داریوش آشوری در زمینە زبان، فرهنگ و اندیشە کارهای سترگی ترجمە و خلق کردە است، بطوری کە خدمت شایانی در عرصە زبان و فرهنگ بە فارسی زبانان و فارسی خوانان نمودە است. شاید بیشتر فارسی زبانان و فارسی خوانان با کارهای آشوری، نیچە و فلسفەی نیچە را شناختە باشند. من احساس میکنم کە حتی شاملو هم در نوشتن بعضی از شعرهاش از ترجمەی زرتشت آشوری الهام گرفتە است: آنگاە زمین بە سخن درآمد!
آشوری کە دیباچەی بسیار عالی و پرمعنایی برای کتاب «چنین گفت زرتشت» نوشتە است، در این نوشتار تاکید میکند کە «بیشتر از سی سال بر روی این اثر کار کردە و از شیرەی جان خود برای فهم معنای آن مایە گذاشتە است.» و انصافا باید گفت کە آشوری در فهم و ترجمە این اثر سترگ بە زبان فارسی موفقترین بودە است، اما این بدان معنا نیست کە ترجمەاش بیعیب و نقص است.
پیش از این کە وارد بحث شوم، برای آن کە بە اهمیت اندیشەی نیچە و کتاب زرتشت نیچە اشارەای کرد باشم، تنها بە دو گفتە بسندە میکنم: «فریدریش نیچە پدیدەای بسیار شگرف، یک زمین لرزە، و بزرگترین رویداد فلسفی قرن نوزدهم و سراسر تاریخ فلسفەی بشر محسوب میشود.»
[Philosophiegeschichte، Volkker Steenblock]
و نیچە خود در نهایت اعتماد بە نفس، کتاب زرتشت خود را اینگونە وصف میکند: «من با این کتاب بزرگترین هدیەای را کە تاکنون بە بشر اهدا شدەاست، بە او بخشیدم.» [Ecco Homo، Vorwort]
ترجمەی زرتشت آشوری از سال ١٣۴٩ تا ١٣٩۵ در ایران بیشتر از سی بار تجدید چاپ شدە است. من کە از بیست سال گذشتە تا کنون چهار- پنج بار این ترجمە را خواندە بودم، از یک سال گذشتە با در اختیار داشتن متن آلمانی، ترجمەی انگلیسی و ترجمەی آشوری، شروع بە ترجمەی این اثر بە زبان کوردی نمودم. در مرحلەی دوم کار ترجمە، در بیشتر موارد واژە بە واژە سە متن کوردی، فارسی و آلمانی را مقایسە کردە و در بعضی موارد کە متن آلمانی دشوار و ترجمە فارسی نارسا بودە، بە ترجمە انگلیسی هم مراجعە کردەام. در فاصلەی این روند کە برای من بسیار مفید و لذت بخش بود، یا بە تعبیری بهتر، نوعی سیر و سلوک جان و روان بود، برخی از اشتباهات و نارساییهای ترجمەی داریوش آشوری را دریافتە و تصحیح کردەام کە در اینجا مهمترینش را همراە با متن آلمانی و انگلیسی ارائە میدهم.
جای بسی شگفتی ست کە در سرزمین فرهنگ و هنر در طول چهل سال کە این اثر بیشتر از سی بار تجدید چاپ شدە است، این نارساییها بطور مکرر تکرار گشتەاند!
* * *
«دربارە فضیلت کوچک کنندە»: در این قطعە این سطر وارونە ترجمە شدە:
«وای از روزگاری کە در آن نخست- خداوند جز نخست خدمت گزار نباشد!» [چنین گفت زرتشت، ص ۱۸۵]
این درست ضدیت با فلسفە و جهان بینی نیچەای میباشد. چون نیچە از لحاظ اندیشە و جهان نگری هواخواە سروری اشراف و نژادگان است و کاملا ضد اندیشە و اخلاق بردگان و خدمت گزاران و غوغائیان میباشد. در جهان نگری نیچە نخستینان [نژادگان] باید خدای زمین باشند، نە اینکە خدمت گزار باشند. پس این سطر را باید اینطور ترجمە کرد:
«وای از روزگاری کە در آن نخست- خداوند نخست خدمت گزار باشد!»
در پایین بترتیب متن آلمانی و انگلیسی را میگذارم:
۱. und wehe، wenn der erste Herr _nur_ der erste Diener ist!
۲. and Alas، if the first lord be only the first servant!
