«بعد از سقوط ماریوپول و سورودونتسک و افشای جنایات فاشیست­ های بین ­المللی با حضور ژنرال­ های ناتو و بعد از افشای اسکاندال مضحک “قتل عام در بوچا” و اینک تخریب پل ورودی سورودونتسک از سوی “گارد ملی اوکراین” به منظور استفاده از سپر انسانی و انتساب آن به ارتش روسیه، هم دستان آلوده و خونین رسانه ­ی اصلی رو شده است و دیگر از هر آینه شکست ارتش روسیه پرچانه ­گی نمی کند و هم راست ­ها و “چپ”های پروناتو زبان به کام کشیده ­اند و سکوتی معنا دار پیشه کرده ­اند»….

خواندن این مقاله تحلیلی را درمورد جنگ ضد فاشیستی وضد نظم تک قطبی غرب به سرکردگی آمریکا را توصیه می کنیم.

نبرد اوکراین مرحله‌ی سوم جنگ بی پایان (۲) – محمد قراگوزلو

بعد از سقوط ماریوپول و سورودونتسک و افشای جنایات فاشیست­ های بین ­المللی با حضور ژنرال­ های ناتو و بعد از افشای اسکاندال مضحک “قتل عام در بوچا” و اینک تخریب پل ورودی سورودونتسک از سوی “گارد ملی اوکراین” به منظور استفاده از سپر انسانی و انتساب آن به ارتش روسیه، هم دستان آلوده و خونین رسانه ­ی اصلی رو شده است و دیگر از هر آینه شکست ارتش روسیه پرچانه ­گی نمی کند و هم راست ­ها و “چپ”های پروناتو زبان به کام کشیده ­اند و سکوتی معنا دار پیشه کرده ­اند

در آستانه ­ی جهانی دیگر!

با افشای فهرستِ اسامیِ حجم گسترده­ یی از گردان ­های حامل مزدوران فاشیستِ اعزامی به اوکراین توسط ناتو – که از سوی “بنیاد رزا لوکزامبورگ” علنی شده است – و اظهارات علنیِ مقام ­های امریکایی از جمله ویکتوریا نولند مبنی بر پذیرش فعالیت ده ­ها آزمایشگاه عوامل بیماری ­زا برای تحقیقات بیولوژیک در کیف و ارسال سامانه ­های فوق مدرن توپخانه ­یی “هوویتزر” و “هیمارس” امریکا و بیرون زدن بخشی از تسلیحات ارسالی ناتو به اوکراین از جیب تروریست ­های حاضر در میدان جنگ سوریه ابعاد تازه ­یی از این نبرد نیز فاش شده است. واقعیت این است که حتا بدون ملاحظه ­ی انبوهی از نقشه ­ها و برنامه ­ها­ی دقیقِ افشا شده و بدون تامل در ابعاد وقایع اتفاقیه ­یی که طی صد و چند روز اخیر علنی شده و حتا بدون ارزیابیِ سابقه ­ی تاریخی گنگ های اوکراینی – از جمله هواداران استپان باندرا در حمایت از رهبران رایش- و فعالیت لو رفته ­ی سیاستمدارانی از قبیل کراوچوک در جریان فروپاشی شوروی، برهه ­ی سوم جنگ بی ­پایان ظاهرا و رسما از سال ۲۰۱۴ شکل بسته است. کودتای پروامریکایی علیه دولت منتخب اوکراین و متعاقب آن سازماندهی و آموزش و تجهیز و تقویت انواع و اقسام دار و دسته ­های نئوفاشیستی از سوی امریکا و ناتو آغازِ تقویمی این جنگ است. مقابله ­ی ارتش روسیه با خطر رو به فزونی نئونازیسم – اگرچه با تاخیر و محافظه ­کاری شدید – و ضربه ­های جانانه به ارتش اوکراین و حامیان فاشیست و امپریالیست­شان به مثابه سپری در تقابل با دامن زدن به تجزیه­ ی روسیه و پیشگیری از جنگ­ های ملی و مذهبی و قومی و هویتی عملا جهان را وارد مرحله ­ی سوم جنگ بی پایان کرده. اشتباه محض است اگر مبدا این برهه ۲۴ فوریه ۲۰۲۱ دانسته آید. یکی از تفاوت ­های اصلی این دوره از جنگ با دو دوره ­ی دیگر در آن است که پیش از اقدام دیرهنگام ارتش روسیه به منظور خلع سلاح ارتش اوکراین و تار و مار کردن نئوفاشیست ­ها بیشتر فجایع “زیر پوست شهر” جریان داشت و کمتر کسی از جنایات نئونازیسمِ متکی به دولت ­های پروناتوی اوکراین در دنباس و اودسا و ماریوپول و سایر مناطق شرقی سخن می­ گفت. مضاف به اینکه در جریان دو مرحله­ ی دیگر از جنگ بی پایان – به استثنای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۱ که یک سوی جنگ دولت چپ رفرمیست افغانستان و حامی اصلی ­اش ارتش اتحاد جماهیر شوروی به شمار می رفت – هر دو سوی جنگ دولت ­های بورژوایی ایستاده ­اند. با اینهمه اکنون دیگر هر انسان شریف و آزادی خواهی که به خطر فاشیسم و احتمال تجزیه ­ی روسیه و به تبع آن استحکام ناتو واقف باشد و اخبار استقرار آزمایشگاه ­های میکروبیولوژیک امریکا در شهرهای اوکراین را پی گرفته باشد و حتا تا اندازه ­ی نابسنده ­یی به روند آموزش کودکان از سوی گنگ های فاشیستی و گسترش مدارس نئونازیستی آشنا باشد (قابل توجه طرفدارانِ ساده اندیش “حقوق کودکان”!!) و فقط یک خبر از جنایات وحشتناک خیل گسترده ­یی از خوک ­های آزوف و رایت سکتور و باندهای مشابه شنیده باشد و گوش کرش با “مقاومت” فاشیست­ ها و ژنرال ­های امریکایی و انگلیسی و کانادایی در تونل ­های پیچ در پیچ آزوفستال زنگ خورده باشد…. نمی تواند از درهم شکستن ساختارهای ارتش اوکراین شاد نباشد. مساله ­ی اساسی و اصلی فی­ الحال این نیست که یک دولتِ متکی به مناسبات سرمایه ­داری امپریالیستی با وجود شخصیت­ های سیاسی الیگارش فرمان به نابودی نئوفاشیسم و ارتش خطرناک حامی نازی­ ها داده است. نقد بورژوایی بودن دولت روسیه – که امری است محتوم و بی تخفیف – همانقدر در این ماجرا اولویت دارد که سرمایه­ داری بودن و کسب سود سی چهل میلیارد دلاری شرکت فایزر از تولید واکسن کرونا! با این تفاوت که خطر مهلک نئوفاشیسم در اوکراین و استقرار سامانه ­های موشکی امریکا در لهستان به مراتب فربه­ تر و هولناک ­تر از آسیب ­های پاندمی کووید-۱۹ است. یک لحظه تصور کنید رایش سوم و هیتلر به بمب اتم دست می ­یافت.

