همه با هم، به سلامتی، آقا…؟!
به آقا، آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!
و به پیروانش، غیرت دینی را از پادشاه فقید ایران بیاموزید!
دیروز آیت الله خامنه ای بمناسبت اتفاقات ۱۹ دی ۱۳۵۶ در شهر قم یک سخنرانی تلویزیونی ایراد نمود. مطابق معمول دقایقی پس از سخنرانی حتی در مواردی همزمان! تحلیل گران داخلی و خارجی از زوایای مختلف به نکات حساس بیاناتش پرداختند. بنظرم چند موضوع و نکته مهم یا مغفول واقع شده و یا اگر دیگران به آن پرداخته اند از نگاه من دور مانده که گذرا به آنها اشاره می کنم.
قبل از ورود به مبحث اصلی، باید بگویم که آقای خامنه ای برغم کهولت سن هنوز ریزبین و دقیق و در عین حال سخنوری توانا است. هیچگاه موضوعی را پررنگ نمی کند مگر احساس کند از آن زاویه خطری جدی خودش و اهالی قشری که به آن وابسته است و هوادارانش را تهدید می کند. در این موارد ورود می کند و با تکیه بر سخنوری و تجربه نیم قرن سیاسی کاری و سیاسی بازی و مضافا چهار دهه حکومت داری و بودن در راس قدرت در مناصب کشوری و لشکری و نهایتا رهبری، از هر طریق ممکن اعم از تحریف یا مغلطه یا سفسطه موضوعات را آنگونه که می خواهد می جود و همچون پرنده مادر غذای آماده هضم برای جوجه ها را بالا می آورد و در حلق آنها فرو می کند. و اما…
یکی از نکات کلیدی در سخنرانی دیروز آیت الله این پاراگراف بود:
“اغلب قضایای مهمّی که در این ۱۵۰ سال اخیر در کشور ما واقع شده، از این قبیل است؛ تقریباً در همه‌ی حوادث تاریخی، حوادث اجتماعی، حوادثی که مردم وارد میدان شدند و توانستند یک کاری را به ثمر برسانند و انجام بدهند -یعنی تا آنجایی که بنده در ذهنم هست- پای یک مرجع دینی، یک عالِم دینی و عالِم شجاع، مبارز و سیاست‌شناس در میان است. مثلاً فرض بفرمایید که در قضیّه‌ی تنباکو، میرزای شیرازی است؛ در مشروطه مراجع نجفند، علمای بزرگ تهران و تبریز و اصفهان و جاهای دیگرند؛ در مسئله‌ی حادثه‌ی مهمّ مسجد گوهرشاد، مرحوم حاج آقا حسین قمی و علمای مشهدند؛ در سی‌ام تیر، مرحوم آیت‌الله کاشانی است؛ در پانزدهم خرداد سال ۴۲، امام بزرگوار و برخی از بزرگان و علمای دیگر هستند؛ یک روحانی شجاع، مبارز و سیاست‌شناس…”
بخشی از این ادعا درست است. کمتر اتفاق سیاسی یا اجتماعی در ایران می توان یافت که معممین شیعه در آن نقش آفرین میدان نبوده باشند اما نسبت دادن آن به شجاعت و بصیرت و عرق دینی و و مذهبی بعد از گذشت ۴۳ سال از حاکمیت اسلام سیاسی بسیار دور از واقعیت است. سابقه ۴۳ سال اخیر معممین در قبضه کردن قدرت و خودمداری خاصه رویکرد خود آیت الله خامنه ای بهترین سند برای این واقعیت است، که همه تلاش ها و بالا و پایین پریدن های معممین شیعه مذهب نه برای مردم یا کشور و یا حتی دین اسلام و مذهب تشیع بلکه برای رسیدن به قدرت و ثروت بوده است. و تقویم تاریخی بقول آیت الله ۱۵۰ ساله اخیر را باید تا خط مرزی سال ۵۷ فرض نمود، به این معنی که ۱۵۰ سال آیت الله را باید از قبل از سال ۵۷ محاسبه نمود، نه بعد از آن؟! چرا که این زنجیره در سال ۵۷ بریده شد. از بعد از روز به قدرت رسیدن آیت الله خمینی سلف آیت الله و بنیانگذار نظام اسلام سیاسی در ایران دیگر هیچ معممی بنیانگذار یا بقول خود آیت الله موج راه انداز و معرکه گیر در تاریخ تشیع به ثبت نرسیده است. از سال ۱۳۵۷ هیچ معمم شیعه مذهبی در ایران بنیانگذار هیچ حرکتی در فضای سیاسی ایران نبوده است. کوچکترین مخالفت، انتقاد و یا ساز ناکوکی با شدیدترین برخوردهای اطلاعاتی امنیتی پاسخ داده شد و در نطفه خفه گردید(در مبحث بعدی با جزئیات به این موضوع و مصادیق آن خواهم پرداخت).
