حمله های تروریستی تهران کار کیست؟
داعش یا رژیم(سپاه پاسداران)؟

نوشته از: احمد مجد

با آن که داعش و رسانه رسمی آن تلویزیون «اعماق» رویداد تروریستی تهران را پذیرفته، اما کم نیستند ناظرانی که به آن باور ندارند و بعد از ۴۸ساعت، اظهارنظرهای از نظر کمیت و کیفیت چشمگیری حتی در درون یا حاشیه رژیم به تصریح یا تلویح، راستی نقش «داعش» را، به چالش می کشند. حتی فارین پالیسی که وابستگی اش به وزارت خارجه آمریکا روشن است، تردیدهایی در سرشت این واقعه ابراز کرد.
برخی این اقدام تروریستی را با کودتای ترکیه (سال گذشته) می سنجند که به تحکیم موقعیت لرزان یک دیکتاتوری مذهبی نوکیسه انجامید. همانندی برجسته این دو رخداد، بستانکاری از دولت آمریکاست.
این گمانها یا گمانه پردازیها بیش تر از دو ریشه یا خاستگاه سرچشمه می گیرند:
۱. این رخداد از نظر سیاسی بین المللی و منطقه یی و حتی داخلی برای رژیم سودهایی دارد. (جدا از این که وضعیت متزلزل بعد از شکست انتخابات، امکان بهره برداری بیش از تبلیغات را به رژیم بدهد یانه؟)
۲. رویکرد مقامات، رسانه ها و ارگانهای رسمی در خبررسانی که همه چیز دارد جز شفافیت یا سیاست خبررسانی قطره چکانی به این گمانه زنی ها دامن می زند.
اکنون باید بر پایه داده های معلوم به ریشه های ساخت و پرداخت این دو برداشت پرداخت. این واقعه هم چنین امکان می دهد تا از ریشه های ایدئولوژیک، تاریخی و سیاسی شکل گیری «القاعده» و «داعش» تصویری نه خیالپردازانه بگیریم. رویکردهای نوع «دایی جان ناپلئون» با واقعیتهای سیاسی و اجتماعی بیگانه اند.

• آیا «داعش» ساخته و پرداخته رژیم است؟

برخی از یگانگی سرشت ارتجاعی داعش و رژیم آخوندها، ساده و سطحی نتیجه می گیرند که اگر هم داعش این کار را کرده باشد باز کار خود رژیم است. چرا؟ چون داعش چیزی جز رژیم نیست. استدلالی که بیشتر در میان روشنفکران غیرمذهبی عرب و مسلمانان موسوم به میانه رو رواج داشته این بوده که اگر القاعده و داعش از رژیم نیستند، چرا در ایران یا علیه رژیم هیچ عملیاتی نکرده اند. آنها معامله و شل کن و سفت کن رژیم در تحویل ندادن اعضا و رهبرانی از القاعده که بعد از سقوط افغانستان در ایران پناه گرفتند را گواه می گیرند. اما دلایل اصلی همین وقایع مربوط به برخورد القاعده با رژیم و رژیم با القاعده را نمی دانند یا بها نمی دهند.
گمان یکسانی سیاسی و تشکیلاتی و عملیاتی و نظامی داعش و رژیم درست نیست. حتی نقش راهگشای تاریخی و استراتژیک روی کارآمدن رژیم بنیادگرای شیعه (ولایت فقیه خمینی) در ایران که به الگوی همه رویکردهای بنیادگرایانه مذهبی و افراطی در سرزمینهای مسلمان نشین انجامیده، به معنی یکسانی عینی و سیاسی و نظامی این دو پدیده نیست. مسأله را چگونه ببینیم یا ریشه های آن چیست؟

• «داعش» هدیه «عتیقه» جهانی شدن سرمایه داری!

