یک خانهی بزرگ و پایهای از هرم نیازهای انسانی را باید بدهند به بغل کردن. این چیزی که اسمش را گذاشتهاند ارتباطات انسانی، اصل و اساسش همین بغل است. مابقی کم و بیش قابل صرفنظر اند. نیاز به بغل، فراملیتی، فراجنسیتی و تقریبن مستقل از سن است. سالها تصور میشد که بغل یک نیاز ثانویه است. یعنی مثلن فرد در جستجوی آرامش یا حمایت یا گرماست که دلش بغل میخواهد. اما امروز کمتر دانشمند مطرحی هست که در اصالت این نیاز اولیه شک داشته باشد. هرچند، باورهای سنتی دربارهی بغل سریع و زیاد تغییر کردهاند و می کنند. مثلن یک فرضیهی سالها معتبر این بود که مطلوبیت بغل با چاقی، حجم گوشت رو و پایین قفسهسینه، رابطهی مستقیم دارد. برای همین تعداد افرادی که میخواهند بروند توی بغل هایده به مراتب از علاقهمندان بغل گوگوش بیشتر است. مطلوبیتی که انعکاس مستقیم محبوبیتشان نیست. تئوری پیشرفتهتری از این میگفت که یک عدد طلایی هست به عنوان میزان گوشت کامل. فرض کن صد و پنجاه کیلو. آدمها به صورت طبیعی و غریزی دوست دارند اینقدر باشند. اما این با اصول بهداشت و سلامتی سازگار نیست. وقتی هم را بغلمیکنیم در واقع داریم خودمان را هرچند موقتی، به این کمال مطلوب نزدیک میکنیم. با این فرضیه میشود توضیح داد چرا لاغرها دوست دارند چاقها را بغلکنند و برعکس. چون میخواهند مجموعشان به عدد طلایی نزدیک باشد. این نظریه هرچند پیشرفت خیلی بزرگی بود اما نواقص زیادی داشت و بعد از دهه نود میلادی کسی چندان کار جدیای روش نکرد.
در جوامع غربی نیاز به بغل مدت مدیدی سرکوب شده. یعنی بغلکردن جزئی از فعالیت جنسی شده و خارج از این کانتکست چندان پذیرفته/معمول نیست. ریشهیابی علت را باید در هوموفوبیای دیرپای انسان شهرنشین و تحصیلکردهی غربی جست. مخصوصن وقتی دقتکنیم که بغلکردن زن/مرد و زن/زن خیلی پذیرفتهشدهتر و معمولتر از نوع مردانهاش هستند. چرا؟ چون مرد مستقیم تنها گونهی بشری است که نسبت به ذائقهی جنسیاش اینقدر حساس است. برای بقیهی گونهها، طبیعت جنسی چیزی نیست که اگر کسی اشتباه شناساییاش کند، طرف رگ گردن کلفت کند و درصدد کتمان ماجرا بربیاید ، یعنی شما اگر مرد منحرفی را مستقیم یا زن مستقیمی را منحرف شناسایی کنید احتمال اینکه بهش بربخورد خیلی کم است. اما منحرف صداکردن مرد مستقیم عملن فحش حساب میشود.¹
اما امروز در دل همین جوامع غربی، گروههایی سعی کردهاند مکانیزم جبران کنندهای برای جوابدادن به این نیاز فعالکنند. مساله را هم، طبق معمول، اقتصادی دیدهاند. کمپین فریهاگ یکی از خروجیهای چنین تفکراتی است. از شنبه اول جولای، به مدت یک ماه، افراد در مکانهای عمومی یک پلاکاردی بلند میکنند که روش نوشته فری هاگ. اینطوری آغوششان را به روی غریبهها باز میکنند. اینها به نظر نگارنده درد را درست تشخیص دادهاند اما اپروچشان برای درمان به کلی پرت است. درحالیکه شما اگر به فرهنگ خودمان برگردی میبینی که این بار هم آب در همین کوزه است و نیازی به گرد جهان گشتن نیست.
