تظاهر کنندگان که در صدایشان شور وعاطفه جوانی موج می زد با شور وشوق فراوان در مقابل دانشگاه تهران ، شعار سر دادند که : “” اصلاح طلب ، اصولگرا ، دیگه تمومه ماجرا”
چه امیدوار و چه با احساس ، چه فریاد پر از شور وشوقی ، همچنانکه کار ملت میرود تا با اصولگرایان تمام شود، ای کاش که کار ملت با اصلاح طلبان هم تمام شده بود. در مورداصولگرایان و خامنه ای و نظریه پردازان سپاه پاسداران ، امروز خود اینان هم چنان شرمنده حضور خود بر اریکه قدرت هستند که سعی دارند با تلاش بسیار فقر و فحشا و نابرابری دهشتناک حاصل از انقلاب اسلامی ادعایی اشان رابه گردن روحانی و خاتمی و احمدی نژاد و زمین وآسمان بیندازند کار با اصولگرایان و خامنه ای و روحانیت فقاهتی روبه پایان است ، اما چرا هنوز نه با اصلاح طلبان ؟ .
اولین بار که این شعار را در روزهای تظاهرات دی ماه اخیر از جوانان و شرکت کنندگان در آن تظاهرات پر شور شنیدم ، به یاد جمله ای از خاطرات ” آن فرانک ” افتادم که نوشته است :

کتاب خاطرات آن فرانک ص ۳۰۷

ما هنوز جوانتر از آن هستیم که با چنین مشکلاتی روبرو بشویم ، ، ولی به هر حال این مشکلات خودشان را بر ما تحمیل می کنند ، ، تا این که سرانجام راهی برایشان پیدا کنیم ، بگذریم که اغلب اوقات راه حلهای ما به محض برخورد با واقعیات فرو می ریزند ، به راستی که دوران سختی است ، درون ما، آرمانها ، رویاها و امید های زیبا جوانه می زند و بعد زیر پای واقعیات له و لورده می شود
این نوشته در این باره است که امروز و در شرایط فعلی کدام واقعیتها راه حل جوانان فریا د زننده شعار فوق را ، زیر پا خرد خواهد کرد

مشکلی که بر سر راه جوانانی که فریاد می زدند ” اصلاح طلب ، اصولگرا ، دیگه تمومه ماجرا” و آرزویشان را فریاد می کنند و می خواهند همانطور که اکنون وحدت ملت با اصولگرایان آخرین روزهای تاریخی خود را طی می کند با “اصلاح طلبان ” نیز به آخر خط برسند اینستکه : ملت و بخصوص اقشار متوسط و مرفه و نیمه مرفه حکومت اصلاح طلبان را بصورت تجربی نزیسته اند ، به زیان ساده بخشهای وسیعی از مردم ما که در حال عبور از حکومت اسلامی اصولگرایان به رهبری اصولگرایان فقاهتی هستند اکنون اما به جمهوری اسلامی اصلاح طلبان امید بسته اند ، سئوال منطقی که اینجا مطرح می شود اینستکه : تجربیات میدانی و داده های آماری نشان می دهند که اتفاقا همین کسانی که از آنها نام بردیم و آنان را متحد اصلاح طلبان شمردیم یعنی همین افرادی که اصولگرایان به انان ” مرفهین بی درد ” لقب می دهند ، بیشترین معترضان به اجرای دستورات دینی در حوزه قوانین مدنی و حضور آخوند و جنتی و علم الهدی و رییسی و امثالهم در امور سیاسی هستند و اهل فرهنگ تسامح و تساهل و روامداری و زندگی عرفی ، یعنی اینان اساسا اهل دخالت دین در سیاست و زندگی روزمره نیستند ، اینان در زندگی روزمره بقول معروف یا ” بدحجاب ” هستند ، یا طرفدار حقوق بشر و آزادی و توسعه سیاسی وسپردن اقتصاد به دست بخش خصوصی و رابطه فراگیر با غرب و حتی عدم دخالت جمهوری اسلامی در امور کشورهای منطقه هستند پس علت اینکه این بخش از هموطنان ما اینطور به اصلاح طلبان دل بسته اند ووقتی ” عبدی ” و ” جلایی پور ” و ” خاتمی ” در هراس از سراسری شدن تظاهرات اخیر معترضین را به بدترین صفات متهم می کنند ، همان کسانی که در سال ۸۸ برای بازیافت “رای خود ” میلیونی به خیابان آمدند و فریاد “رای من کو ” سردادند و یکسره ایران را سبز کردند و طراوتی بهاری به مبارزات مردم ایران بر علیه رژیم اهریمن بخشیدند ، چرا این بار به حرف ” خاتمی و سایر اصلاح طلبان گوش دادندو در پشتیبانی از تظاهر کنندگان از حضور دوباره میلیونی در خیابانها سرباز زدند ، ؟ بیاید این دلایل را با یکدیگر بررسی کنیم :
۱- بی اعتماد شدن و راندن اصلاح طلبان از قدرت سیاسی آنطور که جوانان و دانشجویان پیشرو ما می خواهند در حقیقت به معنای ، آغاز پروسه حذف دخالت مذهب در صحنه اجتماع نیز هست و این از نظر روانشناسی تاریخی مردم ایران که صدها سال همراه با دین اسلام و بعد مذهب ، هویت خود را تعریف کرده و بر این اساس با بسیاری از تهاجمات خارجی و حتی با خلافت اسلامی مبارزه کرده اند و بعد در دوره “صفویه ” هویت مستقل خود را در مقابل دنیای اسلام با تمسک به مذهب شیعه بدست آوردند و در این اواخر حتی با حضور دنیای غرب و مدرنیته که آمده بود تا هویتی دیگر و نو برای ما ایرانیان تعریف کند ، خود را تعریف می کردند بسیار مشکل است وتنها طی پروسه ای طولانی تر به واقعیت خواهد پیوست . یعنی در حال حاضر هنوز زمان راندن کامل دین از صحنه سیاست فرا نرسیده است . از یاد نبریم که امروز در سال ۱۳۹۶ راندن دین از دخالت در سیاست به معنای عبور از ج.ا. نیز معنی می دهد .