همین تصویر خوفناک – با توجه به امکان بالفعل نیروگاه ­های اتمی چرنوبیل و زاپروژیا – برای باندهای فاشیستی فعال در اوکراین نیز با درجه ­ی بیشتری متصور است! این امر به مراتب دلهره آورتر از مسلح شدن القاعده و داعش به سلاح ­های هسته­ یی و میکروبی و شیمیایی است. برای فهم چنین چشم انداز هولناکی نیازی نیست انسان سیاسی، چپ یا تحلیلگر باشد. کمی و فقط کمی عقل سلیم کافی است. دور می­ دانم “اولتراکمونیست­”هایی که در آرزوی شکست ارتش روسیه دست دعا به سوی واشنگتن و ناتو دراز کرده ­اند و آن بخش از “چپ” که با طرح موضوع انتزاعی “جنگ امپریالیستی” و تاکید بدیهی بر ماهیت بورژوا امپریالیستی دولت روسیه و کشته شدن غیرنظامیان به این همان گویی و سانتیمانتالیسم فرو غلتیده است و “صب” تا شب به پوتین پیله می­کند، حتا لحظه ­یی به احتمال قوی چنین خطری اندیشیده باشد و یک لحظه به آسیب ­های وحشتناک بهداشتی و درمانی ناشی از فعالیت ­صدها آزمایشگاه میکروبیولوژیک خم شده باشد. همانطور که بعید می دانم همین “چپ” مریخیِ ایستاده در صف واکسن کرونا یک ناسزا نثار کارتل ­های فایزر- بیون­تک و آسترازنکا و نوواواکس و جانسون اند جانسون و مدرنا و غیره حواله کرده باشد. شرکت روسی و چینی سازنده­ ی واکسن ­های اسپوتنیک و سینوفارم را نمی دانم! سهل است همه­ ی این دوستان “رادیکال” بی توجه به مقررات سازمان تجارت جهانی و مافوق سود این کارتل ­ها در اوج پاندمی آستین­ ها را بالا زده و به درست خود را در برابر ویروس واکسینه و ایمن ساخته­ اند. سخت بعید است که این معدود “دوستان” – که در تمام این مدت پا به پای رسانه ­ی اصلی نگارنده و رفقایش را به سبب حمایت تمام قد از فاشیست­ کشی ارتش روسیه به رگبار انواع فحش ­های لومپنی و اتهام ­های مبتذل بسته ­­اند- هنگام تزریق واکسن کرونا به کسب سود این کارتل ­ها اندیشیده باشند. مضاف به اینکه همین جماعت برای حمله­ ی تبهکارانه ­ی امریکا و ناتو به افغانستان و لیبی و سوریه هورا و هلهله کشیدند و اینک به روی مبارک نمی آورند که درنتیجه ­ی این جنگ ­ها با مدنیت این کشورها چه رفته است! و جالب اینکه هر نقدی به ناتو از سوی ایشان به همسویی با جمهوری اسلامی و “ضدامریکایی” گری تعبیر می­شود. با این­حال چند هفته­ یی است که دیگر خبری از بر و بچه ­های شیفته ­ی ناتو و دلبسته ­گان “دولت قانونی و دموکراتیک” زلینسکیِ “قهرمان” نیست.

سوسیالیسم تخیلی صدای سوم!