اما آیت الله در جای دیگر به این مقوله می پردازد که: “غیرت دینی، در آنجایی که خودش را نشان میدهد و تأثیرگذار است، همراه با عقلانیّت است؛ و غیرت دینی اساساً ناشی از بصیرت است، که بصیرت یک شعبه‌ای از عقلانیّت است و نشان‌دهنده‌ی عمق دین‌داری است و در اغلب موارد این غیرت دینی وقتی شما نگاه میکنید، می‌بینید که با عقلانیّت همراه است. شخصیّت‌هایی که بیشترین غیرت دینی را دارند، اینها غالباً دارای عقلانیّت بالا هستند؛ نمونه‌اش شخص امام بزرگوار؛ اوج غیرت دینی بود… و یا آیت الله مصباح که انصافا شاگرد شایسته امام بود…”
در این زمینه باید عرض کنم، غیرت و حمیت را تلاش برای آنچه حفظش ضروری است تعریف نموده اند که اگر توام با شجاعت و انصاف و مبارزه با نفس باشد غیرت است و اگر نباشد و برخاسته از خودخواهی و خودمداری و امثالهم باشد نامش نه غیرت است و نه حمیت بلکه تعصب کور است و نشانه اوج انحطاط اخلاقی خاصه در میان اهل قدرت. در اشل فردی نمونه اش آنچه در جامعه و مسائل اخلاقی در خانواده ها روبرو هستیم. آنجا که پدر سر دخترش را بخاطر یک عشق کودکانه با داس می برد و به کار خود افتخار می کند و آن را برخاسته از غیرت می داند. اگر بر اساس تعریف (بخوانید تحریف چرا که با آگاهی است نه از سر ناآگاهی) آیت الله به موضوع بنگریم آیت الله خمینی با بنیان گذاشتن رویکرد «حفظ نظام اوجب واجبات است» غیرت دینی خود را نشان داد اما، اگر از منظر تعریف درست غیرت و حمیت به موضوع بنگریم آیت الله خمینی و بعد از او جانشینش خود آیت الله خامنه ای از همان ابتدا تعصب کور که مصداق عینی بی غیرتی است را از خود بروز دادند. آیت الله خمینی با تکیه بر تعصب کور خود سر بسیاری را با داس برید. در لیست او فقط اعدام جوانان پرشور سازمان مجاهدین خلق که مخالف حکومت بودند نیست بلکه از بریدن سر اعضای خانواده خود هم ابا ننمود. نمونه بارزش آیت الله شریعتمداری، هم لباس و هم قشر و دوست و یار گذشته، یکی از کسانی که فتوای اجتهاد و حکم آیت اللهی و مرجعیت را برای آقای خمینی طراحی نمود تا به حفظ جانش کمک کند. نمونه بارز دیگر آیت الله منتظری، معروف به امید امت و امام، شاگرد سابق و قائم مقام او. همان کسی که آیت الله بدفعات او را همچون فرزند خود نامید. فرزندی که صرفا بخاطر بیان یک واقعیت و نوشتن یک نامه و دفاع از حقوق مردم و جوانان بی پناه به پدر سرش را بریدند وسر نیزه زدند. به خانه اش و دفترش حمله کردند و همچون وحوش جنگل در و دیوار بیتش را به آتش کشیدند. و چه بسیار دیگر.
