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.