مقاومت متحد اعتراضی مردم در برابر عاملان و آمران حملات شیمیایی به مدارس و شکست سیاست ارعاب و فرافکنی حاکمیت

اتحاد کارگران انقلابی ایران: روز سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ شاهد حضور گسترده مردم در اعتراض به حملات شیمیایی به مدارس در حداقل ۳۰ شهر در برابر ادارات آموزش و پرورش در پاسخ به فراخوان شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان و حمایت شوراهای صنفی دانشجویان کشور بودیم. اعتراضات در شهرهای اصفهان، سنندج، مشهد، البرز، شیراز، لاهیجان، تهران، رشت، بابل، هرسین، کاشمر، سقز، اهواز، الیگودرز، نورآباد ممسنی، زنجان، مریوان، آبدانان، بوشهر، همدان، جلفا، کازرون، نیشابور، شیروان، تاکستان، بجنورد، ساری، کرج، یاسوج و تبریز صورت گرفت و در چندین شهر با یورش نیروهای سرکوبگر و لباس شخصی ها به معترضان همراه بود. نیروهای سرکوبگر در رشت به سوی اولیای دانش آموزان و معلمان و دانشجویان گاز اشک آور پرتاب کردند، در سنندج با گلوله‌های ساچمه‌ای به تجمع معلمان یورش بردند، در مشهد با اسپری فلفل و فحاشی و هل دادن جمعیت را متفرق کردند، در سقز برای متفرق کردن جمعیت بسیار زیاد معلمان از ماشین های ضد شورش و آب‌پاش استفاده کردند و در مریوان کل محوطه ای آموزش و پروش را محاصره کردند. بازداشت محمدعلی زحمتکش بازرس ارشد انجمن صنفی معلمان فارس و غلامرضا غلامی کندازی عضو هیات مدیره‌ی این انجمن، و سپس آزادی آنها، دستگیری رحمان عابدینی فعال صنفی البرز توسط نیروهای امنیتی و بها ملکی در سنندج، همچنین بازداشت شماری از معترضان در شیراز نیز گزارش شد. دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی تهران و علوم پزشکی تبریز در اعتراض به مسمومیت گسترده دانش آموزان و دانشجویان دختر در سراسر کشور شرکت کردند.

به موازات اعتراضات و بازداشت های مرتبط با آن، حملات شیمیایی نیز در بسیاری از مدارس ادامه یافت. دبیرستان دخترانه شهرستان تیران و کرون در اصفهان، مدارس دخترانه و پسرانه در ناغانِ چهارمحال بختیاری، دبیرستان دخترانه رحیمی و دبستان رقیه در شهرستان انار کرمان، مدرسه زینب در بندر گناوه، مدرسه های قنوت، بزرگمهر، حافظ و ابوریحان در ساری، مدرسه فرهیختگان در شهرستان نور، دبیرستان دخترانه شهرک ریجاب در حومه کرمانشاه، مدرسه نمونه دولتی عفاف در اردبیل، هنرستان شهریار نمکی در سنندج، چند مدرسه‌ی دخترانه و پسرانه در تربت حیدریه، مدرسه حضرت معصومه درشهرستان بهمئی، مدرسه مهدیه در بلوار کشاورز و مدرسه قریشی در بلوار فاضلی زاهدان، مدرسه شهید برجسته ناحیه سه کرج، مدارس فرزانگان و شهدای والفجر در نی‌ریز یزد، مدرسه دخترانه شهرک ریژاو در شهرستان دالاهو در استان کرمانشاه، و مدارس راژان، براسپ، سوسن‌آباد و ژارآباد در منطقهٔ مرگور ارومیه، هدف حملات شیمیایی قرار گرفتند. دامنه این حملات به حدی سازمان یافته و گسترده و نوع مواد مورد استفاده چنان غیرمعمول و برای غیر وابستگان به دستگاههای حاکمیتی و امنیتی غیرقابل دسترس است که علاوه بر برانگیختن موج خشم و مقاومت متحد اعتراضی مردم، حاکمیت را واداشت تا تلویحا به مشارکت نیروهای خود در حملات شیمیایی اذعان نماید. مجید میراحمدی، معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور درباره بازداشت عوامل حملات شیمیایی به مدارس به صورت تلویحی معترف شده که عوامل وابسته به حکومت هم در حملات نقش داشته‌اند. او گفته: «برخی موارد که جنبه غیرمعاندانه داشته هم به دست آمده و افراد مرتبط ارشاد شدند.»