شاید یک مقایسه کوچک میان گفتار و رفتار و عملکرد پادشاه فقید ایران شادروان محمد رضا شاه پهلوی با آیت الله خمینی و جانشینش آیت الله خامنه ای به فهم بهتر غیرت و حمیت در ابعاد کلان سیاسی و دینی و اخلاقی کمک کند. موارد زیاد است اما دم دست ترین مثالش وضعیت برخورد با خود آیت الله خمینی است. حذف فیزیکی آیت الله خمینی شاید ساده ترین کار برای ساواک بود. کاری که از سال ۴۲ تا ۵۶ می توانست به اشکال مختلف بدون جلب توجه به انجام برسد و قائله خاتمه یابد اما نظر شاه بر اساس اعتقادات شخصی اش بر این بود که باید با رهبران مذهبی با مدارا و احترام رفتار نمود. اعتقادی که بزعم من مصداق عینی غیرت دینی و حمیت ملی است. با آیت الله بعد از دستگیری با نهایت احترام رفتار شد و برای دور کردنش از فضای پرتنش آن مقطع زمانی بود که از ایران رانده شد. و البته ده ها بلکه صدها مورد مشابه همچون شیوه برخورد با اعتراض و انتقاد و مخالفت های آیت الله طالقانی، زنجانی، اعضای جبهه ملی، نهضت آزادی و امثالهم.
یا چرا راه دور برویم همین حکایت ۱۹ دی ۱۳۵۶! مقاله ای بقول آیت الله خامنه ای چند خطی سبب شد که تعصب و نه غیرت مردم قم تحریک شود و بدلیل فضای جو زده مذهبی این شهر و حاکمیت معممین بر این فضا به خیابان ها ریخته و آشوب و بلوا بپا کنند. متن مقاله عین واقعیت بود اما لحن و ادبیات آن نه چندان هوشمندانه و ژورنالیستی. به هر روی طبق گزارشات کتبی ساواک سرجنبان اتفاقات طلاب و البته در راس آنها معممین و اصطلاحا مراجع شیعه مذهب بودند. همان مقاله چند خطی پیراهن عثمان شد و طلاب کفن پوش به خیابان ها ریختند. باز هم بر اساس گزارشات کتبی ساواک به شاه گفته شد که با یک برخورد اطلاعاتی امنیتی تند می توان بلوا را خاتمه داد. کافی بود به یکی از فرماندهان تندروی ارتش که در آن زمان کم نبودند اختیارات لازم داده شود اما رویکرد شاه همچنان مدارا بود. مدارا بر اساس غیرت دینی و حمیت ملی.
بر اساس این واقعیات عینی و تاریخی من هم یک تذکر بدهم به هوادارن آیت الله خامنه ای! که اگر بدنبال الگوی مناسب برای غیرت دینی و حمیت ملی هستند محمد رضا شاه پهلوی را الگوی خود قرار دهند. کسی که نشان داد می تواند بر اساس فاکتورهایی که نشانه غیرت دینی و ملی هستند یعنی رفتار نشات گرفته از مبارزه با وسوسه های نفسانی، به دور از قدرت طلبی، به دور از وسوسه شیطانی «حفظ نظام اوجب واجبات است» به دور از وسوسه حذف همه مخالفین و منتقدین و یکه تازی بر اریکه قدرت حکومت کند.
و اما نکته ای که توجه همه تحلیل گران را به خود معطوف نمود! بخشی که امروز تیتر همه روزنامه ها و خبرگزاری های داخلی شد. البته با توجیهات محیرالعقول. آنجا که آیت الله می گوید: “عدم تسلیم در برابر دشمن مستکبر؛ این جزو اصول انقلاب است. تسلیم نباید شد؛ زورگویی دشمن را نباید تحمّل کرد؛ اینکه ما با دشمن مِن‌باب‌مثال یک وقتی مذاکره کنیم، صحبت کنیم، تعامل کنیم، این یک حرف دیگر است…!”. اظهاراتی ۱۸۰ درجه متفاوت و در تناقض آشکار با بیانات قبلی نه خیلی قدیمی آیت الله. آنجا که گفتند: “پیشبینی قاطع من این است که، نه جنگ خواهد شد و نه مذاکره خواهیم کرد”. که هنوز چند هفته ای از این پیشگویی نگذشته بود که اسرائیل با حمله به مواضع نیروهای سپاه قدس در سوریه و عراق و آمریکا با مورد هدف قرار دادن قاسم سلیمانی و اطرافیانش رسما به ایران اعلام جنگ دادند و جنگ آغاز شد، هر چند نه رسمی اما عملی. و دیروز که فتوای مجاز بودن مذاکره و تعامل! با دشمن صادر گردید.
