در شبکه اینترنت یک فایل صوتی منتشر شده از یک مداحِ بسیار لات و به همان اندازه هم بیسر و پا. به شیوه مداحان با صدایی بسیار زیبا یکسر جوک تعریف میکند، گاهی هم میزند زیر آواز و با قدرتی بینظیر نیمساعت، سهربعی شنونده را معطل میکند. محور حرفهایش هم ستایش آلت مردانه است. برای مثال میگوید به فلانکس گفتند به کی رأی میدهی، گفت به کیرم. گفتند چرا؟ گفت اولاً روش و منشاش در سیره پیامبران است، انسانساز است. دوماً برای اسلام سر داده، سوماً از راستقامتان تاریخ است و چهارماً از بچگی باهاش بزرگ شدهام و به او اعتماد دارم.
وقتی یک مداح حزباللهی بین لاریجانی و مثلاً حداد عادل، به فلانش رأی دهد، تکلیف من و شما از قبل معلوم است.
در ایران دعواها در همین حد است. اما در تحلیلهای روشنفکرمآب این درگیریهای خرد بازتاب گستردهای دارد.
در تاریخ ایران از قدیم لاتها که زمانی از تبار عیاران و پهلوانان بودند اما به انحطاط کشانده شدند در کنار حاکمیت ایستاده بودند. به لحاظ تسلطی که بر جامعه دارند، طبعاً زبان و لحن آنها غالب است بر زبان ما. یکی از درگیریهای جوانان همین رویارویی با فرهنگ کوچه و با این لحن و زبان غالب و با لاتهاییست که این روزها بر کشور ما تسلط بیشتری پیدا کردهاند.
تسلط لاتها اما به هیچوجه یک پدیده نوظهور نیست. اوایل انقلاب اینها با پنجه بوکس و چاقوی ضامندار به استقبال دانشآموزان و دانشجویان شتافتند. بعضیهاشان به مقام و مسندرسیدند. واماندههاشان چپیدند توی تکیهها و حسینیهها و از آن میان آنها که صدایی داشتند شدند مداح.
اگر بخواهی خودت را بزدایی از این آلودگی مسری، در قدم اول میبایست زبانات را از زبان غالب پاک کنی. بعد میتوانی متحول بشوی.
هنرمند بودن یا نویسنده بودن یا کتابخوان بودن الزاماً به معنای پاک بودن از لاتبازی نیست. لاتهای دل و جگردار شدند کمیتهچی و پاسدار و بسیجی و اطلاعاتی. آنها که دل و جگر نداشتند، شدند شاعر و نویسنده. اوایل انقلاب بودند نویسندگان نوخاستهای که از زبان لاتها داستانشان را تعریف میکردند. سناپور لب بر تیغش را مگر چگونه نوشته است؟ اسطوره قیصر هنوز در نسلی از ما عمل میکند.
«پریود» را باید در چنین متن پیچیده و متناقضی بررسی کرد. ترانه بامزهایست. درست به همان اندازه بامزه است که وقتی آن مداح لات بیسر و پا ترانه روحپرور را با اذان مؤذن اردبیلی به هم میآمیزد. این هم البته تلفیق است و تلفیق بسیار موفقی هم هست. اما هنر نیست. چون یک لات بیسر و پا و البته آرمانباخته، باورهای پیشین خودش را مسخره میکند تا احساس کند هنوز زنده است و برای اینکه حس زندگی را در خودش بازتولید کند همه را به لجن میکشد.
این یک تحلیل روانکاوانه است. معمولاً وقتی در تحلیل درمیمانیم به روانکاوی گریز میزنیم. این یک رویکرد ایدئولوژیک است. رویکردهای فمینیستی هم ایدئولوژیک است. پس باید محتاط باشیم. داستان به همین سادگیست: تکیهگاهی در زندگی وجود ندارد. به یک داوری قطعی هم نمیتوان رسید. تو دل باختهای به زنی و میخواهی به آغوش او بروی. اما ادعا میکند پریود است. چون حالش را ندارد. رابطه با تو را میخواهد. ناز و نوازش تو را هم دوست دارد، اما فکر میکند لزومی ندارد هر دم چیزی به او فروبرود. تو را اخته میخواهد و میپسندد. این هم بخشی از واقعیت است. یک بخش دیگرش هم این است که ما در حرمانزدگی بالیدهایم.