بعد از سقوط ماریوپول و سورودونتسک و افشای جنایات فاشیست­ های بین ­المللی با حضور ژنرال­ های ناتو و بعد از افشای اسکاندال مضحک “قتل عام در بوچا” و اینک تخریب پل ورودی سورودونتسک از سوی “گارد ملی اوکراین” به منظور استفاده از سپر انسانی و انتساب آن به ارتش روسیه، هم دستان آلوده و خونین رسانه ­ی اصلی رو شده است و دیگر از هر آینه شکست ارتش روسیه پرچانه ­گی نمی کند و هم راست ­ها و “چپ”های پروناتو زبان به کام کشیده ­اند و سکوتی معنا دار پیشه کرده ­اند. هر چه نباشد این جریان ­های اخیر خود را کمی و تا حدودی از هنری کیسینجر “چپ”تر می دانند و سخنرانی مشاور همه ­کاره ­ی نیکسون در کنفرانس داووس را شنیده اند که “امریکا و ناتو برای استقرار صلح و جلوگیری از زمستان اتمی باید حقوق روسیه را به رسمیت بشناسند و دست از حمایت دولت زلینسکی بکشند.” با این همه “چپ” ضد پوتین از سرهنگ مک گرگور و روزنامه­ نگاران نیویورک تایمز هم چپ ­تر نیست و فاجعه درست همین­ جا اخطار می شود! به هر حال چهار ماه پس از شروع عملیات پیشگیران ه­ی ارتش روسیه – متعاقب اینکه اسناد فاش ساختند ده­ ها گردان فاشیستی متکی به هشتاد هزار نفر نظامی اوکراینی مستقر در حاشیه ­ی مرزهای دنباس و اودسا قصد داشتند در تاریخ ۸ مه (۱۴ روز بعد از عملیات روس­ ها) به شرق اوکراین حمله کنند و دست به یک روس کشی فاشیستی تمام عیار بزنند – و به دنبال حمایت کلان و تمام قد امریکا و ناتو از ارتش زلینسکی و در شرایطی که کمترین خبری از جنبش ­های “ضدجنگ” و پیشنهاد کمیک حضور “طبقه ­ی کارگر” دو طرف (روسیه و اوکراین) برای “تبدیل جنگ خارجی به جنگ داخلی” در کار نیست – و نباید هم باشد چرا که جنبش­ ها در خلا و با شعار و آرزوها و بلند فکردن ­های افراد و احزاب انتزاعی شکل نمی گیرند- حالا دیگر به وضوح می توان گفت و پذیرفت که ایده­ ی تخیلی “نه به پوتین- نه به زلینسکی/ زنده باد صدای سوم” شلیک یک تیر پلاستیکی در تاریکی آن هم در وسطِ بازیِ “وسط بازیِ” پهلوانان پوشالی بوده است. به هر حال همه ­ی شواهد به ویژه پس از سقوط ماریوپول و فتح قهرمانانه ­ی کارخانه ­ی آزوفستال و تسخیر سورودونتسک و بیرون ریختن چرک و کثافت ناتو ساخته و دستگیری فاشیست ­های شناخته شده و زانو زدن هیجان انگیز ژنرال ­های امریکایی و کانادایی و انگلیسی در مقابل سربازان ارتش روسیه و هدف گیری و انفجار باشکوهِ مهماتِ اهداییِ غرب در مناطق غربی اوکراین نشان می

­دهند که جهان ما از چه گنداب و گردابی در حال عبور است. اینک و در پی فروپاشی ساختارهای ارتش اوکراین و عدم توانایی دولت­ های ناتو و امریکا به استمرار کمک ­های مالی و لجستیکی به دولت زلینسکی به راحتی می توان نشانه ­های تسلیم و اعلام شکست را در مواضع و صحبت ­های سران ناتو و رئیس جمهوری امریکا مشاهده کرد. این جماعت که در ابتدای جنگ با توپ پر وارد میدان شده و تا آنجا پیش رفته بودند که جو بایدن، پوتین را “جنایتکار” خوانده و خواهان “رژیم چنج” در روسیه شده بود، حالا به دنبال کوره راهی برای فرار و قربانی کردن یک “مقصر” می گردند. مواضع اخیر بایدن که توپ را به زمین زلینسکی انداخته حاکی از همین امر است. در تمام این چهارماه امریکا و ناتو تمام تلاش خود را به عمل آوردند تا از طریق تجهیز همه جانبه ­ی مالی و نظامی نئونازی ­ها و ارتش اوکراین و تحریم روسیه به زعم خودشان اوکراین را به باتلاقی مشابه افغانستان تبدیل کنند. نتوانستند. علاوه بر گزارش مستند و جامع “بنیاد رزا لوکزامبورگ” در خصوص اعزام ده­ ها گروه فاشیستی حرفه­ یی از سراسر دنیا به اوکراین، طبق ادعای مستند وزارت دفاع روسیه از ابتدای جنگ تا نیمه جون به ترتیب ۱۸۳۱/ ۵۰۴/ ۴۲۲/ ۲۰۴/ ۶۰۱/ ۵۳۰/ ۳۵۵/ و ۲۰۰ نظامی با ملیت­ های لهستانی و رومانیایی و انگلیسی و کروات و کانادایی و امریکایی و گرجی و سوریه­ یی به نفع ارتش اوکراین وارد میدان جنگ شده­ اند که به همان ترتیب ۳۷۸/ ۱۰۲/ ۱۰۱/ ۷۴/ ۱۶۲/ ۲۱۴/ ۱۲۰/ و ۸۰ نفرشان کشته شده ­اند و اجسادشان در اختیار ارتش روسیه است. مضاف به اینکه از جمع این مزدوران به همان ترتیب ۲۷۲/ ۹۸/ ۹۵/ ۵۱/ ۱۶۹/ ۲۲۷/ ۹۰/ و ۶۶ نظامی به اسارت ارتش روسیه در آمده­ اند. علاوه بر ارسال پیشرفته­ ترین تجهیزات نظامی به میدان نبرد، کمک مالی امریکا به دولت اوکراین در طول جنگ به حدود شش میلیارد دلار تخمین زده می ­شود. در عین حال از هم اکنون شکست ناتو و امریکا به اعتراف سران خودشان قطعی است. مضاف به اینکه هنوز زمستان نرسیده است و فقدان انرژی و غلات روسیه فقط در افزایش قیمت­ ها خود را نشان نمی­ دهد. تا یخ زدن اروپا و تسلیم قطعی ناتو کم و بیش دو سه ماهی مانده است! نفت ایران و ونزوئلا تاثیر چندانی بر تشدید قریب الوقوع دامنه­ های بحران انرژی نخواهد داشت. التماس به مادورو و تمکین نسبی به شرایط ج الف به منظور احیای برجام و ورود نفت و گاز این دو کشور به جای انرژی روسیه و افزایش تولید گاز قطر جلوی آبریزش دماغ اروپایی ها را نخواهد گرفت. زمستان اتمی کنار. زمستان طبیعی دمار از روزگار آلمان و هلند و سایر مفت­ خران و مفتخواران گاز روسیه در خواهد آورد!