۱. بستر رشد و برآمد پدیده یی به نام بنیادگرایی مذهبی، دو دلیل عمده اقتصادی-اجتماعی است:
– جهانی شدن سرمایه داری و ژرفای شکافهای طبقاتی، انبوه توده های ستمدیده این کشورها را درهم پیچید. جنگهای سه دهه گذشته(از ۱۹۹۰ و از حمله عراق به کویت، یا ویرانیهایی که حضور نظامی غرب در این سرزمینها به بار آورده) انگیزه های اجتماعی و اقتصادی با انگیزه های ایدئولوژیک مذهبی برای بهره برداری واپسگرایان مذهبی به نیروی بالقوه و بالفعل خشونتها و انتحارهای نوع داعش بارور شد.
– جریانهای بنیادگرای مذهبی جلودار و پرچمدار حرکتهای ستمدیدگان شده اند و خشونت بی حد و مرزی که بر اساس آموزه های قرون وسطایی یا باستانی و برده داری، برای ستمدیدگان یا حتی جوانان غربی از گیرایی عملی برخوردار شده است.
۲. سیاست غرب و به ویژه سیاست اوباما بعد از شکستهای بوش پسر در لشکرکشی به خاورمیانه، مهمترین زمینه سیاسی رشد سریع و جنون آمیز واکنش خود به خودی در برابر آن شد و چگونه؟
– پیش از نزدیکی اوباما به رژیم، حمله بوش به افغانستان و عراق، فرصت طلایی به رژیم آخوندها داد تا با گسترش در جاهایی که «عمق استراتژیک» خود می داند، ترکتازی هر چه بیشتری بکند. بسیاری ناظران و مورخان سیاسی، نخستین یا تنها برنده حمله بوش به عراق را، رژیم ایران می دانند.
– قبل از سیاست اوباما از اواخر دوران بوش در عراق با سه دور مذاکرات رسمی در سالهای۲۰۰۷-۲۰۰۸ آمریکا به نقش رژیم در عراق تمکین کرد و آن را به رسمیت شناخت.
– خروج بی قید و شرط آمریکا از عراق که در سال پایانی دوره دوم بوش پسر صورت گرفت، لولای چرخیدن سیاست کلان آمریکا به کنار آمدن با رژیم ایران و سومین هدیه سیاسی-استراتژیک آمریکا به رژیم برای بقا در دهه نخست سده بیست و یکم و سومین دهه زندگی رژیم بود.
– سیاست اوباما در نزدیکی با رژیم برای پایان دادن به تهدید اتمی، قیمتش را یکسره از مردم سرزمینهای خاورمیانه گرفت و آنها را گوشت دم توپ رژیمهای وحشی و حامیان خارجی شان کرد.
– مهمترین دولتهای عربی (بیش از همه عربستان) و حتی ترکیه، ناراضی از سیاست اوباما، بیش از گذشته بر آن شدند تا در همان جاهایی که غرب و به ویژه آمریکا منافع و تعهدات استراتژیک دارد، مزاحمتهای جدی بیافرینند تا این سیاست کند شود. نتیجه خونریزی بیشتر رژیم و رقیبان سنی او بود.
– جنبش اجتماعی سراسری ضددیکتاتوری اسد، قربانی توازن قوای بین المللی (اعراب، روسیه، آمریکا، اروپا، رژیم) شد و بیش از همه آمریکای اوباما، با به رسمیت شناختن نقش رژیم به عنوان طرف سیاسی و نظامی در جنگ داخلی سوریه، به توسعه طلبی رژیم در منطقه میدان داد.
– ترکیه، عربستان و دیگر کشورهای عربی در برابر سیاست نزدیکی اوباما به رژیم، سرزمینهای عراق و سوریه را که به گوشت قربانی این منازعه استراتژیک-سیاسی در منطقه تبدیل کرد. آمریکاییها برای فرار از روبه رو شدن با واقعیت فاجعه یی که آفریدند، پیمان «سایکس-پیکو» بعد از جنگ اول را به زیر سوال بردند و الگوی ژئوپلیتیک تازه یی روی میز گذاشتند که تقسیم دو کشور عراق و سوریه به از ۳تا۵کشور جداگانه بود. امری که همه کشورهای منطقه را از درهم ریختن بساط دیرینه ترساند ولی کشتار و دریای خون را در خاورمیانه دوام بخشید.

• ظهور «داعش» مظهر فقدان آلترناتیو ترقیخواه دموکراتیک!