حکومت اسلامی اگر چهره داشته باشد، در نظر من یک مرد قلتشن است با ریش و پشم. یکی مثل آن آخوند تویسرکانی. فیلمش را شاید دیده باشید. یک مرد گردنکلفت با ریش توپی. عمامهاش را کنار میگذارد، پیژامه میپوشد و به زنی میآویزد. درست مثل دو حیوان. این فیلم را که دیدم تمثیل سید و قزی در مد و مه ابراهیم گلستان را در یاد آوردم. در این تمثیل سید در یک مغازه رویگری در شیراز با قزی که یک زن معیوب است میآمیزد. مردانگی سید دراز است و قزی زوزه میکشد. اگر بخواهم معنی بتراشم برای این تمثیل، میگویم بیانگر مفهوم زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ماست. ما قزی هستیم و زیر سیدها داریم جان میدهیم و زوزه میکشیم. چنین سید قلتشنی با آن مردانگی درازش خودش را با شاهین نجفی درانداخته و حکم ارتدادش را داده. حکم ارتداد به راستی یک فالوس عظیم است که ماتحت آدم را نشانه میرود. پس بدیهی و حتی لازم است که شاهین نجفی هم در شعر و ترانهاش فالوساش را حواله ما کند.
فالوس عجب کلمه حرامزادهایست. قدیمها میگفتند «مچاچنگ». «خدنگ» هم گفتهاند. «عمود لحمی» هم گفتهاند. خانمی از دوستان ما نوشته بود این ترانه را که میشنود احساس میکند یک کیر کلفت حوالهاش کردهاند.
یک تحلیل روانکاوانه و ایدئولوژیک دیگر از نوع روانشناسی آشپزخانهای انسانهای متمدن که هفتهای یک بار به روانکاوشان مراجعه میکنند، اهل فکر هستند و با زنان خوش رفتار و با تفاهماند. باید مراقب باشیم. اینها همه فرضیه است.
در ژاپن ساموراییهایی بودند بیارباب و سرگشته. درست مثل هنرمندان بیباور. برای هر کسی شمشیر میزدند. البته الان دوران ساموراییها گذشته، پس اگر یک سامورایی در روزگار ما باورش را از دست داده باشد، ناگزیر است برای خودش شمشیر بزند. این مداح هم برای خودش سینه میزند. شاهین نجفی هم برای خودش شعر میگوید و برای خودش میخواند. البته تفاوت او با آن مداح در این است که خودش را هم به چالش میکشد.
به کی رأی میدهی؟ به کیرم. چرا؟ چون از راستقامتان تاریخ است.
تو هم که هر موقع به ما میرسی پریودی. وابده خواهر. وگرنه دردت میآید هان.
یک لات به آن خمیده قامتش که تکیه بدهد، احساس تسلط میکند. بسیار خوب. اما اگر تماشاگر نداشته باشد، شاید فکری به حال خودش بکند. مشکل این است که ما، با استثناهایی البته از لاتبازی بدمان نمیآید. زنها هم دوست دارند لاتها را، اما بحث فقط بر سر حدش است. اگر یک لات، لاتبازی را از حد نگذراند، مشکلی به وجود نمیآید. لات باید اخته شده باشد تا بتوانیم تحملش کنیم.
عزیزم!
بریم توی کارش؟
نه. امروز حالم خوب نیست. کمرم درد میکنه.
بابا، تو هم که هر وقت به ما میرسی پریودی.
شاهین نجفی لاتبازی را از حد نگذرانده. پس زمینه بحث به وجود آمده. آن مداح از حد میگذراند، بیزاری به وجود میآید.
مداح میگوید: رشتی ماملهاش را میزد توی آب. زنش گفت: اوا، چه کار میکنی این وقت شب. گفت: میخواستم ببینم پنجره یا نه.
آیا ماهیت او با نجفی تفاوت دارد؟
از محسن نامجو سخنی در میان نیاوردم. او نجیب است. پریود مثل پالتوییست که به تن او زار میزند. اما مهم نیست. دنیا که به آخر نرسیده. شعری خوانده شده در بحر طویل و قلمهای ما را جنبانده.
