در روز هفدهم اسفند بالاخره علی خامنهای سکوت خود را در برابر جنبش دختران خیابان انقلاب و جنبش زنانی که آهسته آهسته صدای پای آن به گوش میرسد شکست و آن را مسئلهی کوچکِ حقیر خطاب کرد. او مطابق تمامی این سالها این جنبش را نیز متصل به دشمن دانست و خواصی را که از این مسئله سخن گفتهاند –انشاالله ناخواسته- دنباله رو خط دشمن دانست و از آن بر حذر داشت. اما تمام این خطاب و عتاب و این ترشرویی از رهبر جمهوری اسلامی برای به اصطلاح خودش تلاش عقیم دشمن و مسئلهی کوچک حقیر چیست؟ چرا امامان جمعه ناگهان چنین برآشفتهاند و فریاد وااسلاما سر دادند و راه را برای عربده کشان و سرکوبگران هر نوای برابری طلب باز کردند؟ مگر نه این است که آن را صدای تنها قلیلی از مردم دانستند؟
برای اینکه متوجه این همه مقاومت در برابر ندای حق طلبانه و مساوات طلب شویم، نیازمند فهم این نکته هستیم که چرا حفظ این تبعیض دیرپا در جمهوری اسلامی مهم است. در متن قرآن آیاتی هستند که حکم بر جواز تبعیض گروهی از انسانها بر گروه دیگر کرده است. اما در این نوشته تمرکز بر بخشی از تبعیض در روابط زن و مرد است که ریشهایترین تبعیضها در قرآن و قوانین ناظر به روابط زنان و مردان است. با اشاره به این آیات و اشاره به تفاسیر ناظر به آنها آنچه در ذهن فقیهان نسبت به زنان و حقوق زنان میگذرد روشن میشود. در واقع در این نظم تبعیض آمیز، تبعیض علیه زنان جایگاهی ویژه دارد. رژیم برآمده از انقلاب که در رأس آن ولی فقیه حکمرانی میکند با رفع این تبعیض آشکارا به دست خود بساط قدرت مبتنی بر تبعیض خود را برخواهد چید. در اینصورت حقوق زنان یکی از نقاط اتکای مهم برای مبارزات سنگر به سنگر علیه این بساط تبعیض است.
در ذهن فقیهان چه میگذرد
بحث از تبعیض در قرآن و موارد متعدد آن بحث تازهای نیست.[۱] نمونههای زیادی از تبعیض علیه پیروان دیگر ادیان تا شکستخوردگان در جنگ و غیره یافت میشود. اما تبعیض علیه زنان در این متن جایگاهی ویژه دارد، این تبعیض تنها در احکام ارث و دیه و حقوق اجتماعی زنان نیست بلکه نظام تبعیض چنان به امور خصوصیتر زنان پیشروی کرده که رسیدن سهمی اندکتر از سهم مردان در ارث در برابر آنها گویی از الطافی است که به زنان شده است.