چرا نقش و موضوع حضور دولتها و کشورهای نیرومند منطقه به این صورت پررنگ می شود؟ آنها هر چه باشند بیش از شرطهای حتی تعیین کننده نیستند. در جستجوی پایه ها و مبانی باشیم:
– ضعف عمومی طبقه متوسط در سرزمینهای مسلمان نشین، آنها را در صحنه سیاسی آکنده از بزدلی و تمکین در برابر قدرتهای حاکم یا چشم به دهان قدرتهای خارجی کرده است. بخشهایی از ارتش سوریه که از اسد جدا شدند، با همه فداکاریها و شجاعتها و جدیتی که داشتند حمایت جدی کسب نکردند و در برابر تشکلهای نظامی بنیادگرای مذهبی به شدت کمرنگ شدند.
– نبودن آلترناتیو ترقیخواه دموکراتیک که خیزشها و نارضایتی را سازمان دهد و رهبری کند به ویژه در سوریه بسیار مشهود بود. در یکسال اول روشنفکران غیرمذهبی و دموکرات سوریه و هنرمندان آن پیشاهنگ این حرکتهای اعتراضی بودند ولی دولت مستعجل.
– شکست ایدئولوژیک-سیاسی اندیشه یی که انقلابهای نیمه اول و دوم قرن بیستم را رهبری کرد(فروپاشی نهایی بلوک شرق همزمان با جنگ کویت)، نقشی تبدیل کننده واقعیتهای اقتصادی و اجتماعی عصر جهانی شدن سرمایه داری به جنبش سیاسی را از این اندیشه گرفت.
– حضور نیرومند و گسترده و سازمانیافته مساجد و محافل مذهبی در سرزمینهای مسلمان نشین، در نبود نهادهای دموکراتیک مدنی که یکسره فرآورده دیکتاتورهای حمایت شده از سوی غرب است، زمینه عینی سربرداشتن نیروهای بنیادگرای مذهبی، به صورت نیروهای سیاسی شد، تا خشونتهای ریشه دار مذهبی را در برابر خشونت رژیم اسد و روسیه و کشتارهای ارتش آمریکا در عراق توجیه کنند.
– در کانون فلسفه سیاسی بنیادگرایان مذهبی، «هدف وسیله را توجیه می کند»؛ دست یازیدن به هر درجه از خشونت، همدستی با هر نیروی خارجی و کمکهای مالی دولتهای دیگر در هر معامله یی پذیرفتن را، «شیئآ لالله»(چیزی برای خدا) می دانند و هر نجاستی را بی پروا پاک و مطهر می کنند.
– بدین سان «داعش»، نه ساختگی یا «نام» یا «پوشش»، که محصول شرایط اقتصادی-اجتماعی و از نظر سیاسی، واکنش خودبه خودی یاناگزیر طیفی از بازندگان معامله اوباما با ولی فقیه است.
آیا این دو نیروی ارتجاعی با عملکردهایشان به یکدیگر زمینه رشد و بقا می دهند؟ آری؟
آیا این دو نیروی ارتجاعی از کارکردهای یکدیگر ارتزاق سیاسی هم می کنند؟ آری!
رژیم آخوندها از آمریکا و گاهی هم از عربستان سعودی بستانکاری می کند که القاعده و داعش را خلق کردید. به زبان وارونه، می گوید، همه سرزمینهای مسلمان نشین را برای حضور سیاسی من خالی کنید.
نه جای گریز و نه جای شگفتی است که داعش همان رژیم نیست. آنها دشمن یکدیگرند. چنانکه اتحادهای سیاسی و نظامی دو جنگ جهانی پیشین، سرشت دولتهای بورژوایی درگیر و سرشت جنبشهای انقلابی و پارتیزانی درگیر با فاشیسم را دگرگون نکرد. چنان که سرچشمه کشتارهای قبایل جامعه برده دار، سرشت دیگرگونشان نبود، تضاد منافعشان بود. جنگ «اصولگرا» و «اصلاح طلب» در درون رژیم، نیز چنین است.

• بهره های سیاسی رژیم و داعش در حمله های تهران؟

اکنون ببینیم داعش یا رژیم، هر یک چه نیازی یا انگیزه یی در این اقدام تروریستی داشته یا به چشمداشت چه بهره هایی، باید سامانش داده باشند؟

چرا داعش؟

۱. رویدادهای تهران با لندن و بلژیک و پاریس و… دگرگونه نیست و همان خط عملیاتی داعش است.
۲. در عراق و سوریه ضربه های سنگینی خورده که پاسخ نظامی می طلبند.
۳. شرط فرار به جلو در شکست و ضربه، وامی داردش که جبهه اش را گسترده تر کند.
۴. رژیم در این ضربه ها، نقش داشته و پاسخی به رژیم در تضادهای درونی داعش ضروری است.
۵. حمله به رژیم و به خصوص در قلب تهران، داعش را از همدستی یا عامل رژیم بودن مبرا می کند.
۶. پیشدستی در ضربه زدن به رژیم، در رقابت با القاعده، او را پیش می اندازد.
۷. بعد از قول و قرارهای ترامپ با عربها، حمله به تهران شاید حمایتهایی برانگیزد.
۸. به خاطر آزار و کشتار سنی‌ها در ایران، این عملیات، اعتبار داعش را نزد عربها بالا میبرد.
۹. امنیت داخلی برای رژیم حیاتی است(که در لبنان و عراق و سوریه و یمن خط بسته). اگر ضربه پذیری اش را نشانش دهیم، بازنگری نمی کند؟