نوحهخوانی آن برادر ارزشی را بشنوید. پریود را هم بشنوید. مقایسه کنید. نظر مرا بخواهید، آن نوحهخوان توانایی غریبی دارد. منتها چون از ما نیست، به او میگوییم لات. این یکی از ماست، میگوییم تابوشکنی کرده.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
حسین جان؛ اول اینکه یکریز نوشته ات را خواندم تا آخر. انقدر روان و زیبا بود که دوست دارم دوباره بخوانمش. و اما دوم؛ بعد از تحلیل ها و یادداشت هایی که این روزها خواندم درباره “پریود” یادداشت تو را متفاوت یافتم و از زاویه نگاهی دیگر. خوشحالم که کلیشه زدایی کرده بودی از نقدهای رایج دراینباره. و البته پاراگراف آخر واقعا عالی بود و آدم را به تامل وامی داشت.
پنجشنبه, ۳ام اسفند, ۱۳۹۱
آقای نوش آذر همه این داستانسرایی را کردی که هجویات خوانده شده توسط این اقای متوهم یعنی شاهین نجفی را توحیخ کنید ؟ فراز نوشتارتان با فرودش همسان نیست برادر …..لات بازی به هر شیوه و متددی لات بازی است چه آن مداح رزیم انجام دهد چه شاهین نجفی و محسن نامجو …این ترویج بی فرهنگی و بقول خود شما لات بازی از نوع چندش اور آن است …..از شما بعید بود جناب نوش اذر
پنجشنبه, ۳ام اسفند, ۱۳۹۱
با سلام
من این تیتر را خارج از پرنسیب روزنامه نگاری می بینم. این تیتر فقط یک افترا است و نه نقد. و افترا در پرنسیب های روزنامه نگاری نمی گنجد. تیتر فقط جنجال به پا میکند و خواننده را کنجکاو میکند که بر روی مقاله کلیک کند و “فایل صوتی لو رفته…” را ببیند، اما با یک افترا روبرو میشود که با فایل همخوانی ندارد. هر نقد و نظری دارید محترم است، اما انتخاب چنین تیتری از نظر من بی پرنسیبی است…و
پنجشنبه, ۳ام اسفند, ۱۳۹۱
چی از من بعید بود، شیوای گرامی؟
پنجشنبه, ۳ام اسفند, ۱۳۹۱
دست شما درد نکند آقای نوش آذر. اینطوری لات های وجود ما را هم زنده کردید. حالا صبر کنید ببینید چقدر لات داریم دور و برمان و با خودمان.
پنجشنبه, ۳ام اسفند, ۱۳۹۱
به نظرم این ” نوحه ” یا جوک گوی یا هر چیز دیگری ، که گذاشتی به هر دلیلی پخش کردنش درست نیست! چرا که به شدت متکی بر الت مرد و ضد زن است؟ تحقیر زن در آن موج می زند، دقیقا مثل آهنگ پریود که باید تحریم می شد. من فکر می کنم برای حمله به یک فرهنگ غلط نمیشود به هر چیزی متوسل شد؟ شما می خواهید یک چیز را نقد کنید؟ بعد برای اثبات گفته های خود میروید سراغ یک چیز بدتر و مقایسه می کنید!؟ این مسیر بحث را عوض می کند، اگر کسی یک روز در صفوف برابری زن و مرد مبارزه کرده باشد و یا قلمی چرخانده باشد به این فکر می افتد که هدف نویسنده مثبت نیست! یک جور بازار گرمی است، یک نوار صوتی که حول مقوله ” فرو کردن کیر در هر موجود زنده و مرده ای” می چرخد، با چند جوک قدیمی و بی مزه که حول سکس و ” فاحشه” غیرت و ناموس هستند را پخش می کند و این را با یک آهنگ تازه خوانده شده از یک خواننده که بنا به دلایلی این مدت سر زبانها افتاه است مقایسه می کند!
هدف چیست؟ کوبیدن این فرهنگ؟ با پخش کردن ( تبلیغ) بدترین نوع آن و یا با همان فرهنگ به جنگش رفتن؟
نقد است؟ به چی؟ آهنگ پریود شاهین نجفی بازگو کننده نوع گویش فعلی تعداد زیادی از جوانان ایران است؟ آیا درست است؟ نه غلط و زایده سالها آموزش در سی و اندی سال جمهوری اسلامی است. او گویش خیابانی جوانان را ” شعر ” کرده است ترانه کرده است همین گویشی زد زن و متکی بر فرهنگی که مدعی مخالفت با آن است!
