بعضی تحلیلگران در گفتههایشان روشی شبیه آفتابپرست را پیش میگیرند، میکوشند همرنگ محیط شوند. این یادداشت به بعضی تناقضهای این نوع تحلیلگران میپردازد.
برنامهای که لینک آن طی دو روز گذشته در یوتیوب منتشر شده، نام خانوادگی کسانی را دارد که عضو خانوادهشان یکی از جانباختگان اعدامهای سال ۶۷ بوده و در دیدارهای رسمی اجازهی نصب عکس او را درون خانهی پدریاش نمیدادهاند: جهانآرا.
۱. تحلیلگر ساکن لندن، با دیدگاههایی که در این برنامه طرح میکند، نشان میدهد بعضی مخالفان و منتقدانش صفت «چپ» را از اساس، اشتباه در بارهی او به کار میبرند، چون آن جریان فکری در صورتهای اصیلش در خاستگاههای آن، نمیتواند به دفاع از گفتمان حکومتیای برود که قتلهای زنجیرهای، فقیرسازی حاشیهنشینان، دشمنپنداریِ دگراندیشی، سیاست مذهبزده و کاسبکاری دینی از آن بیرون آمدهاند.
آن جریان فکری، در صورتهای واقعیاش بیشتر در کنار سرکوبشده میایستد و واقعیت را رنگ نمیکند تا آن را جای گورخر بفروشد، آن هم در گفتوگو با برنامهچیای که در جایی نوشته است: «رهبری عزیز فرموده بودند “حوزهی هنری کشور را از ادبیات وارداتی بینیاز کرده”، تعبیر، فوقالعاده است. انقلاب اسلامی برای بینیازی از شئون تمدنی و هنری مشوب و التقاطی و ظلمتزدهی دنیای جدید بود و حالا عالم ادبیات فراچنگ فرزندان انقلاب است.» با این ذهنیتِ وحید یامینپور، باید به ترجمهی ادبی و فلسفی از زبانهای دیگر پایان داد.
تلاش رسانههای غربی برای ارتباط با مخاطب ایرانی انکارشدنی نیست، اما میتوان با نمونههای بسیاری، بیپایگی اتهام «تلاش برای نفوذ» را نشان داد، برچسبی که تحلیلگرانی مانند علیزاده، به بعضی رسانههای فارسیزبان برونمرزی میزنند، هرچند بعضی مخالفان جمهوری اسلامی، همان رسانهها را حامی و همکار حکومت میدانند!
این نوع توطئهسازی از فعالیت رسانهای، زمین حاصلخیزی است که شاید ترور کسانی مانند سعید کریمیان، مدیر پیشین گروه تلویزیونی «جِم»، هم از آن بیرون بیاید. سستی دلیلهای کارشناس برنامه، زمانی بیشتر روشن میشود که به یاد بیاوریم تا به حال اجازه داشته از لندن در همان رسانههایی دیدگاههایش را مطرح کند که نفوذ به درون ایران را به آنها نسبت میدهد و «چتربازان رسانهای» را در حال فرود از آنها به خانههای شهروندان درون ایران میبیند. البته این پارانویا بیسابقه نیست، اما بهتر است مرزهایش را با «کیهان» تهران مشخص کند.
دید این افراد، استقلال و اختیارهایی را که رسانهها به کارکنانشان میدهند، امکان انتخاب و پیشنهاد موضوع برای اعضای درونی رسانهها پیش از تولید رسانهای، و حتا انتقاد همکاران رسانه از برنامهها را نادیده میگیرد: سادهسازی ناشیانهای که علت آن چشمپوشی از سازوکارهای درون رسانه است. گذشته از این، قدرت انتخاب و آزادی برای همکاران رسانهها وجود دارد که تبدیل به ابزاری برای بیان دیدگاهها یا گفتمانهای ازپیشتعیینشده نشوند. این اختیار در رسانههای استاندارد وجود دارد و هر کس، هرجا میتواند به همکاری خود با رسانهای که آن را «مسئول نفوذ» یا ابزار تبلیغاتی میداند، پایان بدهد یا با آن مصاحبه نکند!
