از قیام دکابریست‌ها ۱۸۲۵ تا پایان عصر وحشت استالین ۱۹۵۳

“یک انقلاب بدون جوخه‌های تیرباران بی‌معنا است.” لنین ۱۹۱۸ 

مارکس در تبیین نقش اراده انسان در شکل‌دهی تاریخ می‌گوید: انسان‌ها تاریخ خود را می‌سازند، اما نه آن‌گونه که خود می‌خواهند بلکه در محدوده شرایطی که از گذشته برایشان به میراث مانده است. هانا آرنت نیز در کتاب انقلاب، جهت و گرایش یک انقلاب را متاثر از حکومتی می‌داند که توسط انقلابیون سرنگون شده است از این‌رو در مقایسه انقلاب‌ها، سرنوشت خشونت‌بار انقلاب روسیه و فرانسه را متاثر از حکومت‌های مطلقه پیش از انقلاب می‌داند و نتایج مثبت انقلاب آمریکا را نیز متاثر از حکومت مشروطه انگلیس. “هیچ چیز طبیعی‌تر از این نمی‌نماید که جهت و گرایش یک انقلاب از پس، به وسیله حکومتی تعیین گردد که در اثر انقلاب سرنگون شده است”.

بسیار ساده انگارانه است که ریشه‌های اعمال خشونت‌بار انقلابیون روس را تنها در ایدِئولوژی مارکسیستی حاکم بر نیروی های پیشرو در آن انقلاب جستجو کنیم. تاریخ‌نگاران بسیاری با بررسی آثار لنین و بسیاری از انقلابیون روس نشان داده‌اند که آنها در رفتارهای انقلابی خود بیش از اندیشه‌های جنگ طبقاتی در مارکسیسم، متاثر از روشنفکران نیهلیستی همچون نچایف بوده‌اند و خشونت تحمیل شده بر انقلابیون و اقبال انقلابیون به مبارزات مسلحانه ریشه‌های انکار ناپذیری در ساختار حکومت مطلقه تزاری دارد.

در این نوشته تلاش خواهم کرد سیری از تغییر ساختار نهاد سیاسی حاکم بر روسیه از یک دموکراسی ابتدایی کهن به یک امپراتوری مطلقه تزاری را به صورت مختصر شرح دهم.

پیدایش روسیه-دموکراسی ابتدایی کهن

در اواخر سده نهم میلادی پادشاهی‌های گوناگون نژاد اسلاو (روس‌ها، لهستانی‌ها و کشورهای اروپای شرقی ) در نواحی دریای بالتیک برای ارتقا امنیت جادها و تسهیل تجارت، با ابتکار پادشاه شهر کیف اتحادیه‌ای شکل دادند که بعدها بخاطر نقش شاهزاده کیف در شکل‌دهی آن به “دولت کیف” شهرت یافت. دولت کیف یک سازمان سیاسی بود برای تشکیل یک نیروی نظامی به منظور حفظ امنیت جاده‌ها و سازمان‌دهی قوای نظامی شاهزادگان اسلاو در مقابله متحد با هجوم راهزنان تاتار.

دولت کیف به هیچ وجه حق وضع قانون برای شهرهای مختلف اتحادیه را نداشت و در هر شهر انجمنی از مردم شهر که بیشتر متشکل از اشراف و زمین‌دارن بودند کنترل شهر را در دست داشتند و شکلی از دمکراسی ابتدایی در شهرها حاکم بود. اسلاوها خدایان طبیعی خود را داشتند و حتی دین متحد و یک دستی نداشتند و هیچ هویتی برای خود به عنوان ملت واحد تحت رهبری دولت کیف متصور نبودند دولت کیف فقط یک اتحاد برآمده از تجارت بود.

در سال ۱۲۰۶ تاتارهای شرقی که به مغولان شهرت یافتند تحت رهبری چنگیزخان مغول موفق به برپایی حکومتی شدند که توانستند با یک میلیون جمعیت مغول، بر گسترده وسیعی از جهان با جمعیتی بالغ بر ۱۰۰ میلیون به مدت ۲۰۰ سال حکومت کنند مغولان در سده ۱۳ ام با یورش به غرب اکثر سرزمین‌های دولت کیف را به تسلط خود در آوردند و ساختار جدید سیاسی را بر این منطقه حاکم کردند. نظم آهنین و قدرت عجیب مغولان در تولید وحشت باعث شد کلیه راهزنان را از بین ببرند و با حفظ امنیت جاده‌ها تجارت در روسیه را به روزهای پر رونق خود بازگردانند. مغولان که فقط به دنبال خراج و مالیات بودند از کلیسا ارتودوکس حمایت کردند و تحت حمایت مغولان مسیحیت بیش از گذشته بر سراسر روسیه حاکم شد و کلیسا تبدیل به یکی از بزرگترین نهادهای صاحب ملک و دهقان تبدیل شد. مغولان برای کسب مالیات دو نهاد دیوان سالاری مقتدر را بر روسیه حاکم کردند یک نهاد اداری-مالی برای جمع‌آوری مالیات_ که هر چند سال یکبار از سراسر روسیه سرشماری به عمل می‌آورد، سرشماری گسترده‌ای که تا پیش از قرن ۱۹ ام در اروپا شاهد آن نبودیم _ و یک نهاد نظامی منسجم که اداره امنیت روسیه را در اختیار داشت. ساختار پیشین دولت کیف در دوران تسلط مغولان جای خود را با ساختاری کارآمدتر با قدرت مرکزی واحد و مقتدر داد یک ساختار امپراتوری به معنی واقعی، کلیسای ارتدوکس و اشراف که در دوره مغولان بیشترین سود را از این ساختار کسب کرده بودند از حامیان این ساختار سیاسی جدید شدند و دهقانان که اجازه هرگونه شورش و اعتراض را از دست داده بودند از دشمنان سر سخت مغولان و ساختار جدید بودند.

