تأملاتی هفتگانه بر دوران مدرن و پسامدرن: برآمدن و سلطه حوزه اجتماعی و امکانِ کارِ سیاسی
(قسمت ششم: امکانات و مخاطرات دوران پسامدرن، تعریف کارِ سیاسی و آسیبشناسی گروههای هویتی)
نیلوفر شیدمهر
اثرات و امکاناتِ دوران پسامدرن و گروههای هویتی
در بخش قبل نشان دادم که سرایت دوطرفه حوزههای خصوصی و عمومی در نتیجه اوجگیری حوزه اجتماعی موجبِ هرچه بیشتر برهمزدن مرزهای در ارتباط با تن شامل مرزهای جنسی و جنسیتی و گرایشهای جنسیتی و همچنین مرزهای در ارتباط با بدن شامل مرزهای حرفهای و دانشی و مدیریتی شده است. این درهمریزی مرزها باعث ظهور و قدرت گرفتن گروههای هویتی از اقلیّتهای اجتماع و ظهور امکاناتِ فراوانی برای زندگی آزادانهتر به شیوههای متفاوت در جهان شده است.
همچنین، در نتیجه جهانیسازی مرزهای جغرافیایی و قوانین نیز تغییر کردهاند. تشکیل اتحادیه اروپا بهترین نمونه این تغییرات است. اینترنت فاصله مکانی بین افراد را برداشته و ارتباط و ادغام فرهنگها و زبانها را در هم امکانپذیر کرده است.
با این وجود ساخت سیاسی جهان هنوز بر اساس صورتبندی دوران مدرن یعنی دولت-ملت و قوانین مدنی آن است. قوانین کیفری در بسیاری از کشورهای دنیا نیز قوانین دوران مدرن و یا حتی پیشامدرن هستند. این تناقض پیچیدگیها و مشکلات بسیاری را در سطح کلان و همچنین سطح خُرد مردمی ایجاد کرده است.
بزرگترین نشانهی این تناقض بین ساخت سیاسی و ساخت اجتماعی دنیا در دوران ما در پوسیدگی، اختلال و افول دولتهای بزرگ وحکومتها برای مثال در ایالات متحده به چشم میخورد. این پوسیدگی که زنگِ خطرِ فروپاشی جهانی ساختارهای سیاسی را می زند دغدغه اصلی برخی از اندیشمندان غرب شده است. از جمله فیلسوف سیاسی فرانسیس فوکویاما۱۶ که در کتاب خود نظم سیاسی و پوسیدگی سیاسی: از انقلاب صنعتی تا جهانیسازی دموکراسی (۲۰۱۴) این موضوع را مورد کنکاش قرار میدهد. فوکویاما چون وودرو ویلسون۱۷ (۱۸۸۷) از دلایل این پوسیدگی یکی این را میداند که سفیدهای مسلّط بردنیا از دوران مدرن تمام نیرویشان را بر دستیابی به آرایش سیاسی گذاشتهاند که توان اجراییاش صرف “کنترل” است و نه “تولیدِ توانشِ اجتماعی”.
بر هم خوردن مرزها و جهانی سازی غیر از امکانهای نو مشکلات و خطرات زیادی را نیز بوجود آورده است. از بزرگترین خطرها ظهور گروهها و شخصیتهای افراطی و اصولگرا در سراسر دنیاست که افراد زیادی را به خود جلب کردهاند. بعضی از این گروهها مسلح و خشن و تروریستی نیز هستند. عدهای از آنها چون ترامپ خواهان بازگشت به دوران صنعتی مدرن و عدهای مانند داعش خواهان بازگشت به دوران پیشامدرن یا قرون وسطی هستند.
از طرف دیگر، سرایت دو حوزه خصوصی و عمومی در هم زمینهی آسیبهای فراوانی برای افراد بخصوص در کشورهای شرق و جنوب ایجاد کرده است و زندگیهای آنها را در خطر فروپاشی قرار داده است. چرا که وضعیت پسامدرن چیزی نیست که منحصر به کشورهای پساصنعتی باشد. وضعیت پسامدرن وضعیتی است که در آن زمانهای تاریخی مختلف از گذشته تا حال با مناسبات و هویتها و ساختارهایشان همزمان در کنار هم وجود دارند. امروزه در کشورهای شرق و جنوب ، ساختارها و مناسبات و طرز تفکرهای دورانهای پیشین از جمله دورانهای اولیه سرمایهداری همچنان مصرانه در روابط بین انسانها پافشاری میکنند.