چرا رژیم (سپاه)؟

۱. تحقق لیست گذاری سپاه پاسداران که در کشو کنگره آمریکاست، با انبوه موسسات اقتصادی و تجاریش، یک کابوس سیاسی و اقتصادی است. نباید به سرانجام برسد.
۲. اگر وانمود شود که سپاه در برابر داعش است، جدیترین مانع لیست گذاری است.
۳. «داعش» هم در خاورمیانه و هم در خیابانهای غرب خون می ریزد. بیاییم ما هم خود قربانی «داعش» وانمود کنیم.
۴. بعد از توافقها و معاملات ترامپ در منطقه، چشم انداز حضور سیاسی و نظامی ما در معادلات عراق و سوریه و لبنان و یمن با همه امتیازاتی که داشتیم، تضمین ندارد و نمی توان آن را به زور نگهداشت، سیاستی می طلبد.
۵. با تیغ کشیدن به چهره خودمان(اگرچه خونریزی دارد) نشان دهیم در جنگ با داعش، قربانی، متحد و راه حل هستیم، نه مشکل.
۶. به شکست در انتخابات اخیر، چه پاسخی داریم؟ تیری را بیابیم که چند نشان را با آن بزنیم.
۷. تنشهای درون سیستم و سرکوب خواستهای دموکراتیک را به جنگ با داعش مصادره و دوران طلایی اوباما را زنده کنیم.

از هیچ داده یا احتمال یا نظر و تفسیری در شگفت یا برآشتفه نشویم. هر دلیل سیاسی برای رژیم یا داعش حتی می تواند در ستون روبه رو به کار گرفته شود.

• چه داده های عینی نقش رژیم یا داعش را گواهی می کنند؟

در بهره های تاکتیکی رژیم از این واقعه گمانی روا نیست. اما عملکرد داعش در لندن و پاریس و بلژیک هم باز به سود رژیم است و او را از بر سر سیاست تروریستی و مداخله گرانه اش در می برد. عملکرد داعش در سوریه و عراق هم به سود رژیم و برایش فرصت ساز بوده و همین نتیجه روشن سیاسی هم هست که ذهنها را به سوی این فرض می کشاند که کار رژیم بود! برخی طرفهای سیاسی با آن که احتمال نمایشی و سفارشی بودن آن را به دیده داشتند، هوشمندانه تصریح کردند که از نظر سیاسی، عملکرد داعش به سود رژیم است(*).
برپایه بر داده ها یا واقعیتهای عینی، مانند هر فرضیه یا تحلیل یا تئوری باید درستی آن را در پراتیک یافت و کسوت عینی به آنها داد. شگفتا که داده های عینی هم، دوگانه اند و دو سمت و سوی گونه گون دارند.

چرا داعش؟

۱. مهاجمان از صحنه فیلم گرفته و قبل از کشته شدن مخابره کرده اند.
۲. داعش به طور رسمی اعلام کرده و از صحنه فیلم منتشر کرده، دیگر چه جای گمانه زنی است؟
۳. حمله به غیرنظامیان، انتحار کور و بی هدف، بدون هدف گرفتن نیروهای نظامی، ویژگی داعش است.
۴. تروریسم کور و توحش بی مرز و بیکران، شناسنامه کار داعش است.
۵. داعش بسیار می خواسته در تهران یا جاهای دیگر ایران عملیات کند ولی ضربه می خورده، از جمع بندی ضربه ها و تجارب به این نقطه رسید.
۶. در فیلمی که منتشر شده یکی به زبان انگلیسی حرف می زندhold on= صبر کن! که گویای عضوگیریهای داعش از اروپاییان است و نمونه های بسیار از اتباع انگلیسی و آمریکایی هست.
۷. شعارهای قاتلان به زبان عربی و عینا همان شعارهایی است که تازگی یکی از فرماندهان داعش مطرح کرده: «آیا گمان دارید که ما از این جا می رویم، نه ما در این جا می مانیم».
۸. بلافاصله بعد از دستیابی به جنازه ها، ظریف سرآسیمه به ترکیه رفت. اولین باری نیست که ترکیه کریدور داعش بوده، چیزهایی که از صحنه به دست آمده دستاویزهای دیپلوماتیک خوبی با ترکیه است.
۹. سپاه وعده انتقام و پاسخگویی داده است.
۱۰. خامنه ای گفت: سیاست خط بستن در سوریه و جاهای دیگر درست بوده.