او توضیح نداده که چه بخشی از حملات شیمیایی به مدارس «جنبه غیرمعاندانه» داشته و در حالی که حتی خامنه ای و قاضی القضاتش بر «اشد مجازات» عاملان حملات تاکید کرده اند، افراد مرتبط «غیرمعاند» چه وقت بازداشت  و چه وقت «ارشاد» شدند؟ هویت و موقعیت شان چه بوده؟  و کدام مقام حکومتی «اشد مجازات» را برای این «غیرمعاندان» مهاجم به مدارس دخترانه «ارشاد» تعیین کرده؟ چطور است که به جوانانی که سطل آشغال آتش زده اند حکم محاربه با نظام می دهند، اما عوامل باصطلاح «غیرمعاند» وابسته به خودشان که به مدارس دخترانه حمله شیمیایی می کنند، مخفیانه «ارشاد» می شوند؟ وانگهی اگر معاون امنیتی وزیر کشور رسما معترف است که «برخی» حملات شیمیایی «جنبه غیرمعادانه» داشته، اعلام جرم علیه زیباکلام، کیانیان، شرق و هم‌میهن به اتهام «برخورد با دروغ‌پراکنی‌ها و ترویج شایعات بی‌اساس» بر چه اساسی از سوی دادستان تهران صورت گرفته است؟

واقعیت این است که در واکنش به حملات شیمیایی زنجیره ای به مدارس دخترانه، دو نکته شاخص بوده است: نکته اول اینکه اتحاد عمل دانشجویان و معلمان در محور اعتراضات گسترده  امروز قرار داشت که با استقبال اولیا دانش آموزان و خاصه زنان و حضور در تجمعات اعتراضی علیرغم جو سنگین امنیتی و برخورد و بازداشت همراه شد. بار دیگر صراحت یافت که همگرایی مشخص مبارزاتی، مبتنی بر شناخت واقعی از مطالبه مبرم نیروهای پایه اجتماعی و ارتباط مستقیم کنشگران با این نیروهاست که مسیر همگرایی های فراگیرتر به موازات حفظ و گسترش پایه توده ای تشکل های واقعی را هموار می کند.

و نکته دوم آن که، شکاف میان گروهبندی های درون و حاشیه حاکمیت بر سر نحوه برخورد با زنجیره حملات شیمیایی به مدارس و برخوردهای متناقض آنان، شکست سیاست فرافکنی و پنهان سازی دست های آمران و عاملان واقعی این حملات از سوی نهادها و دستگاههای مختلف حکومتی را به سطح کشیده است. این واقعیت که واکنش به این حملات در راس حاکمیت درست زمانی آغاز شد که اعتراضات مردم و اولیای دانش آموزان و واکنش های جنبش دانشجویی آغاز شده و فراخوان های مستقل برای برگزاری تجمعات اعتراضی صادر شده بود، نشانه دیگری از شکست سیاست ارعاب و الزام به «جمع کردن» هر چه سریع تر اوضاع قبل از انفجار گسترده بعدی و خارج شدن کنترل از دست حاکمیت و ترس از چنین دورنمایی بود. تداوم وضعیت انقلابی و مقاومت سازمان یافته مردم، سیاست انتقام جویی از دختران و زنان، ایجاد رعب در سطح جامعه، به عقب نشاندن خیزش انقلابی و بازپس گیری دستاوردهای آن را عقیم گذاشت. هر قدر مقاومت مردم سازمان یافته تر و گسترده تر شود، سیاست حاکمیتی رعب آفرینی و مجازات بی مکافات را ناکاراتر خواهد ساخت و با تشدید شکاف های درونی گروهبندی های حاکمیتی، مجموعه آن را شکننده تر خواهد کرد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)