۲-شکی نیست که بخشهایی از مردم ایران که صاحب شغل وتخصص و درآمد ثابت و حتی خانه و آپارتمان و مقدار پس اندازی که به آنها اجازه می دهد سهام کارخانجات را که بسیاری از آنها نیز متعلق به سرداران سپاه و نهادها و بیت خامنه ای است را بخرند ، به اندازه ده میلیون حاشیه نشین شهری و میلیونها کارگر با قرارداد سفید امضا و آنانی که قوت خود را در سطل های زباله جستجو می کنند و دستفروشان مظلوم ، ضرورت دگرگونی سریع در ساختار سیاسی و اقتصادی را حس نمی کنند ، موضع اقتصادی – اجتماعی این بخش از هموطنان که نقش مهمی هم در تولید ملی دارند ، در سیاست نزدیکترین موضع به نظرات اصلاح طلبان حکومتی است و طبیعی است اینان با مواضع خاتمی و کروبی و میر حسین احساس نزدیکی بیشتری کنند تا با مواضع سیاسی کسانی که خواهان عبور از ج.ا. هستند . از نظر اقتصادی نیز این دسته از هموطنان از به خطر افتادن سرمایه های ۱۰۰ و ۲۰۰ میلیون تومانی وگاها بیشتر خود و سرمایه های خود که در کارگاههای کوچک تولیدی سرمایه گذاری کرده اند در اشوبهایی که از نظر اینان ممکنست به جنگ داخلی و هرج و مرج منجر شود بسیار نگرانند .
۳-در گذر زمان و همراه با گسترش بحران اقتصادی و بالا رفتن تورم و زمانی که یکبار دیگر، چنان که در ماجرای موسسات کلاهبردار برادران قاچاقچی و اصولگرا ،سرمایه دهها هزار نفر به غارت رفت ، این بار حکومت و شاید توسط مقامات اصلاح طلب هم ، سرمایه ها و پس انداز های اینان به غارت رود ، این نزدیکی و ماه عسل نیز به کدورت می گراید و در چنان شرایطی ، هموطنان سبز حتی ممکنست به رنگ سرخ یعنی انقلاب و گذر از ج.ا. گرایش نشان دهند . بقول معروف در اینجا هم این زندگی اجتماعی است که به موضعگیری سیاسی این بخش از ایرانیان شکل داده و نه آنچه به غلط تصور می شود که گویا موضعگیری سیاسی اصلاح طلبان است که این بخش از جمعیت ایران را از دست زدن به مبارزه قاطع بر علیه ج.ا. باز داشته است . کوتاه سخن اینکه این مردم ما هستند که باید نظرشان در برخورد با ج.ا. تغییر کند ، اصلاح طلبان تنها بیان سیاسی این واقعیت اجتماعی هستند . شاید بتوان با الهام از آن شعر معروف گفت که : این مردم هستند که باید پر پرواز بیابند ، اصلاح طلبان رفتنی هستند و از یاد نبریم که در مبارزه با ج.ا. به مسلمانان سکولار نیاز هست وخلاصه نباید اصلاح طلبان را کیسه بوکس هم کرد ، لنگ لنگان قدمی بر می دارند و همین مسلمانان سکولارنیز نمک مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی هستند و تا نگندید ه اند قابل تحمل هستند .
۴- اوضاع جهانی ، جنگ های داخلی در کشورهای منطقه ، قدرت گیری ” دونالد ترامپ” در آمریکا و تهدیدهای نظامی و اینکه از ایرانیان خواهان تغییر نظام حمایت می کند و همکارعلنی بخشهایی از اپوزیسیون ج.ا . با آمریکا و عربستان سعودی که مردم، این کشورها را هیچگاه دارای نیات خیری نسبت به تمامیت ارضی ایران ندانسته اند ، بسیاری از مردم را از دست زدن به حرکت قاطع بر علیه ج.ا. باز می دارد .