در قرآن به قیمومیت و ولایت مردان بر زنان تصریح شده است (نساء-۳۴) و مفسرین این امر الهی را مستند به تفاوت طبیعت میان دو جنس کردهاند. اما این اول کلام است زیرا در قرآن آیاتی چند تنه به تنهی شیءانگاری زنان زده و میخ ولایت را محکمتر کوبیده است. در آیهای زن تشبیه به کشتزاری برای مردان شده است (بقره- ۲۲۳). در جایی دیگر زن در کنار اموال و اسبان و غیره که متاع زندگی دنیوی هستند قرار گرفته که ممکن است مایهی آرایش دنیا در چشم مردم شود و موجبات غفلت آنها را فراهم کند! (آل عمران- ۱۴)
با نگاهی به تفاسیر ذیل این آیات اصلا تعجبی از این همه تبعیض میان جنس مرد و زن در فقه اسلامی و برآشفتگی فقیهان از خواست برابری نباید کرد. در آیهی ۲۲۳ سورهی بقره زن به کشتزار مرد تشبیه شده است (زنان شما کشتزار شمایند از هر طرف خواستید به کشتزار خود درآئید …). مفسران در ذیل آن آیه بحث مفصلی کردهاند از اینکه آیا آیه دلالت بر این دارد که مردان از هر جهتی (طرفی) که خواستند جواز رابطهی جنسی دارند و یا هر وقت که خواستند. فارغ از جدال مفسرین در یکی از این دو آنچیزی که مهم است این شیءانگاری چنان حاکم بر روح آیه است که اصلا خواست زن در این میانه وجهی ندارد و در صورت عدم تمکین زن، فقه اسلامی او را مستوجب جریمههایی مانند عدم پرداخت نفقه دانسته است و احادیثی چند از پیامبر اسلام نیز در ذم چنین زنانی روایت شده است.[۲] سید حسین طباطبائی در تفسیر المیزان ذیل آیهی ۳۴ سوره نساء دربارهی قیمومیت مرد بر زن میگوید: “…بلکه معناى قیمومت مرد این است که مرد به خاطر این که هزینه زندگى زن را از مال خودش مى پردازد، تا از او استمتاع ببرد، پس بر او نیز لازم است در تمامى آنچه مربوط به استمتاع و هم خوابگى مرد مى شود او را اطاعت کند…”.[۳] در ادامه همین آیه تمرد و عدم تمکین زن از مرد مستوجب تنبیه دانسته شده. در تفاسیر متفاوت ذیل همین آیه یکی از عوامل نُشُوز زن (نافرمانی و استکبار زن به مرد) را متفق القول همین عدم تمکین جنسی میدانند.[۴] البته که حقوق مرد بر زن یا درستتر تسلط تبعیض آمیز مرد بر زن خلاصه در امور جنسی نمیشود؛ به صورت خلاصه بنیانگذار جمهوری اسلامی مواردی که منجر به نُشُوز میشود را چنین مواردی دانسته است: “نشوز در مورد زن عبارت است از اطاعت نکردن از همسر در جایی که واجب است بر او؛ مثل تمکین نکردن، نپیراستن خود از چیزهایی که تنفرآمیز است و با بهره وری و لذت بردن از او ناسازگار می باشد، نیز نظافت نکردن و آرایش نکردن در صورتی که شوهر خواستار آن باشد و همچنین بیرون رفتن از منزل او بدون اجازه شوهر و مانند اینها. اما با اطاعت نکردن تنها، در صورتی که واجب نباشد نشوز تحقق پیدا نمی کند، بنابراین اگر از انجام دادن کارهای خانه سرباز زند یا نیازهای مرد را که ارتباطی با بهره گیری جنسی ندارد مثل جاروکردن، خیاطی، آشپزی و … برآورده نسازد، نشوز صدق نمی کند”.[۵] چنانکه مشخص است به صراحت زن ابزار تمتع و کامجویی مرد دانسته شده است.
همانطور که گفته شد این تسلط و تبعیض در متون اسلامی تنها در آنچه که در اینجا اشاره شد خلاصه نمیشود، بلکه یک نظام و شبکهی تو در تو و در هم تنیده است که اجزاء آن با یکدیگر ارتباط وثیق دارند و از هم حمایت کرده و این شبکه را سرپا نگه میدارند. اما اگر اجزاء دیگر شبکه بیشتر جنبههای نظام اجتماعی و سیاسی را هدف قرار دادهاند مواردی که در بالا ذکر شد حتی حق تسلط زن بر تن خود را از او میستاند و عمق نفوذ این نظام تبعیض را تا بسترهای رابطه امتداد میدهد و حق تصمیم و تمرد در تعیین زمان و طبق نظر برخی مفسرین نحوه رابطهی جنسی را از زن میستاند. به بیانی میتوان تبعیض میان زن و مرد و قیمومیت مرد بر زن را گستردهتر و عمیقتر از دیگر اجزاء این نظام تبعیض دانست زیرا که بر خصوصیترین امور زن نیز تحکم میکند و تنها منحصر بر روابط اجتماعی او نیست. وقتی میتوان این چنین جزئی بر امور زن تحکم کرد تعجبی ندارد فقیهان خود را در تعیین نحوه پوشش زن در اجتماع محق بدانند و به درشتی فریاد برآورند که این یک تحمیل است و نه انتخاب. تحمیلی از جانب مردان شریعت بر زنان محروم از اختیار تصمیم. فقیهانند که حکم میکنند مردان چه قدرتی در ارتباط با زنان دارند و مردانند که این قدرت را تحویل گرفته و آن را اعمال میکنند.
