ا در تحریم هستیم! این جمله ای است که با هزار لحن و شکل متفاوت بارها در صحبت‌های روزمره، خیابان، صف نانوایی مهمانی‌های شبانه، دادو ستدهای تجاری و خریدهای سوپرمارکتی به چشم می‌خورد. یکی می‌پرسد چرا؟ و دیگری می‌»گوید تحریم‌ها! در خوشبینانه‌ترین حالت، ماجرا از این قرار است که ما می‌]خواهیم انرژی صلح‌آمیز هسته‌ی داشته باشیم و از آن برای چشیدن طعم شیرین آبادانی مملکت و رفاه بیشتر بهره بگیریم. اما استکبار جهانی حسادت ورزیده و می‌خواهد جلوی پیشرفت ما را بگیرد. این شالوده‌ی حرف‌های سیاست‌مداران ما است. چند سال از این موش وگربه‌بازی گذشته است. ما همچنان اورانیوم غنی کرده‌ایم و هر روز دهانمان تلخ‌تر و تلخ‌تر شده است.

یک پرسش ساده و راه‌گشا می‌تواند این باشد که: تا کی این طعم تلخ هسته‌ای به کام ما می‌ماند؟ چقدر تلخ‌تر می‌شود؟ پافشاری بر ماندن بر این تصمیم تلخ با چه دورنما و برنامه‌ای توجیه می‌شود؟ اصلا گیریم که درست، غربی‌هایی که چند نسل از سلاح‌های هسته‌ای را هم ساخته‌اند و هزاران و شاید میلیون‌ها عدد از آن‌ها را در اختیار دارند و توان نیروگاه‌های‌شان چند دهه از دورنمای تکنولوژیکی ما جلوتر است، به ما حسودی می‌کنند و می‌ترسند که ما به فن‌آوری منقرض شده‌ی (در قیاس با آن‌ها) هسته‌ای دست پیدا کنیم. خب، حال چه کنیم؟ این انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای که جز تلخی و سختی برآیند مثبتی برای ما نیاورده و نمی‌آورد. این همه هم هزینه پرداخت کرده‌ایم. گیریم که چند جا هم مفید بوده باشد یا در آینده مفید واقع شود، آیا به این همه بدبختی و دردسر می‌ارزد؟ آیا برآیند مثبتی دارد؟ آیا در راستای نیل به اهدافی چون سلامت روانی، اقتصادی و اجتماعی عمل می‌کند یا در نهایت در این زمینه برآیندی منفی دارد؟

می‌گویند انرژی هسته‌ای بهانه‌ی غرب است. آن‌ها کوتاه نمی‌آیند چون با ما دشمن هستند. پس کوتاه آمدن‌ ما فایده ندارد. باید مبارزه کنیم!

مبارزه با کی؟ ما با خودمان در جنگیم! پافشاری بر موضع ادامه‌ی رفتارهایی از جنس این غنی‌سازی تلخ، چه ضربه‌ای به غرب وارد کرده یا وارد می‌کند؟ آن‌ها از این آب گل آلود ماهی می گیرند، اقتصاد ما ضربه می‌خورد، نیازهای‌مان را با چند برابر قیمت و با اشکال غیر مستقیم به واسطه‌ی فروش نفت با چند برابر قیمت پایین‌تر از قیمت واقعی‌اش از همان‌ها خریداری می‌کنیم. در کنارش به اعراب و کشورهای اطراف اسلحه و امکانات تدافعی می‌فروشند و جیب‌شان پر می‌شود. این چه مبارزه‌ای است؟ این چه اقتداری است؟

ما یا توان مبارزه داریم یا نداریم! اگر نداریم باید حد خود را بدانیم، مدارا کنیم و با جهان بسازیم. این همان روشی است که ژاپن پس از اتمام جنگ جهانی برگزید. اگر هم توان مبارزه داریم، باید نیرو و قدرت‌مان را مهیا کنیم. ابزارهای‌مان را در دست بگیریم و خودی نشان بدهیم. من بعید می‌دانم که ما چه از نظر اقتصادی و چه از نظر نظامی و چه از جنبه‌های تکنولوژیکی حرفی برای گفتن داشته باشیم. بلندپروازی و بزرگ‌نمایی هم تنها به تلخ‌تر شدن مزه‌ی زندگی به کام ما خواهد انجامید.

دهان‌مان تلخ است! تلخ مثل کیک زرد!

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com