این مسئله از طرفی باعث شده است کنشگران عرصههای فرهنگی و مدنی و سیاسی در این کشورها با آزار و اذیت و زندان و اعدام روبرو شده یا امکان فعالیت از آنها گرفته شود. از طرف دیگر، موجب تناقض در افراد و شکلهای زندگیهایشان و آشوب اجتماعی گسترده شده است. و از این رو، بیماریهای روحی بخصوص بین اقلیتهای اجتماع و گروههای آسیبپذیر فراگیر شدهاند. مردم امروزه به خاطر موقتی بودن همه چیز و گیجی در سبک زندگی رنج می برند. شمار بالایی از زنان و اقلیتهای جنسی به دچار اختلالهای اضطرابی و افسردگی هستند. در میان مردان بیماریهایی چون اسکیزوفرنی و شیزوفرنی شایعتر است و مردان به نسبت زنان بسیار بیشتر خودکشی میکنند.
اوجگیری حوزه اجتماعی همچنین موجب ظهور بیشمار هویت اجتماعی شده است که هر یک گروه خود را دارند، در حالی که مدام در خود این گروهها با ظهور خُرده هویتهایی تازه انشعاب ایجاد و آنها به گروههای هویتی کوچکتر تجزیه و گاه مخاصم میشوند. فیلسوف ارتباطات مارشال مکلوهان۱۸ که ایده دهکده جهانی۱۹ از اوست این وضعیت را در ابتدای عصر اینترنت پیشبینی کرده بود.
مکلوهان معتقد بود فناوری اینترنت تبلور گسترش سیستم عصبی انسان در جهان است، و با فراگیری اینترنت به عنوان زیستجهانِ اجتماعی دنیا، جهان دوباره قبیلهای میشود۲۰. گروههای هویتی امروز همان قبیلههای مورد نظر مکلوهان هستند که در کشمکش، اختلاف و گاه تخاصم دائمی با هم قرار دارند و برای گرفتنِ امکاناتِ دولتی و غیردولتی در رقابت و جنگند. کار به جایی رسیده که بسیاری از آنها به پلیس یکدیگر تبدیل شده ودر سرکوب یکدیگر مشارکت میکنند. این گروهها از بدن و تن در نمایش و تبلیغ خود بهره میکشند و همانطور که در قسمت بعد این جستار توضیح خواهم داد این بهرهکشی را کارِ سیاسی قلمداد میکنند که با تعبیر آرنتی این چنین نیست و کاری اجتماعی-تولیدی است که در نهایت در خدمت سرمایه قرار دارد.
آسیب دیگر ظهور و انشعاب هویتها این است که امکانِ همبستگیِ مردمی را بسیار محدود میکند—همبستگی جمعی تنانه که از نظر آرنت از ملزمات کارِ سیاسی است.
دراین هنگامه، آنچه میتواند باعث ایجاد کارِ سیاسی شود تجلّی امکانِ تن برای “تن ندادن” به “هویتبازی و این آلودگی عمومی مُسری به قبیلهبازی” و همچنین “تن ندادن” به ” نمایش هویت و درگیرنشدن در “جنگ قبیلهای هویتی یا جنگِ همه-علیه-همه۲۱ (هابز ۱۶۵۱،۱۶۴۲ )” است.
بدن و تن و کارِ سیاسی
کارِ سیاسی از نظر آرنت متشکل از اجرا و گفتار است. زندگی انسانها بدون این دو زندگی انسانی نیست. آرنت از دو معنای اجرا در زبان یونانی، ۱. “هدایت و حکمرانی کردن” و ۲. “آغاز کردن” دومی را برای تعریف خود برمیگزیند.
بنابراین کارِ سیاسی در مفهوم آرنتی چیزی مانند تولّد است—اجرایی که زندگی را آغاز میکند.