قطعەی «دربارەی جان سنگینی»:
«زنان این را آگاەاند، آن لذیذترینان: اندکی چاقتر، اندکی لاغرتر! وە کە چە سرنوشتها در این اندک نهفتە است!». [چنین گفت زرتشت، ص ۲۱۰]
در این مورد کە مکانیسم ظریف زیباییشناسی نیچە در میان است، هر گونە تعمیم دادن سخن نیچە بە عموم زنان، این زیباییشناسی را ویران میکند. چون منظور نیچە از لذیذترینان ذرەای بیکم و بیش است، نە همەی زنان بە طور عام، یا بیشتر زنان، یا «آن لذیذترینان»، بلکە لذیذترینشان. پس با وجود نشان دو نقطە [:]، این جملە باید دقیقتر ترجمە شود:
«زنان این را آگاەاند، لذیذترینشان:»
و همانطور کە در زیر میبینیم، متن آلمانی و بخصوص انگلیسی این نکتە را بە روشنی نمایان میسازند:
۱. Die Frauen wissen das، die köstlichsten:
۲. Women know that، the choicest of them:
این قسمت از قطعەی «شفایافتە» اینگونە ترجمە شدە:
«زیرا انسان سنگدلترین جانور است و تا کنون با تراژدی و گاوبازیها و بە صلیب کشیدنها بیش از همە سرخوش بودە است. و چون دوزخ را بهر خویش برساخت، بنگر کە دوزخ او همان آسمان او بر فراز زمین بود.» [چنین گفت زرتشت، ص ٢٣٧].
در نگاە نخست انسان احساس میکند کە جملە آخر بیمعناست. و وقتی کە بە متن آلمانی و انگلیسی مراجعە میکنی میبینی اشتباە در ترجمەی واژەی Himmel رخ دادە است. چرا کە این واژە در هر دوو زبان آلمانی و انگلیسی هم بە معنی آسمان میآید، هم بە معنی بهشت. و اگر در اینجا بە آسمان ترجمە شود، معنای کل مطلب از هم میپاشد، چون در سطر قبلتر واژەی دوزخ آمدە است، پس باید در اینجا Himmel را بهشت ترجمە کرد:
«و چون دوزخ را بهر خویش برساخت، بنگر کە دوزخ او همان بهشت او بر فراز زمین بود.»
۱. und als er sich die Hölle erfand، siehe، da war das sein Himmel auf Erden.
۲. and when he invented his hell، behold، that was his heaven on earth.
«پیشگفتار»، بند چهار، آشوری این گونە ترجمە کردە:
«دوست میدارم آن را کە فضیلت خویش را خواهش و سرنوشت خویش میسازد.»
با توجە بە متن آلمانی و انگلیسی در مییابیم کە وارونە ترجمە شدە و ترجمە دقیق باید اینطور باشد:
«دوست میدارم آن را کە از فضیلتاش گرایش و سرنوشتش را میسازد!» [چنین گفت… ص ۲۵]
متن آلمانی و انگلیسی:
۱. Ich liebe Den، welcher aus seiner Tugend seinen Hang und sein verhängniss macht:
۲. I love him who makes his virtue his addiction and destiny:
«پیشگفتار»، بند پنج: «با شما میگویم: انسان را در درون خمیرەای میباید تا اختری رقصان از او بزاید! [چنین گفت زرتشت، ص ۲۷]
در اینجا واژەی» خمیرە «در برابر واژەی Chaos آمدە است، در هر دو متن آلمانی و انگلیسی Chaos آمدە است. بە معنای شور و شر. همانطور کە میدانیم اندیشە نیچە یکی از بنیانهای عصیان و آنارشیسم را بوجود میآورد. در حالی کە» خمیرە «میتواند هر محتوایی داشتە باشد، اما» شور و شر «یکی از خصایص اندیشەی نیچەای ست. پس ترجمە دقیق میباید اینطور باشد:
» با شما میگویم: انسان را در درون شور و شری میباید تا اختری رقصان از او بزاید!
متن آلمانی:
Ich sage euch: man muss noch Chaos in sich haben، um einen tanzenden Stern gebären zu können.
«پیشگفتار»، بند هفت: «زندگانی بشر هولناک است و هنوز بیمعنا و چنان کە یک دلقک فرجامی شوم برای او فراهم تواند کرد.» [چنین گفت زرتشت، ص ۳۰]
ترجمەی دقیقتر میباید: «زندگی انسانی هنوز هولناک است و بیمعنا: چنان کە فرجام یک دلقک میتواند فرجام آن باشد!