مسئله اصلی این است که تبعیت از احکام برآمده از این آیات (و احادیث مرتبط با آن) تنها برای مقلدان این نظم تبعیض آمیز نیست، بلکه با ظهور جمهوری اسلامی این احکام منشأ قوانین دربارهی زنان و قوانین حمایت از خانواده شد که موجی از بیعدالتی به زنان این کشور تحمیل کرد.[۶] رژیم برآمده از انقلاب شروع به مهندسی و دست بردن در چیدمان همهی مناسبات پیشین کرد. از انقلاب فرهنگی تا مهندسی فرهنگی. جلوهی مهندسی فرهنگی برقراری مستحکمتر تبعیضهایی بود که با وزیدن بادهای غربی به ایران شل شده بودند. رژیم اسلامیسمی برآمده از انقلاب نه تنها آزادیهای خواسته شده در فرآیند انقلاب را فراموش کرد بلکه میخ تبعیضهایی مانند حجاب را که سست شده بودند محکمتر کوبید و تلاش کرد احکام منبعث از آیات را که تنها در بحثهای فقهی روحانیت بود مهندسانه (یعنی تخریب و سپس نوسازی) وارد جامعه کند. همین تفکر مهندسانه ناشی از ارادهی قدرت، تفاوت اساسی اسلام سنتی با رژیمی اسلامیستی است که اولی با دایره مقلدان خود سروکار دارد، اما دومی به دنبال دگرگون کردن جامعه است چنانکه گویی جامعه متشکل از پیچ و مهرههای دستگاهی است که باید باز شده و حال مهندسانه تنظیمی نو یابد.[۷]
ولی فقیه و دستگاه فقیهان رسمی حافظ نظام تبعیض
ولایت مطلقه فقیه که اساس حکمرانی نظام جمهوری اسلامی است خود یکی از اجزاء این شبکه و نظام تبعیض است و البته جامهدار این نظام تبعیض آمیز است. محسن کدیور به صورت خلاصه ولایت در منظر فقه را چنین تعریف کرده است:
معنای آن تصدی و اقدام و اولویت در انجام امور دیگران است. در حوزه ولایت یعنی امور عمومی جامعه عدم تساوی بر قرار است. مردم عادی در حوزه عمومی فاقد اهلیت در تدبیر و ناتوان از تصدی و محتاج سرپرست شرعی محسوب میشوند. که معنای آن محجوریت شرعی در حوزه عمومی است. هرگونه دخالت و تصرف مردم در حوزه عمومی محتاج اجازه قبلی یا تنفیذ بعدی ولی فقیه است. معنای دیگر ولایت بر مردم قیومت است و با وکالت و نمایندگی از جانب مردم تفاوت بنیادی دارد. مردم بهعنوان مولی علیهم در نصب و عزل ولی فقیه و در اعمال ولایت یا نظارت بر اعمال ولی هیچ دخالتی ندارند. معیار تصمیمگیری در حوزه عمومی نظر ولی فقیه است. این مردماند که میباید اعمال خود را با نظر ولی فقیه سازگار و هماهنگ کنند نه برعکس. مشروعیت تمامی نهادهای عمومی از طریق انتساب آنها به ولی فقیه تأمین میشود. مهمترین وظیفه شرعی مردم دربرابر ولی فقیه اطاعت و تبعیت از اوامر و نواهی وی و یاری و نصرت او میباشد. این ولایت قهری است نه اختیاری، دائمی و مادامالعمر است نه موقت، عام است و همه مردم را بدون هیچ قید و استثنایی دربرمیگیرد.[۸]
البته که پردهدار این منصب، فقیه است و دیگران در تدبیر امور اجتماع همچون اطفال صغیر خواهند بود و باید منتظر فقیه باشند تا انبان علم فقه را گشوده و مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و اجتماعی صغار تحت سیطره خود را دوا کند. مشخص است که چنین دوایی در چنین زمانهای از قضا صفرا خواهد فزود و اسباب زحمت مردم خواهد شد، زیرا که اساسا مدتهای مدیدی است که میان دردها و این دوا نسبتی نیست.