یک توصیه ­ی اخلاقی به عاشقان ناتو در اپوزیسیون راست و “چپ” ایران. کرنش به مادورو و حراج ارزان خوان گایدو صرفا برای عبور لرزان از بحران انرژی باید میزان اعتمادپذیری امریکا و ناتو را نشان داده باشد. بماند که چنین کرنشی به رئیس جمهوری ترقی­ خواه ونزوئلا اوج استیصال بورژوازی سفله­ ی غرب را نشان می­دهد!

از شب هنوز مانده دو دانگی!

اینک تله­ ها شکسته و خرس بیدار شده است. جسد ودکا زده ­ی یلتسین بوی تعفن می ­دهد. اقتصاد نحیف روسیه آهسته اما پیوسته به آلمان نزدیک می ­شود. دلارهای “سیا” از حساب ­های پس انداز گورباچوف و شواردنادزه و کراوچوک به افزایش بهای روبل غبطه می ­خورند. از تسلا و نتفلیکس و سهام توئیتر و گوگل و فیسبوک و هالیوود و سیلیکون نان کپک زده ­ی جو نیز در نمی آید. فقط انرژی و غلات و تورم نیست که دخل اروپا را در آورده. اعتصاب شگفت­ انگیز صنعت حمل و نقل انگلستان یک آپرکات جانانه به فک بوریس جانسون بود تا گرمای ودکای اهدایی زلینسکی از کله ­اش بپرد. منتظر اعتصاب ­های دیگر هم باشید. در هیچ یک از اعتصاب­ های اخیر حتا یک کلمه علیه “تهاجم” روسیه به اوکراین پرچمی بلند نشده است. نیازی به دیوار جدید میان “اتحاد جماهیر اوکراین شرقی” و اوکراین غربی نیست! شرق هم از طریق بندر ماریوپول به دریا راه دارد و هم گلوی غرب را در چنگال خود گرفته است. هم گاز دارد و هم معادن غنی اورانیوم و زغال سنگ و تیتانیوم و زیرکونیوم و ژرمانیوم و گرافیت و مواد کمیاب معدنی از قبیل بریلیوم و تانتالیوم و لیتیوم و سرب و قلع و غیره! گذشت آن دورانی که کودک آلمان شرقی در برلین در حسرت موز و کوکاکولا، سیب زمینی می ­خورد. این معادله در آینده­ ی قابل پیش بینی به نفع شرق تغییر خواهد کرد. بدون اینکه نیازی به اشتازی باشد. در کنار قهرمانی بی بدیل بلشویک ­ها زمهریر زمستانِ استپ­ های روسیه یک بار پوزه­ ی فاشیسم آلمان را به ضرب بوران شکسته است. از هم اکنون صدای دندان قروچه­ ی اولاف شولتز و سوسیال دموکرات ­ها و سبزهای حامی فاشیسم به گوش می رسد.

به جای طبقه ­ی کارگر روسیه این طبقه ­ی کارگر انگلستان و فرانسه و ایتالیا و…..است که به میدان خواهد آمد و عوارض مخرب بحران و جنگ را که دولت ­های هم­ پیمان امریکا به کارگران تحمیل کرده­ اند بر سر بورژوازی خرد خواهد کرد.« از شب هنوز مانده دو دانگی…..»

پایان دوران “دنیای قشنگ نو”!