مغولان هرجایی را که به اشغال در می‌آوردند فرماندهان جنگجو نظامی محلی را جذب می‌کردند و با اعطا قدرت به آنها دست نشانده‌ای محلی را برای اداره و حفظ امنیت قرار می‌دادند. در دوران سلط بر روسیه نیز شاهزاده مسکو توانست با کسب اعتماد «خان» یعنی پادشاه مغول با سرسپردگی به مغولان خود را نماینده «خان» در روسیه قرار دهد و از این طریق قدرت اول در بین شاهزادگان اسلاو شود دو قرن بعد پس از افول قدرت مغولان، مسکو اولین شهری بود که از مغولان اعلام استقلال کرد و با یورش نظامی به شهرهای مختلف حکومت جدیدی را بنا نهاد. در سال ۱۴۸۰ ایوان سوم یا ایوان کبیر حاکم روسیه شد و با حفظ ساختارهای برجامانده از مغولان، دمکراسی کهن روسیه یعنی انجمن‌های شهری که در برخی شهر همچنان برجامانده بود را از بین برد و حکومت خود را برگرفته از نام سزار امپراتور رم، تزار خواند.

ایوان سوم یا ایوان کبیر همچنان خود را مقید به قوانینی می‌دانست که توسط اشراف و کلیسا که پایه‌های اصلی حکومت او بودند وضع می‌شد او گرچه یک حکومت امپراتوری را بنا نهاد ولی به هیچ وجه حکومت مطلقه‌ای که تزار را فراتر از قانون بداند باور نداشت. اما در سال ۱۵۴۷ ایوان چهارم یا ایوان مخوف، نوه‌ی او به دلیل نفرتی که از اشراف داشت حکومت مطلقه‌ای را بنانهاد که در آن خود را نماینده خدا و ورای هر قانونی نامید و نیروی پلیسی متشکل از شش هزار سرباز اختیار کرد که اجازه نابودی هر مخالفی را داشتند این نیروی پلیس بسیاری از از اشراف و زمین داران را از بین بردند و ایوان مخوف بخاطر رویکرد خصمانه که نسبت به اشراف داشت محبوب دهقانان روسیه شد و با وجود همه ظلم‌ها، تا قرن‌ها محبوب‌ترین تزار روسیه بود لقب مخوف عنوان ستایش گرایانه‎ای بود که دهقانان به دلیل خوف و وحشتی که او در دل اشراف انداخته بود به او داده بودند بعدها استالین الگو خود را ایوان مخوف اعلام کرده بود و می‌گفت باید همچون او بر علیه طبقه ظالم اشراف با خشونت و بی‌رحمی اقدام کرد تا نام ما در تاریخ ماندگار شود.

تا پیش ار انقلاب ۱۹۰۵ هیچ تزاری نپذیرفته بود که قدرت خود را به قانونی محدود کند تزارهای مترقی و معروف روسیه نیز از پتر کبیر تا کاترین با همان قدرت مطلقه خود تلاش داشتند که اصلاحات اساسی را در کشور اجرا کنند تا عقب افتادگی روس ها ازغربی ها را جبران کنند و در تمام این اصلاحات ساختار مطلقه تزاری محفوظ ماند و اصلاحات شامل هر چیزی می‌شد بجز محدود کردن قدرت مطلقه تزار.

با رشد آگاهی مردم و ظهور طبقات روشنفکر جدید، نیروهای مترقی برنامه‌ای کاملا متضاد با اهداف تزار در پیش گرفتند، تزار حاضر بود برای پیشرفت روسیه دست به اصلاح هر چیزی بزند به جز قدرت مطلقه خود و روشنفکران نیز هر تغییری از جانب حکومت را نفی می‌کردند جز حذف یا مشروط کردن قدرت مطلقه تزار، این تضاد شدید خشونتی فراگیر را برای دهه‌ها بر تحولات روسیه حاکم کرد و سرانجام این چرخه تولید خشونت در حکومت بلشویک‌ها به خشن‌ترین سطح خود رسید و میلیون‌ها انسان را در آتش خشم خود فرو برد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)