۱. Unheimlich ist das menschliche Dasein und immer noch ohne Sinn: ein possenreisser kann ihm zum Verhängniss werden.
۲. Uncanny is human existence and as yet without meaning: a buffoon can become a man «s fate and fatality.
بخش» دربارەی لوحهای نو و کهن «، قطعە ۶، اینگونە ترجمە شدە است:
» بهترین چیزمان هنوز جوان است و چشاییهای پیران را بر میانگیزد. «[چنین گفت زرتشت، ص ٢١٧].
باید توجە داشت کە در اینجا سخن از» نخست زاد «ان و پیش آهنگان فرهنگ و اندیشەی بشری ست کە همیشە با آوردن اندیشەی نو خودشان قربانی میشوند، نە فقط یک قسمت از بدنشان. مثلا کسی همچون یان هوس [۱۳۶۹-۱۴۱۵] کە برای اولین بار اندیشەی رفرماسیون را مطرح کرد و کلیسا او را در آتش سوزاند.
این سطر باید اینگونە ترجمە شود:» بهترینمان هنوز جوان است و چشایی پیران را بر میانگیزد. «
۱. Unser Bestes ist noch jung: das reizt alte Gaumen.
۲. Our best is still young: this excites old palates.
همچنین دو سطر پایینتر دوبارە این اشتباە تکرار میشود:
» بهترین چیزمان را برای جشن خود بریان میکند «.
ترجمەی دقیق:» بهترینمان را برای جشن خود بریان میکند «.
۱. der unser Bestes sich zum Schmause brät.
۲. who broils our best for his banquet.
قطعەی» دیدار و معما «: این سطر اینگونە ترجمە شدە:
» تنها با شما حکایت خواهم کرد، معمایی را کە من دیدەام، دیداری را کە تنهاترین مرد کردە است. «[چنین گفت… ص ۱۷۱]
آشوری در اینجا مطلب را اشتباە فهمیدە است، چرا کە در اینجا منظور نیچە همان شبانی است کە ماری در گلویش خزیدە است، و زرتشت او را دیدە است. زرتشت وقتی کە او را میبیند بە شبان میگوید کە سر مار را گاز بگیر! شبان با پیروی از گفتەی زرتشت سر مار را گاز گرفتە و تف میکند. و بعد از آن شفا مییابد و بر میخیزد و چنان میخندد کە زرتشت در پایان این قطعە میگوید: وای برادران! خندەای شنیدم کە تا کنون بر روی زمین هیچ کس اینگونە نخندیدە بود، اکنون شوق آن خندە دارد مرا میخورد!
پس در اینجا باید اینطور ترجمە شود:» تنها برای شما حکایت میکنم، معمایی را کە من دیدەام، روخسار تنهاترین را! «
شایان توجە است کە این مورد، یعنی شفا یافتن، در چند قطعە بعدتر، در» شفایافتە «در مورد خود زرتشت رخ میدهد.
همانطور کە در پایین میبینیم هر دو متن اصلی و انگلیسی درستی این نظر را تائید میکنند:
۱. euch allein erzähle ich das Räthsel، das ich _sah_، – das Gesicht des Einsamsten.
۲. To you only do I tell the enigma that I saw – the vision of the lonesomest one. –
این اشتباە در پایان این قطعە باز هم تکرار میشود.
البتە در همین قطعە یک سطر در متن اصلی دو بار آمدە کە در ترجمە فارسی فقط یک بار آمدە است:»ای زرتشت،ای سنگ فرزانگی! تو خود را چنین بالا پرتاپ کردەای؛ اما هر سنگ پرتاپ شدە میباید فروافتد. «
در مورد شوپنهاور:
نیچە در این کتاب بە دو شیوە و تحت دو عنوان بە اندیشەی شوپنهاور میتازد.» پیشگو «[Wahrsager] و» کوتولە «[Zwerg/Wicht]؛ داریوش آشوری منظور نیچە از عنوان پیشگو در مورد شوپنهاور را دریافتە و در پاورقی بە خوبی توضیح دادە است. و اما مورد دوم:
در بخش لوحها، قطعە ١٧: نیچە در اینجا برای توصیف نقش ویرانگر یک اندیشمند او را با واژەی Wicht بەمعنای» کوتولە «وصف میکند، کە بر اساس کونتیکست متن باز هم بە شوپنهاور میتازد. در قطعەی دیدار و معما هم وقتی کە شدیدا بە اندیشەی شوپنهاور حملە میکند، با آوردن واژەی Zwerg باز هم بە معنای» آدم کوتولە «، اندیشەی او را حقیر و کوتولە میخواند. آشوری در اینجا این واژەی Wichtرا بە» نگون بخت «ترجمە کردەاست. اما در این قسمت منظور از کوتولە، شوپنهاور است. چون چند سطر قبل، گفتەی او را نقل کردە است:» هیچ چیز را ارزشی نیست «.