با وجودی که فدراسیون روسیه از ابتدای شروع عملیات نازی زدایی و خلع سلاح ارتش اوکراین هرگز قصد اشغال کیف و خارکیف را نداشته و مطلقا به دنبال تغییر رژیم راست و فاشیستی زلینسکی نبوده است اما اینک چنین به نظر می رسد که ببر سیرک ناتو و قهرمان کاغذی کیف همزمان با گسست تمام عیار شیرازه ­های نئوفاشیسم و ناامیدی غرب از ادامه ­ی “مقاومت با شکوه ارتش ناتو ساخته” به ته خط نزدیک می شود. این فقط شکست ارتش متکی به فاشیسم اوکراین نیست که شادی کمونیست ­ها را بر انگیخته است. این شکست تمام عیار قدرت هار امپریالیسم امریکا و ناتو است که دست کم ظرف چهل و پنج سال گذشته نه فقط سردمدار “جنگ­های بی پایان” و انهدام مدنیت ده­ ها کشور بوده بلکه پرچمدار کمونیسم ستیزی و مسدود کننده ­ی انکشاف مبارزه ­ی طبقاتی نیز بوده است. دستِ کم طی دو دهه ­ی گذشته کارخانه ­ی ساخت و ساز پیکان ­های کمونیسم ستیزی در اوکراین فعالیت داشته است. جهان معاصر پس از شکست امریکا و ناتو و گنگ ­های نئونازیستی در اوکراین به مراتب جای امن ­تری خواهد بود. حتا اگر دولتِ از این پس بی خاصیت زلینسکی هم ساقط نشود و با تاخیر در کنار گرجستان و سوئد و فنلاند به عضویت ناتو در آیند، به جرات می توان مدعی شد که پایان کار فاشیسم در اوکراین و اثبات ضعف و ناتوانی سرمایه ­داری خون آلود غرب نوید بخش شروع جهانی بهتر است. دوست ندارید نداشته باشید. دوران “دنیای قشنگ نو” با نبرد اوکراین و پوک شدن هسته­ ی اصلی ناتو به پایان رسیده است. اینک دنیای جدیدی شکل گرفته است که دیگر در آن نه از فرانسوآ اولاند و پاپاندرئو و زاپاترو به عنوان سوسیالیست ­های قلابیِ مجری سیاست ­های نئولیبرال خبری است و نه تجدیدنظر و بازسازی در ارزش­ های جهانی شدنِ ادعایی حزب محافظه ­کار انگلستان ده شاهی می ارزد. بار دیگر بله بار دیگر دو قطب چپ و راست در مقابل هم صف بسته­ اند. مساله این نیست که حزب و طبقه­ ی حاکم بر فدراسیون روسیه و مناسبات اجتماعی تولید در این کشور راست و بورژوایی است. این را که هر بقالی می ­داند. مساله به ساده ­گی این است که در میان شکاف ناتو و فترت امریکا و عروج شکل جدیدی از سرمایه ­داریِ متمایل به بهبود زیست کارگران در چین – به عنوان قدرت نخست اقتصاد دنیا – و همزمان اعتلای قدرت نظامی و بازدارنده ­ی روسیه شرارت های جهان تک قطبی کم­رنگ خواهد شد و راه برای پیشروی انکشاف مبارزه ­ی طبقاتی گشوده خواهد شد. ساده ­لوحی محض است اگر کسی گمان زند که دستاورد درخشان نبرد اوکراین فقط در حدود فروپاشی نئوفاشیسم و یک دولت راست نازیست باقی خواهد ماند.

مهم­تر از منفعل شدن دولت فاشیست زلینسکی مساله این است که نبرد اوکراین در حوزه ­ی جغرافیایی فدراسیون روسیه پای مبحث احیای “اتحاد جماهیر شوروی” را نیز باز کرده است. با تمام نقدی که به سوسیالیسم روسی داریم این امر را باید به فال نیک گرفت. هرچند مولفه ­های تاکنون مطرح شده حول محورهای ملی سازی صنایع بزرگ و بانک ­ها متمرکز شده است با این همه نباید فراموش کرد که در عصر بن­ بست نئولیبرالیسم، ملی سازی – و نه دولتی سازی – یک گام به پیش است.

رفقا! خانم­ها و آقایان!

دوران “وسط بازی” و “تنزه طلبی” به پایان رسیده است! همانطور که در بحبوحه­ ی کشتار وحشیانه ­ی داعش در حلب و موصل مردم زحمتکشِ در حال فرار از تباهی تروریسم به شعار “صدای سوم” و “به میدان آمدنِ موهومِ طبقه ­ی کارگر سوریه و عراق” وقعی ننهادند؛ به هنگام نبردی صدها برابر مهم­تر و سرنوشت سازتر در اودسا و دنباس و ماریوپول و سورودونتسک و خرسون و…. بانگ نا به هنگام چنین خروس بی محلی شنیده نخواهد شد. کما اینکه تا کنون نیز شنیده نشده است. برای شنیدن صدای طبقه ­ی کارگر زحمت بکشید و گوش ­های مبارک را به ریل ­های ترانسپورت انگلستان بچسبانید! در این­صورت صدای شکستن فک تیز مگی (تاچر) را نیز خواهید شنید. اینک مساله اصلی و فرعی از درهم شکستن نژادپرستی و نئونازیسم و جلوگیری از رشد این سرطان بدخیم نیز گذشته و گریبان مرکز و ستاد اصلی شرارت جهانی را گرفته است. در عین حال “متفکران” اولترا “کمونیست”ِ خوش­ خیال می توانند دور از بوی گند عفونتِ لاشه ­های مزدورانِ هفتاد و دو ملیتی ناتو از ویک­اندهای خود استفاده کنند و به متخصصان پنتاگون ساخت و ساز بمبی را پیشنهاد دهند که هنگام انفجار، کودکان و زنان و کلا غیرنظامیان را تفکیک کند و ضمن عشوه برای سربازان اوکراینی فقط “روس­ های ملعون” را بکشد!!

انکشاف مبارزه ­ی طبقاتی؟ بله به همین ساده­ گی!