چرا رژیم(سپاه)؟

۱. چگونه توانستند وارد شوند؟ خبرنگار مجروح گفت: یک خودکار نمی گذارند وارد شود(**).
۲. سپاه که مسئول حفاظت مجلس است کجا بود؟ از خودشان بودند!
۳. اگر ایرانی بودند چرا اسم و فامیل را نمی دهند؟ اگر اسم ها را بگویند معلوم می شود که پاسدار بوده اند.
۴. به جایش اسم ابوعایشه یعنی ابوبکر! را می دهند، تا جنگ شیعه و سنی درست کنند.
۵. اگر ۶نفر بودند، چرا ۵اسم می دهند؟ یک نفر دیگر کی بود؟ چرا فقط سه تا اسم ایرانی هست؟
۶. خبرنگاران زبده صدای آمریکا و بی.بی.سی که لهجه نوار را بررسی کردند، می گویند این حرف زدن معمولی عربی نیست. عربی فصیح و کتابی است که معلوم است صحنه سازی بوده.
۷. در هر تیم یک داعشی جلیقه انفجاری داشته، بقیه نفوذی سپاه که سر داعش کلاه گذاشتند.
۸. تیم رهایی گروگان دروغ بود. همه را با شلیک به سر کشتند، تا شاهدی نماند که دست سپاه رو بشود.
۹. همه را با شلیک به سرهایشان کشتند تا شواهد را از بین ببرند.
۱۰. یک نفر تیر خلاص زد و از اتاق رفت. دو نفر دیگر پیاپی فیلم گرفتند. هدف تبلیغات بوده؟
۱۱. فردی با پیراهن تیره که فیلمبرداری او را دوربین یا موبایل دومی گرفته در میان کشته ها نیست؟
۱۲. در قبر خمینی از پشت ستون صحنه انفجار را گرفتند از کجا می دانست همان جا انفجار می شود؟
۱۳. اگر نمی شناختند، چرا وزارت اطلاعات گفت در رقه و حلب آموزش دیده بودند؟
۱۴. وزارت کشور، شورایعالی امنیت،وزارت متناقض حرف می زنند. شفاف نیستند.
۱۵. چرا خامنه ای گفت:«ترقه بازی»؟چرا روحانی را زیر ضرب گرفت و حتی تسلیت نگفت؟
۱۶. روحانی گفت: غیرمنتظره نبوده، می دانست.

• ازاین فرضها و داده های متناقض چه نتیجه بگیریم؟

فرورفتن در سنجش داده های تاکتیکی و نظامی نه راهگشا که گمراه کننده است.
از دیکتاتوری ارتجاعی و تروریستی «ولایت فقیه» و جریان تروریستی ارتجاعی «داعش»، چشمداشت شفافیت سیاسی و خبری بیهوده است. بر ناآگاهی و لاپوشانی استوارند و شفافیت بنیانشان را فرومی ریزد.
نتیجه گیری نزدیک به عینیت، بار دیگر بر زمینه واقعیتهای عینی و سیاسی، بار دیگر پرسشی سیاسی است ناشی از شرایط کنونی رژیم است: آیا همه نتایج و فوایدی که عملیات تروریستی تهران(هر که انجامش داده باشد) می تواند برای رژیم به زمین حاصلخیزی بدل شود که در آن کشت و کار کند و چیزی درو کند؟
– آیا افسانه پرمدعای «امنیت» که رژیم برایش پز می داد، فرونریخت؟
– هم چنان می توان سپاه را به سوریه و عراق فرستاد و داخل کشور و مرزها را رها کرد؟
– با ضعف کلی و تنشهای درونی و فضای ملتهب اجتماعی، تکرار بگیروببندهای دهه۶۰ شدنی است؟
– از این پس رژیم پیش کشورهای عربی و ترکیه دست نیاز دراز می کند یا انگشت تهدید بالا می برد؟
– متحد سیاسی-استراتژیک شدن در برابر داعش و تروریسم، به همین ارزانی است؟
– آیا «شمشیر داموکلس» تضادهای جوشان سیاسی و اجتماعی، غلاف می‌کند تا رژیم پاسخ دهد؟

پانوشت——-
*). ارزیابی و موضعگیری مریم رجوی. **). کلیپ دیدار وزیر بهداشت با یکی از مجروحان در بیمارستان.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com