(لیبرال‌شناس کیست؟)

 

مقدمه و منظور:

دخالت من در این مبحث دخالت علمی یا منطقی ـ فلسفی است .کمااینکه غیر از اساس فلسفی آن، علم جوان اقتصاد نیز مبتنی بر مدلهای آمار و احتمالات ناشی از علوم پایه است. پیش از نیز این بارها استدلال کرده ام که همه مسائل علمی (!) در تبیین دقیقشان از نوع مسائل منطقی هستند. کمااینکه در صورت سئوال می توان این را دقیقأ توضیح داد! یعنی هرمسئله علمی و فلسفی الزاما مرجوع به مسائل منطقی است و در نهایت بقول لیبنیچ مرجوع به محاسبات و مقایسه مقادیر وسیله “دفتر داران (محاسبان)” است!

از آنجایی که من پیش از این در نقد و مذمت لیبرالیسم و نئولیبرالیسم نوشته ام، این خلاصه پاسخی است به دفاع از لیبرالیسم و نئولیبرالیسم نظیر مقاله “لیبرالیسم چیست و نئولیبرال کیست” (۱) نوشته شده است.

……………………………..

مولف مقاله مذکور که از میلتون نئولیبرالیسم فریدمن: مشوق “ریگانومیکس و تچریسم” دفاع می کند و منتقدین لیبرالیسم و نئولیبرالیسم را پوپولیست و عوامفریب می نامد، خود از سر پوپولیسم عوامفریبانه  لیبرالیسم و با آن سیستم سرمایه داری (لیبرالیستی) را موجد پیشرفت های اقتصادی روی کره زمین تبلیغ می کند (۱). بدون آنکه بگوید که نقش لیبرالیسم قبل از جنگ دوم جهانی و خصوصا پیشتر در عصر برده داری در کشورهای آفریقائی، آسیائی و آمریکای لاتین چه بوده است؟ و سرمایه داری لیبرالیستی چگونه به نظر بانیان مکتب فرانکفورت مولد فاشیسم و نازیسم شده و موجد جنگ دوم جهانی شده است؟

ایشان فراموش کرده است که برخلاف تصورشان نه منتقدین نئولیبرالیسم بلکه نئولیبرالیست ها نظیر ریگان، تچر و بخصوص دونالد ترامپ سرمایه دار نماد عوامفریبی و پوپولیسم محسوب می شوند. همچنانکه ریگان برکشیده سرمایه داران لیبرال نماد تاریخی عوامفریبان و پوپولیست های دنیای سیاست شناخته شده است. لذا انتقاد از لیبرالیسم و نئولیبرالیسم با توجه به پوپولیسم نمادهای مشخص آن نه اینکه عوامفریبی، بلکه بیان حقیقت و عین منطق است!

کسی که چنین آشکار از نئولیبرالیسم و لیبرالیسم دفاع می کند، فراموش کرده است که سرمایه داری لیبرالیستی و نئولیبرالیستی مولد “مدل اقتصادی جزایر آف شور” جهت پرهیز سرمایه داران از دادن مالیات دولتی به ضرر اکثریت مردم جهان محسوب می شود. لیبرالیسم و نئولیبرالیسم مورد حمایت ایشان، در عمل حامی اقلیت ثروتمندی است که هر سال میلیاردها ثروت باد آورده (بورس های مجازی) خودرا در کازینوها، هواپیماهای خصوصی و کشتی های تفریحی تلف می کنند، درحالیکه ملیونها انسان فقیر در نزدیکی آنان از گرسنگی می میرند. آیا چنین لیبرالیسم و نئولیبرالیسمی قابل دفاع است؟

مولف مقاله که از موضعی پوپولیستی و عوامفریبانه با بیانی سیاسی و ایدئولوژیک به جانبداری از نئولیبرالیسم به منتقدین صاحب شعور انسانی می تازد، از فرط کارشناسی آنچنانی از موضع واقعی نئولیبرالیسم مطلع نیست که من نیز پیشتر یادآوری کردم: میلیاردر نئولیبرال وارن بافِت رابطه سرمایه داران با مردم جهان را چنین خلاصه کرده است که: “در دنیای کنونی جنگی میان ثروتمندان و فقرا در جریان است و ما ثروتمندان در آن برنده ایم”. یعنی نئولیبرالیسم چنان مبتذل و ضد انسانی است که حامیان اصلی آن نظیر بافت معتقد به “جنگ” برعلیه اکثریت مردم جهان هستند. کدام شخص باشعوری می تواند از لیبرالیسم و نئولیبرالیسم مولد چنین اقتصاد فاجعه برانگیزی حمایت کند و منتقدین آنرا عوامفریب و پوپولیست بنامد؟ آیا نوآم چومسکی یا توماس پیکتی منتقد نئولیبرالیسم، پوپولیست و عوامفریب است یا فریدون خاوند مدافع نئولیبرالیسم؟   

مولف مذکور از فرط خود شیرینی برای نئولیبرالیسم متوجه نیست: که نمی توان تاریخ را بدلخواه قطع کرد و پس از جنگ دوم جهانی شروع کرد (!) ولی نپرسید چرا همین جنگ دوم جهانی که او تنها به دوران پس از آن خیره مانده است، در اروپا ایجاد شد؟ و سرمایه داری لیبرالیستی آمریکا و اروپا چه نقشی در آن داشت؟ و این جنگ که ایشان عمدا فراموش می کند، چه نقشی در تخریب جهان بازی کرد و موجد کدام فقر اقتصادی و فرهنگی در اکثریت کشورها جهان شد که هنوز ادامه دارد؟ مرگ و میر فراوان،  بی خانمانی و فقر اکثریت عمدۀ کشورهای جهان! درحالی که ایشان به بهبود وضع اقلیت در معدودی از کشورها به برکت لیبرالیسم و نئولیبرالیسم خیره مانده است. طرز تبلیغ یکجانبه ایشان مشابه استدلال نازیست های جدید است که در مقابل مضار فاجعه بر انگیز جهانی نازیسم به این چسبیده اند که “هیتلر خوب بود، چون اتوبان هم ساخت!”