من طی چند مصاحبه و مقاله به تاکید و مکرر گفتم که مفهوم و دستاورد پیروزی قطعی روسیه در این جنگ به نفع انکشاف مبارزه ­ی طبقاتی کارگران و زحمتکشان است. رفقایی از من پرسیده ­اند چگونه؟ چگونه پیروزی یک دولت الیگارش و سرمایه ­داری به نفع انکشاف مبارزه ­ی طبقه ­ی کارگر است؟ به نظرم موضوع ساده است مشروط به اینکه از سوی دیگر جبهه به نتایج جنگ نگریسته شود. به نقل از “شرلوک هولمز” گفته می شود برای یافتن حقیقت ابتدا باید غیرممکن­ ها را از معمای پیچیده کنار گذاشت! در نبرد فدراسیون روسیه علیه فاشیسم مهم­ترین غیرممکن پیروزی ناتو و امریکا و دولت لیبرال- فاشیست اوکراین است! حالا فرض کنیم این غیر ممکن به مرحله ­ی امکان بپیوندد و ممکن و مادی شود. فاشیسم مستقر در کیف بتواند تمام مناطق شرقی و روس نشین را مجددا اشغال کند. دولت اوکراین به عضویت ناتو در آید و اتمی شود و با حمایت ناتو و طبق طرح و برنامه ­ی پل ولفوویتز به روسیه دست درازی کند و همان بلایی را سر این کشور بیاورد که قبلا سر اتحاد جماهیر شوروی و سپس یوگسلاوی آورده بود. فرض کنیم داعش توانسته بود قدرت سیاسی را در عراق و سوریه به چنگ آورد. فرض کنید در جریان یک عملیات جنگی رژیم چنج ایالات متحد و ناتو و اسرائیل به جمهوری اسلامی از همه سو حمله کنند…..نمونه ­های روشنی از تحقق این فرضیه ­ها فرا روی ما است. یوگسلاوی. حمله به صربستان. جنگ در چچن. کوزوو. نسل کشی در رواندا. افغانستان. عراق. لیبی. یمن. جنگ داخلی سوریه….در همین ایران مبارزه ­ی طبقاتی به شیوه ­یی که اکنون رو به عروج است و گستره ­ی آن روز به روز گسترش می یابد را با اوضاع جنگی محتمل پس از فی­ المثل حمله ­ی امریکا و اسرائیل مقایسه کنید. در متن چنین بسترهایی است که معتقدم تلو تلو خوردن ناتو به نفع انکشاف مبارزه ­ی طبقاتی در همه جای دنیا از جمله آسیای مرکزی و قفقاز است. همه ­ی نکات فوق منوط به این است که بپذیریم نه حمله ­ی امریکا و ناتو به افغانستان پس از ۱۱ سپتامبر منجر به رهایی مردم از چنگال ارتجاع شده است (که بیست سال بعد عملا این حکم اثبات شده به نظر می رسد) نه در لیبی انقلابی در شرف وقوع بوده است (که با هرج و مرج در لیبی و لانه سازی تروریسم این امر قطعی به نظر می رسد) نه با دراز کردن صدام حسین دموکراسی به عراق تشریف فرما شده است و… مضاف به این که فرض من بر این است که رفقای مخاطب من به حضور شدیدا فعال نظامی و سیاسی انواع گنگ ­های فاشیستی در اوکراین اذعان دارند. در غیر این صورت اصلا وارد شدن به چنین مباحثی آب در هاون کوبیدن است. در نهایت این که شکست فاشیسم آن هم در حساس ترین و پهناورترین سرزمین اروپا اگر به نفع انکشاف مبارزه ­ی طبقاتی نیست پس چیست؟

دوستان عزیز!

اگر چه با تاخیر اما در هر حال به آغاز دوران شکست نئوفاشیسم در اوکراین و تجدید آرایش طبقاتی جهانی خوش آمدید!

دو در افزوده به نبرد اوکراین! (پوزش از دلقک­ ها و سگ ­ها)

در این مورد مشخص نگارنده دو مصاحبه ­ی تلویزیونی و رادیویی انجام داده و یک مقاله­ ی مبسوط (شکست بالکانیزاسیون ۲) نوشته است که هر سه در شمار پر بیننده ­ترین و پرخواننده ­ترین مباحث مرتبط با این واقعه ­ی بسیار مهم به شمار می روند. من در گفت­ و­گوی تلویزیونی نخست (با تلویزیون برابری) به دلیل اینکه قرار نبود روند صحبت جنبه ­ی “شبه مناظره” داشته باشد و از روال مصاحبه ­های پیشین خارج شود و رفیق مجری وارد بحث شده و در نتیجه زمان من برای طرح مباحث مورد نظرم کوتاه شود دو نکته از دستم در رفت. شاید دخالت رفیق مجری به این سبب بود که ایشان تصور می کرد من نیز مانند جریان جاری چپ ایران – با توجه به مقالات و مصاحبه ­های پر شمار پیشین ­ام – جنگ اوکراین را “امپریالیستی” ارزیابی خواهم کرد و حداکثر همان کلیشه­ های رایج و مرسوم و ملال­ آور را مکرر خواهم گفت. گیرم به زبانی دیگر. چنین نشد. چرا که همان مولفه ­ی تحلیل و تاکتیک مشخص در شرایط مشخص من را به سمت درست تاریخ سوق داد. موضوعی که از مدت­ های پیش ساعات طولانی به آن اندیشیده و مقالات و مصاحبه­ های زیادی را خوانده و شنیده و دقیقا در جریان عمق ماوقع بودم. به هر حال همان فرصت کوتاه و لحن شتابزده ­ی من دو سوتی را وارد مصاحبه کرد که محتاج عذرخواهی است.

نخست اینکه جناب “رئیس جمهوری قانونی” اوکراین را دوبار “دلقک” خواندم. شاید به اعتبار پیشه و پیشینه ­ی حرفه­ یی او. و دیگر اینکه فاشیست کشیِ سربازان دلاور ارتش روسیه را به “سگ کشی” تشبیه کردم. اینک از تمام طنازان و دلقکان و کمدین ­های نازنین پوزش می خواهم که یک فاشیست بی همه چیز را به ایشان مانسته ساختم. و البته سگ حیوان دوست داشتنی و در هر حال – حتا هاری- قابل حمایت است.

تشبیه فاشیست ­های اوکراین به سگ یک جفای نابخشودنی از سوی من بود و هواداران و حامیان حیوانات اهلی و وحشی حق دارند بابت این قیاس مع­ الفارق من را نکوهش کنند!

راهکارِ سیاسی پایان جنگ!