گفتار یعنی یکی از دو رکنِ کارِ سیاسی به تکینه بودن هر فرد و در نتیجه به تنوع و گوناگونی افراد و تفاوتهایشان در عالم انسانی و در تعامل با هم اشاره دارد. کار سیاسی موجب برجهیدن حوزه عمومی و ظهور آن میشود. کُننده یا کنش گر خود را نیز طریق کارِ سیاسی هویدار میکند. به عبارت دیگر، او با کارِ سیاسی متولّد میشود و با این تولّد “فلک را سقف شکافته و طرحی نو در میاندازد”.
آرنت مینویسد: « نو به رغمِ قوانینِ حاکمِ آماری و حسابِ احتمالات که از نظر عملی در زندگی روزمره قطعیت امور را تعیین میکنند رخ میدهد و از این نظر چون معجزه مینماید» (ص ۱۷۸).
این گفته آرنت جایگاه رفیع و ارج کارِ سیاسی را نزدِ او نشان میدهد. از این منظر نمیشود بسیاری کارها را که امروزه کارِ سیاسی خوانده یا نمایانده میشوند کارِ سیاسی خواند. گفتار و اجرای سیاسی که کارِ سیاسی را رقم میزنند هر نوع گفتار یا اجرایی نیستند. گفتارِ سیاسی از نظر آرنت حکمِ کلام پیامبران را دارد چرا که آشکارکننده حقیقت است. و اجرای سیاسی حکمِ اجرایی که انگیزانندهی تولد و شروع راهی تازه است.
برخلافِ کُنندهی کارِ غیر سیاسی که نویسندهی کارش است و با داستان زندگیاش شناخته میشود، کُننده و مُجری کارِ سیاسی نویسنده کارش نیست چرا که کارِ سیاسی مثل زندگی تا زمانی که زندهایم نویسنده ندارد. ما در زندگی، خود را با نقشهی قبلی اجرا نمیکنیم و زندگی را برای غایت معلومی نمینویسیم. تنها زندگی سپریشده ما میتواند نوشته شود و خودمان یا دیگری ادعای نویسنده بودنش را کند.
بازیگر کارِ سیاسی نه نویسنده بلکه «بازیگر و یا حمّال و رنجبرِ» کارِ سیاسی است (ص ۱۸۴). او اثربخش کارِ سیاسی است.
کُننده کارِ سیاسی که در نگاهِ آرنت کاری هستیبخش است تنها با تولّد کارش ظهور پیدا کرده و نمایان میشود. این کُننده نه کسی است که کارهای خوب میکند و به خاطر کارهای نیکش مشهور است و نه متخلّفی که به خلافکاری شُهره است.
کُننده یا اثربخشِ کارِ سیاسی در فضای عمومی «با دیگران» ولی «نه به نمایندگی از دیگری و نه علیه دیگری» ظاهر میشود (ص ۱۸۰، تاکید از آرنت). در واقع این کارِ سیاسی است که اهمیت دارد نه کنندهاش. در نتیجه، هدفِ کُننده کارِ سیاسی موفقیت در بهدستآوردن چیزی خاص نیست تا بعد موفقیتش را به رُخِ دیگر ابدانِ اجتماع بکشد.
کُنندهی کارِ سیاسی پیش از اثربخشی به کارِ سیاسی اصلن وجود یا هستی ندارد که بخواهد قصدی یا غایتی پیشین داشته باشد تا با به مقصود خویش رسیدن خود را شخصیت بخشد. آرنت مینویسد: کارِ سیاسی کاری است که «غایتداشتن یا غایتپذیریِ عمل را زیر سوال میبرد».
مهّمترین نکته این که کارِ سیاسی کارِ هنری یا کارِ ساخت و ساز نیست چرا که محصولاتِ کارِ تولیدی بدون نامِ صنعتگر یا هنرمندِ خود معنایی ندارند. برخلاف چنین کارهایی که در ماهیت و همچنین با توجه به ارزشِ خود با نام کُنندهی کار گره خوردهاند، کارِ سیاسی غایتِ نامآوری ندارد و این خودِ کار است که اهمیت دارد نه نام کُننده یا اثرآفرینش.
کارِ سیاسی کاری است که حقیقتی را آشکار ساخته و جلوی چشم همگان به دنیا میآورد. این حقیقت چنان مشعشع است که نورش چهرهی اثربخشِ خود را از نظر غایب میکند.
