اشاره: این نوشته، خلاصهی دو مطلب در بارهی محدودیتهای مبارزهی نمادین و اهمیت کمپین یک میلیون امضا در سالهای گذشته است: با چشمپوشی از ریشههای فرهنگی و اجتماعی حجاب، از انسانشناسی آن، نوع فهمی که از جنسیت و انسان در آن نهفته، گریزی نیست: مبنای پوشش اجباری، درکی دینمحور از انسان است. بنا بر این، ستیز با حجاب اجباری، درگیری با برداشت دینی ولایت فقیه از انسان نیز هست. تا زمانی که آن انسانشناسی پابرجا است، تصور بیبندوباری پس از اختیاری شدن پوشش فردی نیز در وضع موجود خواهد ماند. گذر از حجاب، گذار از جهانبینی و انسانشناسی نهفته در آن نیز هست.
***
در قانونِ حجاب اجباری، زن باید خود را سوژهای جنسی فرض کند که با «پوشش اسلامی»، خود را از شر محیط بیمار میرهاند. این، برای او ارزش تعریف میشود. او باید خود را بپوشاند و محدود کند تا دیگری را به فساد نکشد! حذف او در بعد اجتماعی، از همینجا آغاز میشود، هر چند که با شگردهای فقهی به او بقبولانند، با این کار به آزادی عمل و امنیت برای حضور در اجتماع رسیده است.
از این زاویه، زن باید خود را موجودی ببیند که مردان بدون حجاب از او لذت دیداری میبرند. بنا بر این، او باید با پوشاندن خود مانع این لذت شود که از دیدگاه مذهب گمراهی نیز به دنبال دارد. تا اینجا، حجاب اجباری نوع نگرش و فهم زن از جسم خود و داشتن اختیار آن را نیز مسخ کرده است.
سویهی فقهی غالب – در جمهوری اسلامی –، برای نمونه تا حد روشهای آیین بودا نیز پیش نرفته و پیروان مرد خود را به تربیت ذهنی فرا نخوانده است تا زنی مجبور نشود این وظیفه را برای آنها به عهده بگیرد. بنا بر این، چنین برداشت دینیای مجبور خواهد بود، با پیشفرض آلودگی «نگاه» مرد و این توهم که «تیری از جانب شیطان است»، زن را وادار به پوشاندن خود کند تا جامعه را از دید خود «سالم» نگهدارد! اصلهای قانونی برآمده از این دیدگاه فقهی نیز نمیتوانند روزآمد و از نظر اجتماعی کارآمد باشد.
در دیدگاه فقهی رسمی برای «مصونیت» با «حجاب» اجباری
۱. مرد را حیوانی جنسی فرض میکنند که باید از شر نگاه او در امان ماند. او ذهنی تربیتشده ندارد.
۲. زن را موجودی فرض میکنند که در جامعه از بعد جنسی به او مینگرند و او را به همین سطح فرومیکاهند.
۳. خود زن، در امر حجاب اجباری باید آن را جدا از باورهای فردی خود ارزش بداند، بپذیرد و پیش از آن نیز خود را ابزار لذت جنسی بپندارد.
۴. حجاب تنها راه «مصونیت» و امنیت در محیط اجتماعی است، نه – برای نمونه – ذهنهایی آگاه و هنجارهایی برخاسته از حفظ حریم و مرزهای فردی و اجتماعی و قانونی درونیشده و استوار با هدف دفاع از شهروندان، جدا از جنسیت یا گرایش جنسی آنها.
۵. تنها ابزار مصونیت در چنین محیطی، پوششی مثل چادر یا روسری بوده و این، حذف اصل موضوع را همراه دارد، یعنی نبود مهارت ذهنی برای دیدن راههای دیگر.
بیآیندگی حجاب اجباری
پذیرش ناخودآگاه چنین پیشفرضهایی در حجاب دلخواه حکومت خطرناک و تحقیرآمیز است. اما اکثریتِ خواهانِ تغییر میتوانند با حضور خود در عرصهی عمومی و خیابانها، با ظاهری که خود میپسندند، واقعیت حجاب اجباری و تحقیر نهفته در آن را تغییر بدهند.
با وجود انواع مقاومتهایی که در قالب ارائهی مد اسلامی، طرحهای ساماندهی لباس، گشت ارشاد و آزار خیابانی برای تغییر پوشش برای زنده نگهداشتن حجاب اجباری به چشم میخورد، جامعه در بلندمدت به سوی الگوی کشورهایی مانند مالزی و ترکیه در حرکت است که در آنها میان طرفداران و مخالفان حجاب همزیستی وجود دارد.
داشتن یا نداشتن حجاب، گزینه و تصمیمی شخصی و خصوصی است و قانون نیز اگر جز بر مبنای این ویژگی در عرصهی اجتماعی عمل کند، سرآغاز تنشهای بعدی میشود. کنش عقلانی حکومت در این مسأله، زمینهسازی قانونی، فرهنگی و آگاهیرسانی لازم برای مواجهه با وضعیتهای تازه است. لازمهی استواری رفع حجاب اجباری نیز درک مستقل از دین از وجود انسانی است.
در تبارشناسی تاریخی ایستادگی در برابر حجاب اجباری، راههای منطقی به آیین بهاییت، آموزههای اصلاحی آن در بارهی زنان و دختران و همچنین طاهره قرهالعین میرسد. اشاره به طاهره قرهالعین بدون یادآوری تأثیری که بهاییت در مخالفت او با حجاب داشت، تصویری ناقص از او به دست میدهد. اصلاح دین که بخشی از اصلاحطلبان مذهبی در جامعهی اسلامی در پی آن هستند، در معنای رواداری در برابر دینها و آیینهای دیگر، با پذیرش خواندن مداوم متنهای مقدس آنها، پیشتر در بهاییت رخ داده است.
در مجموع، توجه چندانی به ظرفیت اصلاحی بهاییت و تأثیر آن در آغاز جنبش مبارزه با حجاب اجباری در جهان تشیع به چشم نمیخورد. یکی از دلیلهای هراس جمهوری اسلامی از این آیین نیز همان ظرفیت رهاییبخشَش در برابر فقه شیعی و احکام ولایی است.
اگر قرار بود در جهان تشیع معاصر برابرنهادی ایرانی برای اصلاحات لوتر در مسیحیت پیدا کنیم، به یافتهای جدیتر از آیین بهاییت نمیرسیدیم. این گفته، نه تأیید درونمایهی این آیین یا پذیرش روزآمدیاش، بلکه اشاره به اهمیت آن در آغاز تغییر فهم جمعی از موضوع حجاب و از میان برداشتن آن است.
طاهره قرهالعین، نخستین زن بابی، با برداشتن روبندهاش در واقع پایان حکم فقهی حجاب و در ردهای بالاتر پایان اسلام فقهی را اعلام کرده بود، موضوعی که استنادکنندگان به کشف حجاب او از کنارش میگذرند.
مقالهها و گزارشهای بیشتر در وبسایت زمانه (لینک)
گزیدهای از داستانها، مقالهها و ترجمهها (لینک)
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.