بی تردید هر چه به زمستان نزدیک­ تر می­ شویم اروپا گرایش بیشتری به صلح می یابد. مشکل اصلی اما امپریالیسم امریکا است که می ­خواهد همچون جنگ جهانی دوم از قبل جنگ اوکراین نیز بر بحران بدهی خود فائق آید. تا همین ­جای نبرد نیز روسیه تا حدود زیادی به اهداف از پیش تعیین شده رسیده و جنگ علیه نئوفاشیسم و خلع سلاح و نابودی ساختارهای نظامی و مراکز میکروبیولوژیک اوکراین را عملیاتی کرده و به فتح مناطق مورد نظر شمال و شرق و جنوب تا بندر ماریوپول و دریای سیاه رسیده است. اکنون شریان انرژی و غذای اروپا در دستان روسیه است و هیچ درجه­ یی از کمک ­های نظامی و مالی به دولت زلینسکی شرایط کنونی را تغییر نخواهد داد. فی ­الحال و متعاقب فتح سورودونتسک روسیه تمایلی به گرفتن خارکیف ندارد مگر این که امریکا و دولت فاشیست زلینسکی بخواهد جنگ را به خیال خام عقب راندن روسیه ادامه دهند. اینک می توان به آتش بس و صلح اندیشید و درباره ­ی ابعاد آن صحبت کرد. به نظر می ­رسد معقول­ ترین و ممکن ­ترین راه رسیدن به صلح و ثبات پایدار میان روسیه و اوکراین در اجرای بندهای ذیل باشد:

– استعفای دولت زلینسکی به دلیل زیر پا گذاشتن قرارداد مینسک و تشکیل یک دولت موقتِ متعهد به اجرای این تعهد و متضمن به کنار گذاشتن سودای پیوستن به ناتو.

– تشکیل یک هیات صلح مرکب از وزرای خارجه ­ی چین و هند و بلاروس و تاجیکستان و فرانسه و ترکیه و کوبا و البته روسیه و دولت موقت اوکراین.

– آتش بس فوری و ایجاد آرامش به منظور برگزاری انتخابات در مناطق شمال و شرق و جنوب اوکراین زیر نظر هیات مورد نظر. محور انتخابات می تواند پیوستن به روسیه (مانند کریمه) یا استقلالِ جمهوری ­های خودمختار دونتسک و لوهانسک و…. باشد.

– برگزاری انتخابات در اوکراین بدون دخالت دولت زلینسکی و زیر نظر هیات پیش گفته.

– خلع سلاح دائمی اوکراین به ویژه تخریب پایگاه ­های فاشیست ­ها و دستگیری و محاکمه ­ی کلیه­ ی فرماندهان نئونازی.

– انحلال فوری کلیه ­ی مدارس آموزش فاشیسم و جمع آوری کودکان و اعزام آنان به مراکز تربیتی و آموزشی سالم و پاکسازی آموزه­ های فاشیستی و ممنوعیت قانونی فعالیت این مدارس به عنوان اقدام به جرائم سازمانیافته­ ی ضدانسانی.

– لغو کلیه ­ی تحریم­ های روسیه و آزادی تمام دارایی بلوکه شده­ ی آن و همزمان بازشدن راه­ های ارسال غله و انرژی از روسیه به اروپا. گیرم که تداوم این تحریم ­ها بیشتر به زیان غرب است تا روسیه!

– تعلیق درخواست سوئد و فنلاند و گرجستان به منظور الحاق به ناتو.

– تخلیه ­ی مراکز نظامی و موشکی امریکا از لهستان.

– دخالت نماینده­ گان هیات موردنظر در مرزها و شهرها به منظور بازگشت پناهنده­گان و مجروحان جنگی و استقرار ایشان در اردوهای مناسب تا بازسازی محل زیست­شان.

– همیاری روسیه و اروپا برای ترمیم ویرانی­ های جنگ و پرداخت خسارت به خانواده ­های کشته شده­ گان از حساب الیگارش ­های روس و اوکراین و البته دولت­ هایی که در این مدت به دولت اوکراین اسلحه دادند و فاشیست ­ها را به سلاح ­های سنگین مجهز کردند. به ویژه دولت ­های امریکا و آلمان و کانادا.

– انحلال ناتو…

بعد از تحریر: در مورد لومپن ­ها و فحاشان!

بعد از انتشار سلسله مباحث من درباره­ ی نبرد اوکراین و به دنبال آن تغییر شیفت بسیاری از فعالان اجتماعی و سیاسی و ایستادن در جای صحیح تاریخ (ضدیت با فاشیسم و ناتو) دو سه نفر تازه از راه رسیده به اعتراض مدعی شدند که “شما چگونه از فدراسیون روسیه که یک کشور سرمایه­ داری امپریالیستی با الیگارش­ های حاکم است حمایت می کنید؟!” جمله ­یی سخت حکیمانه! احتمال می دهم این “دوستان مودب” که به چیزی کمتر از اتهام “حمایت از کودک کشی” و “راسیست” و “مزدور پوتین و حکومت ج الف” به نگارنده رضایت نمی دهند متاع و مجموعه ­ی حاضر آماده ­یی را که من در یک کتاب مستند ( دلائل فروپاشی سرمایه داری و علل شکست سوسیالیسم اردوگاهی) دو دهه پیش نوشته و در تهران منتشر کرده­ ام به اضافه چهل مقاله در نقد مناسبات اجتماعی تولید در شوروی و چندین مصاحبه­ ی مطبوعاتی و تلویزیونی را زیرجلکی کش رفته و بدون اینکه بخوانند (مقالات و مصاحبه­ ها رایگان در نت موجود است اما کتاب در فرانسه با قیمتی در حدود ۳۰ یورو فروخته می شد – الان را نمی دانم زیرا چاپ اش تمام شده – و چون پی دی اف ندارد لذا خریدن ­اش با توجه به اولویت ­های “رفقا” مقرون به صرفه نیست) درهم و مفت ستانده­ اند و می خواهند با صاحب این مقالات خیلی گران حساب کنند!