وقتی کسی در زمینهی هنری یا صنعتی و فناوری کاری مهم و ماندگار انجام میدهد نامش پرآوازه میشود وداستان زندگیاش چنان اهمیتی پیدا میکند که اثر، تولید یا فناوریاش را تحت شعاع خود قرار میدهد. پس از آن همه میخواهند داستان زنندگی او را بدانند و کمتر کسی علاقهمند به دانستنِ داستانِ محصولِ کارِ اوست. برای مثال کامپیوتر اپل یا آیفون یا فیسبوک برای بسیاری از ما چیزی عادی است و پیگیرِ داستانِ آنها نیستیم، ولی زندگی استیو جابز و مارک زوکربرگ فیلم میشوند و میلیونها تماشاچی دارند.
گفتار و اجرا که از ظرفیتهای بدن و تن هستند در زندگی روزمره مدام به کارگرفته میشوند. زندگی روزمره عرصهای مادّی و بین-انسانی است که در آن گفتار و اجرا در جهت نفع شخصی یا خانوادگی و گروهی صرف میشوند.
نفع از نظر آرنت چیزی بین-انسانی است که آدمها را به هم وصل یا از هم جدا میکند. عرصه میان-انسانی عرصهی مادّی یا «واقعیتی» مادّی است که «”شبکه” روابط انسانی» خوانده میشود (ص ۱۸۳). کارِ سیاسی در این عرصه اتفاق میافتد و تنها بعد وقوع، نتایجش بر روابط و شبکه انسانی محسوس و موجب سازوکار یا شروعی تازه میشود و بر قراردادهای اجتماعی بین-انسانی اثر میگذارد، به شکلی که نه تنها باعث شکلگیری داستانی تازه برای کُنندهی خویش میشود (داستانِ یک تولّد)، بلکه داستانِ زندگی دیگران را نیز متحوّل کرده و باعث تولّد و برآمدن داستانهای نو در زندگی آنها میشود.
درست است که تاریخ به انسانها ربط دارد ولی آرنت مخالف این ایده است که تاریخ را انسانها میسازند. او تاریخ را «داستانِ عمل و اجرا میداند و نه بازتاب یا نتیجهی نیروها و ایدههای افراد» (ص ۱۸۵). به نظر آرنت این که انسان قادر نیست هیچ وقت به تمامی کنشی کنترل شده انجام دهد به شکلی که عواقبش را به تمامی پیش بینی کند نه تنها ابزورد نیست، بلکه بیایانگرِ ایدهی آزادی انسان است.
کارِ سیاسی، برخلافِ کارِ تولیدی یا کارِ هنری، در خلوت یعنی محلی که هنرمند یا سازنده خود را به تنهایی و به طور موقت جدا از شبکه انسانی قرار داده رخ نمیدهد. بازیگر یا اثربخشِ کارِ سیاسی همواره در رابطه با دیگر بازیگران است و تنها اثربخش یا فاعلِ کارِ سیاسی نیست.
او حمّال کارِ سیاسی است. فاعلیت و حمّالی / رنجبری و اثربخشی از نظر آرنت دو روی سکهی کارِ سیاسی هستند. کارِ سیاسی رابطه تنها بین دو فرد نیست بلکه شامل ارتباط و تاثیرگذاری بر همگان میشود.
از آنجا که کارِ سیاسی همیشه اثر خود را درعرصهی رابطهی بین-انسانی یا همان عرصهی اجتماعی میگذارد و این عرصه محصور در قوانین و قراردادها و مرزها و قلمروهاست، کارِ سیاسی خصلت قلمروگشایی در سطح جهانی یعنی در شبکهی بین-انسانی در همهی زمانها و مکانها دارد و محدود به نسل یا زمان و مکانِ خاصی نمیشود.
قوانین که بدن سیاسی اجتماع را از درون و مرزها که این بدن را از بیرون محصور و محافظت میکنند در مقابل کارِ سیاسی که خصلتش غیرقابل پیش بینی بودنِ آن است و داستانی اثرگذار که در اثر اتفاقش پی میریزد آسیبپذیرند. روایتِ داستانِ تولّدِ کارِ سیاسی را بعدتر داستانسرایان یا مورخین (نه اثربخش کارِ سیاسی در حین کنش) خواهند نوشت. البته خودِ اثربخش نیز میتواند یکی از این راویان باشد و در آینده روایت خود را از آن بنویسد.