آهنگ بالا چیست پشت پرده تاتر ” آقا” امام زمان و پیروانش ! این اولین ویدیو نیست از مشروب خوری و سکس پارتی های شبانه مداحان! و اخرین نخواهد بود! اما پخش کردن آنها ، فرهنگ کثیف و دو رو اسلامی باز تولید می کند! یک نفر نقد را می خواند و چندین نفر فقط نوار را گوش می کنند و می خندند ، البته یک چیز دیگر را هم نشان می دهد که این مداحان زیاد ادمهای بدی نیستند اهل حالند! فقط گاهی مجبورند مداحی کنند، خودشان که می شوند بگو بخند دارند و کیر از دهنشان نمی افتد.
پنجشنبه, ۳ام اسفند, ۱۳۹۱
خانم شاهرخی، اینجا تریبون زمانه است. هر گردی گردو نیست. هر چه دلمان میخواهد میگوییم، هر تیتری هم که دلمان بخواهد انتخاب میکنیم. اگر قرار بود دربند این حرفها باشم در گویا این مقاله را منتشر میکردم یا در خود زمانه. از تیتر ایراد گرفتید. تیتر باید جانمایه اندیشهای که در یک مقاله هست را بیان کند، اگر خواننده را کنجکاو کند، بهتر است. کوتاه باید باشد و گویا. گمراهکننده هم البته نباید باشد. جانمایه سخن را نگرفتهاید. حرف اول و آخر این است که فرهنگ مداحی به شعر (برای مثال غزل پستمدرن) و احتمالاً از آنجا به ترانههای «آلترناتیو» ما هم راه یافته. اگر ویدیو را گوش بدهید و کمی هم حوصله کنید، و کمی بیشتر هم از «ژورنالیسم» بیرون بکشید، متوجه ربطش میشوید. همه چیز را که نباید توضیح داد. این «ژورنالیسم» هم این روزها شده مثل همان بحثهای صد من یک غاز هزار سال پیش درباره داستاننویسی: داستانت خوب بود، اما در انتخاب نظرگاه اشتباه کردی. اگر گمراه شدید، معذرت میخواهم. اما تریبون، تریبون است. زمانه، زمانه است و هر گردی، گردو نیست.
پنجشنبه, ۳ام اسفند, ۱۳۹۱
مهران عزیز. بله. مدت زیادی فکر کردم که آیا این ویدیو را همراه متن انتشار دهم یا اینکه فقط لینک بدهم. بخشهایی از این ویدیو جداً کثیف و نفرتآور است. بخشهایی اندک از آن در خدمت تدقیق موضوع. فکر کردم لازم است که کثیفترین سویه فرهنگی ما را با آلترناتیوترین و مستقلترین سویه فرهنگیمان مقایسه کنم، با این قصد که نشان دهم سرمنشأها یکیست.
پنجشنبه, ۳ام اسفند, ۱۳۹۱
ای بابا دوزاری کجه کلا. بابا متن نوش آذر را جان مادرتون با دقت بخونید
پنجشنبه, ۳ام اسفند, ۱۳۹۱
در این شویی که این آقا با استفاده از مناسک مذهبی مثل عاشورا و هم فرهنگ لمپنی و غیره به راه انداخته توانسته به نوعی پورن ُ، ُطنز و کنایه وطعنه به دستگاه را با هم ترکیب و ارائه کند. اغراق او در استفاده از کلمات رکیک شوکه کننده است . ولی باور کنید که من دوبار هنگامی که سوار قطار و هم تراموا بودم همین کلمات را در گفتگوی دو جوان ایرانی امروزی و خیلی شیک پوش که بدون توجه به دیگران درحال حرف زدن بودند شنیده ام . درقطار یک جوان کم سن وسال با تلفن حرف می زد و آدم نمی توانست باور کند که چنین کلماتی از دهان او دربیاید، در هر دو مورد آنها راجع به دوست دخترهاشون حرف می زدند.
اگر به تاریخ ادبیات پورن برگردیم می بینیم که پر از قصه ها و نمایشاتی از این قبیل است. ادبیاتی که به دستور مامون عباسی از زبان سانسکریت و غیره ترجمه شده اند. مثلا درکتاب معروف : Women in the Mulslim Unconscious نوشته فتنه صبا ( نام مستعار فاطمه مرنیسی) از زبان شیخ نفساوی و دیگران می خوانیم که آنها ترجمه این گونه ادبیات اززیان های غیر عربی را به دستور مامون وظیفه ای الهی برای خود و خواندنش را واجب برای مسلمانان دانسته اند. درادبیات ما هم به نمونه های متعددی از آن برمی خوریم.