فراوانی و کیفیت بغل کردنهای ملتهای جنوب برای شمالیها و غربیها در ظاهر غریب و حتی چندش آور اما در باطن حسادت برانگیز است. بنده خودم از انتهای یک راه طی شده با شما صحبت میکنم و اطلاعاتم در این زمینه دست اول و تایید شده است.
بعد از سالها تامل روی این موضوع، الان شرایط من طوری است که هروقت از کسی رفتار غریبی میبینم، اولین چیزی که به فکرم میرسد این است که شاید طرف بغلش برقرار نیست. آدمهای سالها بیبغل به مراتب از آدمهای سالها بیسکس و آدمهای سالها بیپول ویرانترند. به جز عوارض شدید کوتاهمدت و بلند روانی، بیبغلی باعث خارشهای مقطعی و موضعی و بعضی وقتها بروز واکنشهای پوستی شگفت انگیز میشود. شمای خواننده به این فرضیه میخندی اما محققین دانشگاه ناتینگهام بعد از بررسی صد نمونهی تصادفی تاییدش کردند. نکتهی بدتر ماجرا این است که اگر آدمی طولانی مدت بی بغل باشد، بعد از برقراری اولین ارتباط بغلی ممکن است که تنش واکنش شدیدی نشان بدهد و باعث شرمساری و کاهش بیشتر اعتماد به نفسش بشود. یعنی مثلن تا رفت توی بغل و دو تا با کف دست خورد روی کتفش، روی پوستش دانههای قرمز ریز بزند. هیچ بعید نیست. سُردادن چنین کسی توی یک بغل دیگر برنامهریزی دقیق میخواهد و نیازمند تلاش است.
هرچند موضوع این نوشته نیست اما اوضاع برای بغلهای عشقی هم به همین منوال است. با اینکه آدم اهل موزیکی نیستم، شرایط دست به دست داده و جزئی از برنامهی ثابت روزانهام گوشکردن این آهنگ لوسینا ویلیامز خسته صداست. قصهاش این است که دارد از معشوق رفتهاش میپرسد روبهراهی؟ وسط آهنگ، جایی که دارد مثل یک پزشک حاذق علایم بالینی مریضش را یکی یکی چک میکند، خوب میخوابی؟ کسی رو داری باهاش بری دور بزنی؟ تا اینکه میرسد به این جا که کسی رو داری که بغل بوست کنه؟ و چون پرسنده دکتر است و دانا، این آخری را دوبار میپرسد. به نشانهی اهمیت موضوع. دو یو هو سام وان تو هاگ ان کیس یو، هاگ اند کیس یو و الخ.
باورهای جنسیت زده فکر میکنند قضیه زنانه مردانه دارد. یعنی فقط بغل مرد است که به ز صحبت اوست. اما حقیقت اینجا هم دوطرفه است. حتی ربط دادن ماجرا به گی بودن نسبی بیشتر مردان هم بیراه است. مرد هم مثل زن، فارغ از اینکه مستقیم باشد یا منحرف، احتیاج به بغل دارد. بعدن این قضیه را بیشتر میشکافیم و معلوم میکنیم که چه موقعیتهایی هست که مرد توش اساسن فقط احتیاج به بغل مردانه دارد. یعنی بغل زن برای مستقیم ترین مردها هم جوابگو نیست و کار نمیکند.
¹ برای جزئیات بیشتر نگاه کنید به لوئیس سی کی
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
می گم کاشکی چند تا از خود گذشته پیدا بشن این دولتمردان ما را بغل کنند
شنبه, ۵ام اسفند, ۱۳۹۱
چقدر این متن خوب نوشته شده، دست کسی که انتخابش کرده و دست نویسنده درد نکند.
شنبه, ۵ام اسفند, ۱۳۹۱