ترجمە آشوری:
» زیرا شما اگر زمینگیر نیستید و واماندەهای نگون بختی کە زمین از ایشان خستە است، کاهلان روباە صفتاید یا گربەهای لذت پرست شیرین کام آهستەرو. «
[چنین گفت زرتشت، ص ۲۲۴]
این بخش بهتر است این گونە ترجمە شود:
» زیرا اگر شما مریض و کوتولەهای واماندە نیستید کە زمین از ایشان بە تنگ آمدە است، پس کاهلان روباە صفتاید یا گربەهای لذت پرست شیرین کام آهستەرو. «
متن آلمانی:
Denn: seid ihr nicht Kranke und verlebte Wichte، deren die Erde müde ist، so seid ihr schlaue Faulthiere oder naschhafte verkrochene Lust-Katzen.
درضمن در قطعەی» خوشامد گویی «هم وقتی کە زرتشت بە مهمانهایش کنایە میزند و بە نقش مخرب اندیشەی شوپنهاور اشارە میکند، باز هم واژەی آلمانی Zwerg [کوتولە] را میآورد. آشوری در اینجا هم این واژە را بە گوژپشت ترجمە کردەاست!
بر اساس کونتیکست کلی این اثر، زمین از دست» نگون بختان «خستە نمیشود، بلکە از دست کسانی خستە میشود و بە تنگ میآید کە با اندیشەای حقیر و کوتولە، یعنی نفی زندگی و ارادە، با دیدی تحقیرآمیز بە زمین و بە زندگی مینگرند، در زمان نیچە هم، نکتە مرکزی این طرز تلقی اندیشەی شوپنهاور است. هم شبان و هم زرتشت وقتی سر مار را گاز گرفتە و تف میکنند، بر اندیشەی شوپنهاور، یعنی بازگشت جاودانەی انسان کوچک، چیرە میشوند، و شفا مییابند.
در بخش پایانی لوحها، در بند ٣٠، یک سطر بە آخر در متن فارسی ترجمە نشدە است:
» اختری کە خود، در راە خواست خورشیدی سرسخت، میخواهد در راە پیروزی متلاشی شود. «
eine Sonne selber und ein unerbittlicher Sonnen-Wille، zum vernichten bereit im Siegen!
» دربارە بت نو «، پنج سطر بە آخر، این سطر ترجمە نشدە است:
» از بوی گند در راەتان فراتر روید! از بت پرستی زایدان فراتر روید. «
Geht doch dem schlechten Geruche aus dem Wege! Geht fort von der Götzendienerei der Überflüssigen!
قطعەی» خاموشترین ساعت «: در ترجمەی فارسی آشوری این دو سطر ترجمە نشدە:
آن گاە یک بار دیگر خاموش گفت: زرتشت، تو میدانی، اما آن را نمیگویی!
و من پاسخ گفتم:» آری، من میدانم، اما نمیخواهم آن را بگویم!
Da sprach es abermals ohne Stimme zu mir: `Du weisst es، Zarathustra، aber du redest es nicht! ` –
Und ich antwortete endlich gleich einem Trotzigen: `Ja، ich weiss es، aber ich will es nicht reden! `
مسئلە اسمهای آلمانی بطور عام:
آشوری بیشتر اسمهای زبان آلمانی را بە صورت مرد و مذکر ترجمە میکند. در زبان آلمانی وقتی بصورت عام صحبت میشود، اگر چە آرتیکل مذکر بەکار میرود، اما انسان بصورت عام، یعنی مذکر و مونث را در برد میگیرد. برای نمونە وقتی مینویسند der Weiser این را باید دانا یا فرزانە ترجمە کرد، نە مرد دانا. اگر دقیقتر این نکتە را بشکافیم میتوانیم واژەی Einer را مثال بیاوریم کە اگر چە مذکر است، ولی باید بصورت «کسی» و «یکی» ترجمە بشود، اما آشوری آنرا بصورت «مردی» ترجمە میکند. این دیگر جبر زبان آلمانیست، یعنی وقتی کە بصورت عام صحبت میشود نمیشود کە آرتیکل هر دو جنس را آورد، آوردن آرتیکل جنس مذکر، انسان را بصورت عام در بر میگیرد. و در زبانهایی کە بر اثر روند تکاملی هزاران سالە این جبر را از سر گذراندەاند، نباید آن را دوبارە زندە کرد. چرا کە زبان مادی اوستایی هم آرتیکلهای مونث و مذکر را داشت، ولی در دورە میانی کم رنگ شدە و در دوران نوین بە طور کلی در زبانهای فارسی و کوردی سورانی محو شدند.
