٭شاعری شغل و- شعراء هم سیاسیند،
نمی شود بی‌طرف بود
در نوشتن شعار و شعر برای «چربی نان»
سمت وسوی باید داشت…»

٭من شاعری«میرزاده عشقی» را می شناسم
با نوشتن یک شعر، تیرباران شد،
« به فرمان رضاخان ترور شد..»

٭ شاعری را که «شهریار» با نوشتن یک شعر به دولت رسید .
٭البته بودن از اهل قلم، «اخوان ثالث » به جرم خودداری از “پاچه خواری”در دام غذاب و رنج افتاده‌ اند…»
٭٭٭٭
٭من خودم را متفاوتر می بینم
نه از آن جهت که استاد ادبیات یا نویسند باشم

بلکه زندگی را، خوش‌بختی را،شعور را، این جهان وارونه را متفاوت‌تر می بینم

متفاوت‌تر از آنها، بر خلاف جریان آب، شنا کنان برای رسیدن، به ساحل در تلاشم…..»

٭آنهائیکه با من، دل به دریا زدن
متفاوت‌تر و زیباتر حس می کنند غرور را،
رنج را، علاج درد را، و شجاعت را،

به قدرت طبقاتی خود آگاهند..
تن به ذلت نمی دهند.
تاریخ را نه بر اساس اشرافیت
بلکه بر اساس تغییر و تحول طبقاتی می نویسند….»

“به من لقب وطن فروش می زنند”
در حالیکه من هرگز وطنی نداشتم تا آن را بفروشم

٭کدام وطن؟ سهم زنان تن فروش، کودکان کار ، کودکان خیابانی ، وضعیت اسفبار کارگران را در چهارچوب کدام وطن؟ باید معنی کرد….»

٭من قلم را با سخاوتمندی خاص همچون چاقو تیز باغبان که انگور رادر نهایت لطافت و تردستی،از شاخه جدا ، و با ترتیبی خاص در سبد می چیند، تا طعم شیرین آن را به برابر هر لب تر کند به قضاوت می برم تا انسان بودن را معنا کنم….»

 

۱۴ژوئن ۲۰۲۲

شمی صلواتی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)