ولیِ فقیه حافظ چنین نظم تبعیض آمیز و رژیم سیاسی برآمده از آن است و دوام رژیم نیازمند سیطرهی نظم تبعیض آمیز بر اذهان مردمان و امتداد آن به صورت یک قانون اجتماعی و سیاسی است. خلاصه آنکه این نظام تبعیض و رژیم سیاسی بر سر یک سفره نشستهاند.
چرا نافرمانی در حجاب اصالت دارد
یکی از پدیدارهای نظام سیاسی جاری در ایران به جرأت تبعیض آمیز بودن آن است. نظام سیاسیای که با کنار زدن اقشار دیگری از انقلابیون موفق به استقرار شد، و به سراغ فقها برای تنظیم و تدبیر اجتماع و سیاست رفت. از پی آن خیلی زود صدای تسلط نیمی از جامعه بر نیمی دیگر از بزرگان آن قوم به گوش رسید و شاید اگر سیاسیون و روشنفکران در آن زمان به جای مسامحت با قدرت و رعایت شرایط حساس کنونی همان اول در برابر این تبعیض نابجا میآشوبیدند، جا برای این نظام تبعیض گسترده و قوی باز نمیشد. به خاطر دارم که سالیان پیش نیز برخی بر اولویت نداشتن بحث از حقوق زنان علی الخصوص حجاب در ایجاد فشار بر حکومت سخن میگفتند و این مباحث را باعث به انحراف کشیده شدن خواستهای سیاسی میدانستند و حتی نگاهی تخفیفآمیز به این گونه مباحث داشتند.
اما چرا چنین نافرمانیای اصالت دارد؟ در ابتدا فراموش نکنیم که هر مبارزهای جهت رفع تبعیض و امتیازهای ویژهی گروهی خاص، به خودی خود امر پسندیدهای است. اما اگر کسی دغدغه کارکرد سیاسی چنین حرکتهایی را دارد از قضا چنین نافرمانیای خود تاکتیک موثری است. آنچنان که گفتم نظام تبعیض یک نظام سلسله مراتبی نیست بلکه شبکهای پیچیده و در هم تنیده از اجزای تبعیضآمیز است که برخی نسبتی وثیق با هم دارند و برخی نسبتشان با هم کمتر است. اما گسترهی تبعیض علیه زنان و رد پای آن را در بسیاری امور دیگر از اجزاء نظام تبعیض میتوان رصد کرد. رد ولایت و قیمومیت مردان بر زنان چه در خصوصیترین امور زنان یعنی حق تسلط زنان بر بدن خود و سپس واگذاردن حق پوشش به انتخاب خود گام به گام و سنگر به سنگر امتیازهای ویژهی دیگر را نیز در هم خواهد شکست. با نافرمانی در برابر حجاب و خواست برابریهای حقوقی در گسترهی وسیعی از شبکه تبعیض دستاندازی میشود و شبکه کم کم سست خواهد شد و به نقطهی بحرانی و فروپاشی خود خواهد رسید.
سیاست سنگر به سنگر در برابر رژیم جمهوری اسلامی نیازمند ایجاد رخنه در حوزههای متفاوت اقتدار نظام است. تنها یکی از حوزههای اقتدار آن حجاب اجباری است که جزوی از شبکه و نظام تبعیض است. فتح سنگرها نیازمند این است که انگشت را به سوی بخشهای متفاوت آن نشانه رفت. چه تبعضهای نسبت به زنان، چه تبعیض نسبت به مذاهب و ادیان دیگر و چه تبعیض در امتیاز ویژهی فقیه بر دیگران و چه تبعیضهای شغلی میان اقشار متفاوت و غیره. جامعه برابر طلب و آزادی طلب در هر حوزهای (دانشگاهها، کارخانهها، ادارات، ورزشگاهها، معبر عمومی، خانه و غیره) انگشت خود را به سوی تبعیض و اقتدار تبعیضآمیز اشاره میرود و از آن نافرمانی میکند. رفع قانون حجاب اجباری یکی از این اجزاء است که کم کم نهضت رفع تبعیض را به بخش وسیعی از شبکه سرایت خواهد داد و حوزهی اقتدار حکومت را تضعیف خواهد کرد و آنگاه است که میتوان فروپاشی تبعیض و حافظان آن را به مشاهده نشست.