آسیبشناسی کارِ برخی کنشگران طرفدار یا علیه حجاب در دنیا
موضوع پوشش و به طور اخص حجاب امروزه به یکی از کلیدیترین موضوعهای اجتماعی تبدیل شده است.
نمونه کُنشگریهای موجود در رابطه با حجاب که به طور عمده از نمایش برای نشان دادن موضع خود استفاده میکند دچار آسیبی است که این نوع کُنشگری را مسئلهدار میکند. آسیبپذیری مبارزه اجتماعی گروههای طرفدارِ حقوقِ زنان محجّبه مسلمان در غرب و گروههای ضد حجاب اسلامی در کشورهایی که حجاب در آنها اجباری است در این است که با نمایشهای خود، به طور ناخواسته، کلیشهها و دغدغه زیبایی زن را ایجاد میکنند.
همانطور که در قسمت پنجم این جستار توضیح دادم، مشکل در این جاست که تنِ زن قرنهاست به اشکال مختلف بازنمایی شده با دغدغه زیبایی و پوشش گره خورده است و با این ایده که ارزش او به تنِ زیبا و مردپسند اوست چرا که زن توان ذهنی ندارد. دقّت کنید که معیارهای مردپسند کم و بیش معیارهای زیباشناسی همهگانی هستند. به بیان دیگر، این ایده که زن بدون تنِ زیبایش هیچ نیست.البته خود این تن زیبا با تمام قدرتش در اغوای مرد و بدبخت کردن او، در ادبیات مردسالارانه خوار پنداشته میشود.
این درست ایدهای است که هر دو گروه طرفدار یا علیه حجاب میخواهند زیر سوال ببرند. اما با حرکتهای نمایشی مانند نمایش تنِ برهنه یا نمایش حجاب با پوششی مدرن و کاربردی و زیبا برای زن مانند بورگینی توجه را به تنِ زن و دغدغههای زیبایی که بلافاصله در ذهن عموم عمده میشوند سوق میدهند. به این ترتیب به جای این که توجه به زن به عنوان موجودی کامل و نه ابژهای جنسی معطوف شود به زن به عنوان تنی کلیشهشده جلب میشود.
نمایشِ تن برهنه به معمول حرف و نقل و قضاوت و سُخره عموم در مورد فرم و زیبایی تنِ و عضوهای جنسی کنشگر یا کنشگران در اعتراض اجتماعی به حجاب اجباری را برمیانگیزد و در نتیجه به جای این که باعث تغییر باورها شود در بیشترِ موارد خودِ حرکتِ اعتراضی به ستم جنسیتی را به پشت صحنه میبرد.
همچنین تبلیغِ حجاب مدرن در میان گروههای زن اسلامی در غرب توجه را بر تن زن میگذارد، درست بر عکس آنچه این گروهها میگویند میخواهند که توجه به زن نه به خاطر تنش بلکه عزّتاش در اسلام است.
البته مواردی هم هست که در جریان برهنه شدن در مکانی عمومی به همراه اجرا و گفتار کارِ سیاسی جرقه میزند. برای مثال برهنهشدن چند نفر در جریان کنفرانس برلین که کاملن هماهنگ شده و به شکلی نمایشی نبود و در نتیجه غیرمتقربه بود. اجرا و گفتار این چند فرد باعث برآمدن فضای عمومی یا آگورا در سالن کنفرانس شد و همه را به گفتار و اجرا واداشت. این افراد هیچوقت رسانهای نشدند و بیشترکسانی که در مورد این حرکت شنیده یا خواندهاند نمیدانند این افراد که هستند. به شخصه فقط یکی را میشناسم.منظور این که تمرکز نه بر کنشگران و داستانهای آنان بلکه بر کنش آنان قرار گرفت. حتی اگر کسانی نتایج این کار را مطلوب ارزیابی نکنند، چون کارِ سیاسی را نمیتوان با ارزیابی نتایجش سنجید، سیاسی بودن کار را زیر سوال نمیبرد.