البته نتیجه گیری نویسنده درآن کتاب این بود که جایگاه زن در گفتمان پورن و اروتیک اسلامی نه موجودی تحقیر شده و زبون بلکه انسانی مستقل، پرقدرت و انتخاب کننده است. اوست که مرد را هدایت واو را بنده خود می کند.
یا یک نویسنده مراکشی الاصل دیگر که چندین جلد کتاب اززبان عربی به هلندی ترجمه کرده که اشعار و لطیفه های رکیک و پورن درزبان عربی را دربرمی گیرد. کتاب هایی که خیلی طرفدار دارند و بیش از ۸۰۰ سال است که درمراکش مرتب چاپ شده اند.
نمایش لات بازی با هویت اسلامی درواقع کار خیلی شوکه کننده و عجیبی نیست. شاید این نوع برخورد افراطی هم واکنشی به سرکوب های چند وجهی و همه جانبه افراد در جامعه ای بیمار و عقده ای است، چند سال پیش یک جوان روشنفکر ایرانی که طرفدار سرسخت نوشته های مارکی دوساد نویسنده فرانسوی بود در جلسه ای ادبی با استفاده از رکیک ترین کلمات اما با لحنی جدی تر داستان های آوانگارد با صحنه های شوکه کننده را می خواند.
فروغ
پنجشنبه, ۳ام اسفند, ۱۳۹۱
حسین عزیز سلام. آیا فایل صوتی را برداشته اید؟ من هر چه گشتم نتوانستم پیدایش کنم.
جمعه, ۴ام اسفند, ۱۳۹۱
یک زمانی آوازخوانی گفته بود من اگه یه کاست از باد گلوم هم بیرون بدم مردم میخرن. داستان شاهین نجفی است که بعد از “نقی” هرچه بخواند، میشود محل بحث و تحلیل های عموما ناقص و ابتر و بی نتیجه. من ترجیح میدهم به شاهین نجفی پیش از نقی بپردازیم. به آن رپری که در آهنگی میخواند” سر ۵ تا چیز هیچوقت نکن ادعا؛توی عرق و موتور و زن و بنگ و دعوا” اینجاست که در غیبت کلمات مثلا رکیک و لاتی، تفکر لاتی و رکیک بیرون می زند. ادعای لاتی که با من سر ۵ تا چیز کل ننداز. عرق رو با آفتابه میخورم، با موتور تک چرخ می زنم، با قمه یادگار عمری رو تن همه میندازم، بنگ و حشیش هم هر روز به راهه و هر زنی رو که بخوام از سر فلانم میگذرونم. چنین ادعایی در آهنگی که رپر شخصیت خودش- شاهین نجفی- را دقیقا وسط می گذارد و مقابل جماعت لاتی که به زعمش دشمنانش هستند موضع می گیرد و ادعایش هم روی همین ۵ چیز هست. یا در ترانه دیگر “لس آنجلسی ها” که دست روی گرایش جنسی دو نفر از خوانندگان می گذارد- فریدون فرخزاد و سعید محمدی- “خودت خوب میدونی آقای سعیدمحمدی/ یادته که پیش فریدون ک..ن میدادی”… اینجا دیگری فرقی بین مداح لات و رپر تابوشکن نیست. هر دو با هم در یک جا می خوابند و فکر می کنند و نتیجه فکرهایشان رو بلند بلند بیرون می ریزند؛ حالا یکی لازم است فایلش را دیگران بیرون بدهند یکی خودش فایل را بیرون میدهد. این شاید تنها فرق شان باشد.
جمعه, ۴ام اسفند, ۱۳۹۱
خانم شاهرخی
شما متن آقای نوش آذر را به درستی نخواندید. به خصوص پاراگراف آخر را بخوانید دارد به ما دقیقا به من و شما میگوید: حواست هست! این شاهین نجفی هم همان سویههای آن مداح را دارد فقط چون از قماش ماست اسمش را میگذاریم تابو شکنی، آن مداح چون از ما نیست بهش میگوییم لات و لمپن. اصل حرفش این است. حالا با این حرف میشود موافق یا مخالف بود البته.
جمعه, ۴ام اسفند, ۱۳۹۱
اینکه کسی نقد را بهانه کند و مکرر، بجا و نابجا عضو شریفش را توی چشم دیگران کند و دیالوگش هم این باشد که “کمی بیشتر هم از «ژورنالیسم» بیرون بکشید” البته ربطی به لمپنیسم ندارد.