در بخش «دربارە انسان والاتر»، بند ١٧، کە Einer آمدە، اینگونە ترجمە شدە:
«گامها میگویند کە آیا مرد در راە خویش گام بر میدارد یا نە!»
و در قطعەی دربارەی خواردارندگان تن:
«اما مرد بیدار دانا میگوید: من یکسر تن هستم و جز آن هیچ؛» [چنین گفت، ص ۴۵]
در اینجا هم واژەی مرد باید بە انسان ترجمە شود. همانطور کە اشارە شد این جبر زبان آلمانیست و نمیشود آرتیکل هر دو جنس را آورد:
۱. Aber der Erwachte، der Wissende sagt: Leib bin ich ganz und gar، und Nichts ausserdem;
۲. But the awakened and the knowing say: «Body am I entirely، and nothing more;
همچنین در بعضی موارد واژەی Mensch کە بە معنای انسان است بە مرد ترجمە شدە، برای مثال در بند سوم قطعەی» دربارە فضیلت ایثارگر «اینگونە ترجمە شدە:
مرد دانا نە تنها دشمن خویش را دوست تواند داشت…
باید اینگونە ترجمە شود:
دانا [انسان دانا] نە تنها دشمن خویش را دوست تواند داشت…
Der Mensch der Erkenntniss muss nicht nur seine Feinde lieben،.
و سرانجام، من نتوانستم ایمیل آقای آشوری را بیابم و این مطلب را برایش بفرستم، امیدوارم کە این نقد را ببیند و در چاپهای مجدد نارساییها را برطرف نماید.
این مطلب ادیت شده است
منابع:
۱. چنین گفت زرتشت، فریدریش نیچە، ترجمە: داریوش آشوری، نشر آگاە، تهران ۱۳۸۷
۲. Friedrich Nietzsche,
Also sprach Zarathustra
Ein Buch für Alle und Keinen
Stuttgart 1994
ISBN 978-3-15-00111-3
۳. Thus Spoke Zarathustra
F. Nietzsche (Editor: Bill Chapko)
Based on the Thomas Common Translation
Extensively modified by Bill Chapko
Version 4.67 – March 1, 2010.
©William A. Chapko, 2010
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
خوشبختانه بر خلاف زبان فارسی، زبان آلمانی از چنان دقتی برخوردار است که در بیشتر مواقع میتوان به واسطه تجزیه و تحلیل گرامری بخش اعظم منظور نویسنده را درک کرد.
برای نمونه:
۱. Den Gott
۱. Den Gott verhüllt seine Schönheit: so verbirgst du deine Sterne.
ابژه آکوزاتیو (مفعول) در این جمله den Got است و در نتیجه تصحیح ترجمه در این مورد کاملا اشتباه است!
به عبارتی seine Schönheit فاعل است، و آنطوری که آشوری ترجمه کرده کاملا صحیح است.
در مورد Himmel. هر کسی مدت چند ماه را مشغول یادگیری این زبان شود متوجه خواهد شد که این کلمه واجد دو معنی ست. دوست گرامی منظور از آن جمله این است که با برساختن دوزخ، از قضا آسمان تبدیل به دوزخ شده است! دنیا را برای خود دوزخ کردن به واسطه برساختن دوزخ! آدمی به شک می افتد که شما این کتاب را با دقت نخوانده اید!
جمعه, ۱۸ام تیر, ۱۳۹۵
I love him who makes his virtue his addiction and destiny
نویسنده ی گرامی جمله ی را بالا چنین ترجمه کرده اند :
«دوست میدارم آن را کە از فضیلتاش گرایش و سرنوشتش را میسازد!»
«از» را از کجا آورده اید ؟
آشوری: «دوست میدارم آن را کە فضیلت خویش را خواهش و سرنوشت خویش میسازد»
….
http://parsi.wiki/dehkhodaworddetail…
ایشان نقدی به عبارت نرد باختن زده اند و استنباط کرده اند که اشتباه است عبارت نرد باختن به معنی باختن نیست بلکه همان معنای بازی کردن می دهد
شنبه, ۱۹ام تیر, ۱۳۹۵
با سلام!
این مطلب با توجە بە نظرات برخی از دوستان، معلم آلمانی و چند نفر از خوانندگان ادیت شد.
با سپاس
نویسندە مطلب
چهارشنبه, ۲۳ام تیر, ۱۳۹۵