درحالیکه مطابق همین استدلال اقتصاد گلوبال نئولیبرالیستی مسئول بحرانهای اقتصادی و “بحران کورونای” نیز محسوب می شود.

مولف مذکور از بحران چهاردهه پیش هند می نویسند ولی از ایجاد این بحران وسیله سرمایه داری لیبرال جهانی (بعد از جنگ دوم جهانی) سخنی به میان نمی آورد. درحالیکه هرگاه مثل ایشان “پیشرفت” های آنچنانی وضع اقتصادی جهان را محصول لیبرالیسم و نئولیبرالیسم ناشی از آن بشماریم، می بایستی بحران های اقتصادی را نیز ناشی از لیبرالیسم و پیش درآمدهای نئولیبرالیسم بشماریم.

پیشتر در صفحات دیگری این حقیقت معروف را یادآوری کردم: زمانی که میلتون فریدمن عنوان چرندیات نئولیبرالیستی اش را در کتابی تحت عنوان “آزاد برای انتخاب” خلاصه کرد، اقتصاد دان  برجسته جان ای. رومر پاسخ او را در کتاب “آزاد برای باخت” داد (۲). در این کتاب با استدلال منطقی مشخص جریان تاریخی ایجاد سرمایه داری در دامن فئودالیسم بررسی شده و نشان داده شده است که ایجاد سرمایه داری وابسته و همگام با باخت امکانات مالی برای اکثریت کارگران و اقشار غیر سرمایه دار بوده است! و اولی بدون دومی ایجاد نشده است! استدلال های این کتاب البته از حدود شعور حامیان فریدمن فراتر بوده و برخلاف نوشته های پوپولیستی آقای خاوند مستدل و منطقی است.

به سخن دیگر تحصیلات متداول اقتصادی که بر اساس مدل های موقر و استفاده از منحنی های جبری انجام می شود، متضمن سواد منطقی نیست! چون نه تنها اقتصاد دانان از مفهوم کیفی (!) منحنی های جبری بی اطلاعند، بلکه نتایج بحران زای استعمال این مدلها در جوامع مختلف از آمریکای شمالی گرفته تا انگلستان و هند نشان می دهد که اساس این مدل ها متناقضند و یعنی منطقی نیستند. همچنانکه تناقض در منطق معادل غلط منطقی است. و حل منطقی این تناقضات اساسی تنها بواسطه تغییرات اساسی (نظام سرمایه داری نئولیبرال) ممکن است و با حفظ سیستم سرمایه داری قابل حل نیست. برداشت مالیات تصاعدی این نظر مطابق نظرات سابق من که منطق متکی بر تعمیم نتایج تجربی است، می باشد و نشان می دهد که کیفیت  دانش روبنایی اقتصادی در کاربرد تجربی آن تعیین می شود: و مدل های لیبرالیستی و نئولیبرالیستی اقتصاد سرمایه داری همچنانکه مولد بحرانهای مرگزای اقتصادی و بی خانمانی در سراسر جهان شده اند، فاقد ساختار منطقی محسوب می شوند.

یعنی با سرهم کردن جملات موقر و تکرار اطلاعات عمومی اقتصادی نمی توان آنچنانکه هدف مقاله “لیبرالیسم چیست و نئولیبرال کیست” بوده است، به انتقادات منطقی از لیبرالیسم و نئولیبرالیسم پاسخ داد.

حواشی و توضیحات:

(۱)

منبع ایران اینترنشنال و سایت های باصطلاح چپ.

مولف مقاله بالا مثلا معتقد است که: ” آیا نئولیبرالیسم ملهم از تئوری های هایک و فریدمن، و مهم ترین پیآمد آن که جهانی شدن اقتصاد است، در خور انتقاد های گاه دشنام گونه ای است که از سوی مخالفان بر آنها وارد میآید؟”

“شمار زیادی از این اتهامات از یک پوپولیسم عوامفریبانه سر چشمه میگیرند و تنها ساده انگارانی را فریب میدهند که نمیدانند تمدن انسانی طی چند دهه بعد از جنگ جهانی دوم از کجا به کجا رسیده است.”

“آیا باید متاسف بود که به برکت لیبرالیسم و آنچه نئو لیبرالیسم خوانده میشود، مرز میان دنیای صنعتی و جهان سوم، یا آنچه «شمال» و «جنوب» نامیده میشد، برای همیشه از میان رفته است؟ آیا باید متاسف بود که امروز شرکت های چند ملیتی چینی و هندی و برزیلی و ترکیه ای و کره ای و غیره مواضع همتایان غربی خود را در سراسر جهان به خطر انداخته اند؟”

(۲)

 

Robert Paul Brenner

(Center for Social Theory and Comparative History, UCLA),

 

“Free to Lose. An Introduction to Marxist Economic Philosophy. Harvard University Press, Cambridge, Mass. 1988”;

 

„WHAT IS GOOD FOR GOLDMAN SACHS IS GOOD FOR AMERICA

THE ORIGINS OF THE CURRENT CRISIS”;

„Agrarian Class Structure and Economic Development in Pre-Industrial Europe “;

“The Boom and the Bubble. The U.S. in the World Economy”;

“The Economics of Global Turbulence, (extended version)”.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)