و تا یادم نرفته است این نکته را نیز تاکید کنیم که لمپنیسم و فحاشی در برخورد به مواضع سیاسی افراد تا آنجا که به فحاشان – مستقل از چپ و راست – مربوط می­ شود یک رفتار سازمان یافته است. در مورد اعضای تشکل­­ ها و احزاب سیاسی این فحاشی ­ها نوعی تقسیم کار حرفه ­یی است و ساده لوحانه خواهد بود اگر کسی فکر کند که مثلا رضا پهلوی خود شخصا آدم “مودب” و با “پرنسیپی” است و این طرفداران لومپن او هستند که به مخالفان فحش می دهند و حتا آنان را به مرگ تهدید می کنند. این جمله ­ی فاضلانه که “شاه خودش خوب بود و اطرافیان­اش بد بودند” معروف حضورتان است که؟ در مورد چپ نیز همین قضاوت صادق است و طرح این مولفه که فلان عضو بهمان کمیته ­ی مرکزی حزب کذا خود مسئول فحاشی خویش است یک عوامفریبی بیش نیست. لومپنیسم نمی­تواند بیرون از سنت ­های رهبری احزاب و سازمان ­ها نهادینه شده باشد و صرفا از مناسبات ناترازمند زیست خانواده ­گی لومپن­ ها برخاسته باشد.

“رفقای اولترا انقلابی”! من بعد از مصاحبه ­ی نخست گفتم لطفا کمی جدی و موقر و سیاسی باشید و با ترمز حرکت کنید! فحش هم بدهید. مهم نیست! تاکید کردم که برخلاف شما اهل “جدل” نیستم و در پاسخ رکیک ترین فحش­ های تان نخواهم گفت “خودتانید!” نکردید و بر سیاق کلاه مخملی­ ها پیش رفتید. تبیین انگلس از ماجرای “کموناردهای فراری” واقعا برای جماعت فحاشان زیادی سخاوتمندانه است. من در پاسخ سه تلویزیون (دو تا منسوب به چپ و یک تلویزیون پربیننده: ا. اینترنشنال) به وضوح آماد­ه ­گیِ مشروط خود را برای بحث و مناظره ­ی سیاسی پیرامون نبرد اوکراین اعلام کردم و همین جا نیز با همان دو شرط تکرار می کنم که:

الف. مجری محترم بی قید و شرط و در همان وقت محدود صحبت هایم را قطع نکند!

ب. طرف یا طرفین بحث در زمینه ­ی موردنظر کتاب و مقالات مستند داشته باشند تا من بدانم با چه پتانسیلی از طرف مباحثه مواجه هستم
۳:

و تا یادم نرفته است این نکته را نیز تاکید کنیم که لمپنیسم و فحاشی در برخورد به مواضع سیاسی افراد تا آنجا که به فحاشان – مستقل از چپ و راست – مربوط می­ شود یک رفتار سازمان یافته است. در مورد اعضای تشکل­­ ها و احزاب سیاسی این فحاشی ­ها نوعی تقسیم کار حرفه ­یی است و ساده لوحانه خواهد بود اگر کسی فکر کند که مثلا رضا پهلوی خود شخصا آدم “مودب” و با “پرنسیپی” است و این طرفداران لومپن او هستند که به مخالفان فحش می دهند و حتا آنان را به مرگ تهدید می کنند. این جمله ­ی فاضلانه که “شاه خودش خوب بود و اطرافیان­اش بد بودند” معروف حضورتان است که؟ در مورد چپ نیز همین قضاوت صادق است و طرح این مولفه که فلان عضو بهمان کمیته ­ی مرکزی حزب کذا خود مسئول فحاشی خویش است یک عوامفریبی بیش نیست. لومپنیسم نمی­تواند بیرون از سنت ­های رهبری احزاب و سازمان ­ها نهادینه شده باشد و صرفا از مناسبات ناترازمند زیست خانواده ­گی لومپن­ ها برخاسته باشد.

“رفقای اولترا انقلابی”! من بعد از مصاحبه ­ی نخست گفتم لطفا کمی جدی و موقر و سیاسی باشید و با ترمز حرکت کنید! فحش هم بدهید. مهم نیست! تاکید کردم که برخلاف شما اهل “جدل” نیستم و در پاسخ رکیک ترین فحش­ های تان نخواهم گفت “خودتانید!” نکردید و بر سیاق کلاه مخملی­ ها پیش رفتید. تبیین انگلس از ماجرای “کموناردهای فراری” واقعا برای جماعت فحاشان زیادی سخاوتمندانه است. من در پاسخ سه تلویزیون (دو تا منسوب به چپ و یک تلویزیون پربیننده: ا. اینترنشنال) به وضوح آماد­ه ­گیِ مشروط خود را برای بحث و مناظره ­ی سیاسی پیرامون نبرد اوکراین اعلام کردم و همین جا نیز با همان دو شرط تکرار می کنم که:

الف. مجری محترم بی قید و شرط و در همان وقت محدود صحبت هایم را قطع نکند!

ب. طرف یا طرفین بحث در زمینه ­ی موردنظر کتاب و مقالات مستند داشته باشند تا من بدانم با چه پتانسیلی از طرف مباحثه مواجه هستم.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)