باب نرمش قهرمانانه را آیت الله خمینی باز نمود هر چند در آن هنگام هنوز به این نام معروف نشده بود و نامگذاری بعدها توسط آیت الله خامنه ای انجام شد و در جهان خاصه روابط بین الملل و سیاست خارجی بعنوان دکترین حکومت اسلامی ایران معروف شد و ثبت گردید. اولین نرمش قهرمانانه بازگرداندن دیپلمات های آمریکایی وعذرخواهی از آنان از طریق پرداخت غرامت به نشانه پذیرش اشتباه بود. دومی، کمی غلیظ تر بود. داستان پذیرش قطعنامه ۵۹۸ که بمنزله پذیرش شکست در جنگ بی حاصل ۸ ساله با عراق در بدترین زمان ممکن بود. نماد فقدان عقلانیت و بصیرت (بقول آیت الله خامنه ای سرچشمه غیرت و حمیت دینی). فقدان بصیرت و عقلانیتی که ده ها هزار کشته و زخمی، میلیاردها دلار خسارت مالی، میلیون ها نفر آواره و متواری از وطن و هزاران آسیب اجتماعی برای ایران به ارمغان آورد. آنچه به خوردن جام زهر معروف شد و موجب شد که آیت الله خمینی از عرش به پایین پرتاب شود و بعد از چند صباحی از غصه دق کند. بعد از آن هم بر خلاف ادعای آیت الله خامنه ای در سخنرانی اخیرش نه از سر تعامل با جهان که از سر ناتوانی و به نشانه قبول شکست بارها و بارها دکترین نرمش قهرمانانه بکار گرفته شد تا «حفظ نظام اوجب واجبات است» محقق شود. جام زهرهایی که یکایک بالا برده شد و در گلو فرو ریخت. جام هایی که آیت الله بالا کشید و نوشید و بدمستی کرد اما بهایش و خماری اش را مردم گردن گرفتند. گویی آقا و نوچه هایش حال به نوشیدن زهر اعتیاد پیدا کرده اند و اگر نباشد دچار خماری سیاسی می شوند. اما اینبار قضیه کمی متفاوت است. اینبار آخرین جرعه ای است که در جام باقی مانده و آیت الله خامنه ای می داند که اگر آن را از دست بدهد دیگر هیچ چیز قادر نیست سرخوشش کند. برای وضعیت کنونی آیت الله از زبان شاعر دوست داشتنی و توانمند کشورمان، شادروان فریدون مشیری بهره می گیرم، آنجا که می گوید: “آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!”
همه آنچه در این مختصر گفته شد از زبان یکی از آنهایی است که بفرموده و بزعم آقا “آدمهایی هستند کم مایه و پرادعا، که خیلی ارزشی هم ندارند، نه حرفشان و نه فکرشان!”، البته نه از آن دسته آدم های کم مایه، که دیگران برجسته و بزرگش می کنند! چه می شود کرد همه که نمی توانند مثل حسین آقا شریعتمداری و صدها همچون او پرمایه و بی ادعا و برای آقا و هوادارنش خودجوش باشند.
ختم کلام، مژده به عزیزانی که اصطلاحا قر تو کمرشان خشکیده! عزیزانی که سابقه رقص و آواز در ستاد انتخاباتی آقای خاتمی و روحانی و رئیسی و موارد مشابه دارند. بسم الله، مینی ژوپ ها را آماده کنید، مشاطگان را خبر کنید، شلوارک ها و کراوات ها و خلاصه بساط را جور کنید. منتظر خبر باشید. سرانجام، فرجام برجام بدانجام می رود که رخ نشان دهد. عزیزان فعال در هیئت های تحریریه روزنامه های اصطلاحا اصلاح طلب هم آماده باشند، قلم ها را تیز کنید و موس ها و کیبوردها را چرب تا یک بار دیگر در باب برجام تیتر بزنید. القاب خیرات کنید! قوام السلطنه ثانی بسازید. مصدق السلطنه و مشیرالدوله خلق کنید. امیرکبیر از قلم نیفتد. جامش را بالا برده اند شما هم جام هایتان را آماده کنید. همه با هم به سلامتی آقا…!

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)