در کل، تقلیلِ کنشگری در حوزه زنان به کنشگری در ارتباط با پوشش، زن را به تنِ ابژهشده و کنشِ زنان را به فعل پوشیدن که از لحاظ تاریخی با دغدغه زیبایی گره خورده است تقلیل میدهد و خطر و آسیبِ ناچیز کردن توانمندیهای بدن اجتماعی و توانشِ تن زنان برای تن ندادن به هنجارها را در پی دارد. از همه مهمتر اجرا و گفتار که دو مولفه کارِ سیاسی هستند را در رابطه با زنان به پوشش و پوشیدن فرومیکاهد. انگار که فعل دیگری جز پوشیدن در مورد آنان صدق نمیکند.
در پایان این قسمتِ این جستار دوست دارم نمونهای ارائه دهم که زن جوانی بدون قصد قبلی و نمایش دست به کارِ سیاسی با توجه به حجاب می زند. https://www.facebook.com/BoroumandFoundation/videos/1373688396083288/?hc_ref=ART7R9RJ278DVEEb52cJaSp1HCo6MyQSSBi2uEc-tjbpkFoQpbDAB_FTxXn34ZojDEY&pnref=story
در این ویدیو میبینید که او چطور با گفتار و اجرای سیاسی خود در جریان یک مصاحبهی خیابانی در ایران باعث ظهور فضای عمومی شده بی آنکه در بحث خود در ارتباط با حجاب کاری نمایشی کند. او ابتدا یک تن است که در مقابل مصاحبهکننده صدا و سیما قرار میگیرد ولی به مرور دیگران از جمله زنی که دستیار مصاحبهکنندهی مرد است را به فضای آگورایی میکشاند و بیش از یک تن یعنی جنبشی از جمله تنها راه میانداز. در نتیجهی کارِ سیاسی این زن که کاری تولیدی یا هنری نیست، بیآنکه او و نامش یا داستان زندگیاش در مرکز قرار بگیرد چیزی نو جرقه زده و زاده میشود.
زیرنویس:
۱۶. Francis Fukuyama
۱۷. Woodrow Wilson
۱۸. Marshal McLuhan
۱۹. http://www.cbc.ca/archives/entry/marshall-mcluhan-the-global-village
۲۰. https://mcluhangalaxy.wordpress.com/2014/08/07/marshall-mcluhan-and-the-idea-of-retribalization/
۲۱. Thomas Hobbes – War of all against all.
۲۲. Dynamis
منابع:
Arendt, Hannah. 1998/1958. The Human Condition (With an Introduction by Margaret Canovan) second edition. London, Chicago: The University of Chicago Press
.Bergson, Henri. 1946. The Creative Mind. Translated by Andison, M. L. New York: Philosophical Library
.Bergson, Henri. 1998. Matter and Memory. New York: Zone Books
Bergson, Henri. 1920. Mind-Energy: Lectures and Essays. Translated by Carr, H. W. New York: Henry Holt and Company
Bergson Henri. 1956. Time and Free Will: An Essay on the Immediate Data of Consciousness. Translated by Pogson, F. L. New York
Macmillan Company
Butler, Judith. 1990. Gender Trouble: Feminism and the Subversion of Identity. New York: Routledge
Deleuze, Gilles. 1988. Bergsonism. New York: Zone Books
Deleuze, Gilles. & Guattari, Felix. 1987. “November 28, 1947: How Do You Make Yourself a Body Without Organs?” A Thousand Plateaus: Capitalism and Schizophrenia. Translated by Massumi, B: 149-167. Minneapolis: University of Minnesota
Foucault, Michel. 1995. Discipline and Punishment. New York: Vintage Books
Friend, Tad. “The God Pill: Silicon Valley’s quest for eternal life.” New Yorker (3 April 2017): 54-68
Fukuyama, Francis. 2014. Political Order and Political Decay: From the Industrial Revolution to the Globalization of Democracy. New York: Farrar, Straus and Giroux
Mayer, Jane. “Trump’s Money Man: Who is funding America’s populist insurgency?” New Yorker (27 March 2017): 34-46
Mukherjee, Siddhartha. “The Algorithm Will See You Now: When it comes to diagnosis, will A.I. replace the M.D.?” New Yorker (3 April 2017): 46-54
Piketty, Thomas, and Arthur Goldhammer. 2014. Capital in the Twenty-first Century. Cambridge Massachusetts: The Belknap Press of Harvard University Press
Wilson, Woodrow. 1887. “The Study of Administration.” Political Science Quarterly 2(2):
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.