امید شریف (مستعار)
[۱] بحث زمانمندی و مکانمندی برخی آیات قرآن بحثی است که در میان نواندیشان دینی جاری و ساری است. اما در اینجا مواجهه با مفسرین سنتی و جریان غالب در شیعه است که به همه زمانی، همه مکانی آیات قرآن باور دارند،که از قضا سخنشان در ایران و نظام جمهوری اسلامی پیاده شده است. (هر چند اینکه استثناء زدنهای نواندیشان دینی بر بسیاری از آیات قرآن چه از این متن قرآن باقی خواهد گذاشت، خود بحثی مجزا میطلبد). برای دیدن یک نمونه از نظرات نواندیشان دینی به حقوق زنان رجوع کنید به: http://kadivar.com/?p=1040
[۲] “قسم به کسی که جان من در دست اوست اگر مردی همسرش را به بسترش فراخواند و او امتناع ورزد، خداوندی که در آسمان است بر او خشمگین میشود تا زمانیکه مرد راضی شود” (صحیح مسلم: ۱۴۳۶) یا “هرگاه، مرد، همسرش را به رختخواب فرا خواند و زن، اجابت نکند و شوهرش، شب را با خشم بر او، سپری نماید، ملائکه تا صبح، او را لعنت کنند” (بخاری:۳۲۳) یا از جعفر بن محمد الصادق امام ششم شیعیان از جانب پیامبر نقل شده است: ” به در خواست (جنسی) مرد پاسخ دهد و اگر چه (زن) بر روی شتر باشد” (الکافی، ج ۵، ص ۵۰۷) و بسیاری احادیث دیگر.
[۳] تفسیر المیزان، جلد چهارم، ذیل آیهی ۳۴ سورهی نساء
[۴] برای مشاهده تفاسیر متفاوت دربارهی موارد نافرمانی زن رجوع کنید به این صفحه پایگاه اطلاع رسانی حوزه: https://hawzah.net/fa/article/view/66097
[۵] تحریر الوسیله، جلد ۳، ص ۵۴۲
[۶] نباید از این نکته گذشت که کثیری از باورمندان در برابر اینها سکوت میکنند و عامل به این احکام نیستند و حتی در اجرای مراسم عقد حقوق برابر میان زن و مرد را در دفاتر رسمی ثبت میکنند و بسیاری نیز حتی خبر چنین تفاسیر و احادیث و احکامی ندارند و بخشی نیز با خوانش انتقادی و اجتهادی نواندیشان دینی همراهی میکنند. در اینجا بنا بر این بود که ذهنیت فقیهان که کماکان نگاه تأییدی به این امور دارند روشن شود.
[۷] این خود نکتهی شگرفی است که عالمان به اصطلاح علوم انسانی- اسلامی علیرغم بیان ضدیت با پوزیتیویستها در این مورد یعنی مهندسی فرهنگی دقیقا دچار حادترین نوع پوزیتیویسم هستند. آنها مناسبات انسانی را ظاهرا دارای نظم علی نیوتنی یا حتی همچون مکانیزم ماشین میبینند که با ورودیهایی، خروجی مورد نظرشان را انتظار میکشند.
[۸] http://kadivar.com/?p=8448
برای مشاهده بحث مفصل در ارتباط با نظریهی ولایت فقیه مراجعه کنید به: حکومت ولایی، محسن کدیور
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
نیم فاصله ها در متن به کلمات چسبیده و دچار مشکل شده
دوشنبه, ۲۸ام اسفند, ۱۳۹۶