۲. «مردمسالاری دینی» بخشی از مفهومپردازی پرتناقضی است که تحلیلگری با امکانهای یادگیری و آموزش، بیرون از گفتمان جمهوری اسلامی، با کاربرد آن نشان میدهد مفهومها را درست نمیخواند یا درست نمیفهمد.
هند، بزرگترین دموکراسی جهان و کشوری است با صدها گروه قومی و آیینها و دینهای گوناگون از جمله اسلام با بیش از ۱۶۰ میلیون پیرو، در چارچوب نظامی مردمسالار. آنجا کسی از «مردمسالاری دینی» نمیگوید، چون میداند ممکن است به تبعیض و کشمکشهای قومی و دینی دامن بزند. آنجا پیروان دینهای گوناگون ملتسالاری را تمرین میکنند. نگاهی به وضع سیستان و بلوچستان یا بخشهایی از کردستان برای درک پیامدهای تبعیض و ضعف مردمسالاری به نفع دین حاکم کافی است.
مردمسالاری دینی مفهومی سستبنیاد و برآمده از/ و سازگارشده با گفتمانهای سیاسی نظام فقهی است.
مردم، جمعیتی است که دین، تنها یکی از سویههای تمایزدهندهی درون آن است و اشتراک دین، ویژگی اساسی آن برای کامیابی حکومت نیست. وقتی تحلیلگرانی از این دست، «مردمسالاری دینی» را تبلیغ کردند، باید به این پرسش پاسخ بدهند که منظورشان کدام دین است؟ اسلام؟ آن هم مذهب شیعه؟ آنچه آنها میگویند مردمسالاری شیعی است، چون مسیحیان، یهودیان یا مسلمانان سنی نمیتوانند رهبر جمهوری اسلامی یا رئیس جمهوری آن باشند، یعنی تا به حال نتوانستهاند. هزینه و نتیجهی این فرقهسالاری هم در سالهای گذشته از جمله در موضوع ورود جمهوری اسلامی به درگیریهای منطقهای مشخص شده است.
۳. تحلیلگرانی از این دست، که سوءمدیریتها و ناکارآمدیهای درونی نظام فقهی را با اشاره به تهدید خارجی توجیه میکنند، ناگفته میگذارند که گفتمان امنیتی جمهوری اسلامی و انزوای بینالمللی ایران، جبر تاریخی و محصول توطئهی خارجی نیست. این عده از یاد میبرند که برای نمونه، موضوع ترورهای اختیاری جمهوری اسلامی در خارج، ایران را تا چه بحرانهایی پیش برده است.
آنها نمیگویند بخش بزرگ تنش با جهان خارج، محصول چند دهه درگیری بیهوده با آمریکا و اسرائیل، دخالت در تنشهای منطقهای بدون دیپلماسی و استراتژی بنیادی، سیاست نگاه به شرق سران جمهوری اسلامی با محوریتدهی به روسیه و هشت سال تخریب سازمانیافته در سیاست خارجی دوران احمدینژاد نیز هست که با دخالت شخص رهبر، نتیجهی انتخاباتی سراسری به نفع او تغییر کرد.
کارشناس خوشبههمباف مسائل ایران باید کمی مراقب باشد، مزاحمتِ دینِ حکومتی برای قانون و نهادهای مدرن حکومتی را نادیده نگیرد و در وضعی که «آتش به اختیاری» در آن اعلام شده، خدمت نظریای به آوارگی بیشتر فعالان رسانه و مطبوعات، و خشونت فیزیکی علیه آنها نکند. فقط این پرسش میماند که آیا با تریبونهای تازهای که به این نوع کارشناسها، درون ایران دادهاند، نیازی به رسانههای «نفوذی» بیرون دارند یا خیر!
مقالهها و گزارشهای بیشتر در وبسایت زمانه (لینک)
گزیدهای از داستانها، مقالهها و ترجمهها (لینک)
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.