۵-پنجم و بالاخره اینکه سپاه و خامنه ای به عنوان نیروهایی که تصمیم گیرنده های اصلی در امور اداره کشور هستند ، در سال ۱۳۸۸ چنان سیلی سختی از اقشار متوسط و کارمند و معلم و استاد دانشگاه و دانشجویان خورده اند که یاد آوری در افتادن دوباره حکومت با آنان ،خواب خوش از چشمانشان ربوده و بسختی عذابشان می دهد ، اینان نمی خواهند یکبار دیگر آن صحنه ها تکرار شود که اگر این بار چنان تظاهراتی بر پا شود و فقرا ودستفروشان و کارگران هم همراه با اعتصاب به اینان بپیوندند ، از اس و اساس ج.ا. اثری بر جای نخواهد ماند ، بر همین اساس یک راه حل محتمل خامنه ای و سپاه برای رودرو شدن با بحران سیاسی و باروندی که که از سال ۱۳۹۲ و انتخاب شدن ” حسن روحانی ” شروع شده اینستکه همین روند ادامه پیدا کرده و بدون اینکه رسما اعلام شود ، اصلاح طلبان آرام آرام قدرت بیشتری خواهند یافت ، سرمایه های بیشتری در دست ” ژن های برتر ” قرار خواهد گرفت ، پست های سیاسی بیشتری دراختیار اصلاح طلبان رامداده خواهدشد و در این میان و در ابتدا هم تا زمان بالا رفتن احتمالی تورم وترکیدن حباب سود سهام بورس طبقه متوسط هم در این میان بهره ای خواهد برد. اما از یاد نبریم که قدرت گیری اصلاح طلبان به معنای از میان رفتن فقر وفساد و اختلاس نابرابری اجتماعی و اقتصادی وکاهش تولیدات داخلی نخواهد بود ، بحرانها ادامه پیدا خواهند کرد و در تند بادی کنترل از دست اصولگرایان و اصلاح طلبان خارج خواهد شد ، فقط آنگاه ، اری آنگاه نویت جوانان است که “اصلاح طلب ، اصولگرا ، دیگه تمومه ماجرا ” را نه فقط فریاد بزنند که اجرایی کنند . در ایران بحرانزده اسلامی امروز هر نیروی سیاسی ای که قدرت را در دست بگیرد بسرعت بی اعتبار شده و خود زمینه حذف خود از سپهر سیاسی کشور را فراهم می آورد ، بدیگر سخن بگذار اصلاح طلبان بخت خود را آزمایش کنند و شکست خود را به نمایش علنی بگذارند .
کوتاه سخن اینکه تغییر نظر مردم ما در جهت آغاز مبارزه ای فراگیر و قطعی با رژیم اسلامی ، اصل تعیین کننده است ، همراه با این تغییر، تاثیرمواضع سازشکارانه اصلاح طلبان در جهت تعیین مشی سیاسی مردم ، رنگ خواهد باخت واین تغییر مسئله زمان و مردمی است که باید بعضی حقیقت ها را بعینه و در تجربه ببینند تا باور کنند ، از یاد نبریم ۴۰ سال طول کشید تا بخشهای بسیار وسیعتری از ایرانیان نسبت به سال ۱۳۵۷ به عدم توانایی اصولگرایان وآخوندهای فقاهتی و اسلام سیاسی در گرداندن امور پی ببرند ، از یاد نبریم که چهار دهه پیش شاید همین تظاهر کنندگانی که امروز ” فریاد ج.ا. نمی خواییم سر می دهند ، عکس اقا را توی ” ماه ” می دیدندوبه ما مثلا ناباوران کوردل و کور باطن می گفتندو امروز در ضرورت راندن فقیه از قدرت با ما هم پیمان شده اند
. شاید حداکثر چند سال دیگر لازم باشد تا بازهم اکثریت بیشتری از مردم به عدم توانایی دخالت اسلام و اصلاح طلب و نواندیش هم در حل ناهنجاری های اجتماعی و مشکلات اقتصادی پی ببرند ، آنروز خواهد آمد شاید امدنش کمی طول بکشد اما وقتی آمد برگشت ناپذیر است . این همان روزی است که ” خمینی ” از روز اول از آمدنش وحشت داشت و می گفت ” اگر بیاید ۲۲ بهمن دیگری است ” اما باید گفت آنروز نه ” یوم الله ” که روز تمام قدرت بدست مردم خواهد بود . روز راندن ” خدا ” از قدرت زمینی و بازگردانش به آسمانها و به حوزه ها و مدارس دینی ، مگر پدران ما از مشروطیت تا کنون برای همین مبارزه نمی کردند ؟

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com