جمعه, ۴ام اسفند, ۱۳۹۱
حرف بد و یا بد حرف زدن بده. چه از دهن یک لات خارج شه.. یا یک هنرمند و یا یه آدم متشخصی که عصبانی هست.. و تکرارش به مرور ارزش ها رو از بین می بره و حتی بی ارزشی رو جایگزین می کنه. هیچ دلیلی نداره به حمایت از یک کاره بد، کار بده دیگری رو رو کنید و به استنادش بخواهید کار قبلی را ماسمالی کنید…
شنبه, ۵ام اسفند, ۱۳۹۱
آقای نوش آذر در یک جمله جان کلام را ادا کرده اند . او می نویسد: « هنرمند بودن یا نویسنده بودن یا کتابخوان بودن الزاماً به معنای پاک بودن از لاتبازی نیست. لاتهای دل و جگردار شدند کمیتهچی و پاسدار و بسیجی و اطلاعاتی. آنها که دل و جگر نداشتند، شدند شاعر و نویسنده. ». آقای نوش آذر شما کاملا در این مورد حق دارید . شما که خود را نویسنده و روشنفکر جامعه می دانید با آن لاتها و لمپنهای مداح که شما نوارشان را اینجا گذاشتید، هیچ تفاوتی ندارید. من خود را یک فمینیست میدانم و به ترانه ی شاهین نجفی هم هیچ انتقادی ندارم. انتقاد ندارم زیرا زبانی که شاهین نجفی در این ترانه بکار می برد زبان روشنفکری نیست. رپ زبان جوانهای خیابانی و شاید لات مناطق پایین شهر و محروم در امریکا بوده که تبدیل به یک سبک در موسیقی شده است. ممکن است من این زبان را دوست نداشته باشم، پس گوش هم نمیدهم ولی به خواننده نمی توانم دیکته کنم که تو چگونه باید بخوانی. هیچکس به اقای شجریان نمی گوید که چرا ترانه، موزیک و سبک خواندنت چنین و چنان است ولی به خود اجازه می دهیم که شاهین نجفی را به خاطر سبکی که انتخاب کرده یک لات بی سر و پا بدانیم. آقای حسین نوش آذر همانطور که گفتم از شاهین نجفی نمی توان و نباید انتظار داشت زیرا محتوای ترانه کاملا نقد ارزشهای مردسالارانه است و سبکش هم رپ است ولی من از شما و به اصطلاح روشنفکرانی مانند شما این انتظار را دارم که لات و لمپن نباشید که متاسفانه هستید. همین فیلم مداح لمپنی را که شما منتشر کرده اید اثبات لمپن بودن شماست وگرنه اصلا چه دلیلی داشت که چنین فیلم مستهجنی را شما در رابطه با ترانه ی شاهین نجفی منتشر نمایید؟؟ و یا در لابلای نوشته تان از واژه هایی استفاده کنید که بار به شدت زن ستیزانه دارند، که اگر هم از چنین واژه هایی استفاده نمی کردید براحتی می توانستید منظورتان را برسانید. من از شما خواهش میکنم اگر می خواهید تحلیل روانکاوانه اینجا ارائه دهید ، خودتان را تحلیل کنید تا بتوانید بخشهایی از وجودتان را که به شدت زن ستیز و لمپن است ، بشناسید و بشناسانید
شنبه, ۵ام اسفند, ۱۳۹۱
حالم بهم خورد . چرا یک تولید چرندی را با تفسیر دوباره تولید میکنید؟ به این چیزها بی توجه باشید لطفا.
شنبه, ۵ام اسفند, ۱۳۹۱
چه جالب، در کنار مداح لمپن و شاعر لمپن، حتی تحلیلگر هم ادبیاتش لمپنی بود
«شر را خیر فرو می نشاند و آتش را آب…»
یکشنبه, ۶ام اسفند, ۱۳۹۱
به نظر برای شیر فهم کردن عده ای که هنوز فکر می کنند منتقدان نفهمیدن شاهین نجفی چه گفته …نقد بسیار خوبی بود
دوشنبه, ۷ام اسفند, ۱۳۹۱
الان شما با تکرار همون کار شاهین نجفی، دقیقا چی میخواستی بگی، من نفهمیدم؟ فقط امیدوارم مثل همون آدم نگید که شما نمیفهمید به من چه که شما نفهمید و مفاهیم والای متن من رو درک نکردید!
سه شنبه, ۸ام اسفند, ۱۳۹۱
آمارت در اومده پرستار !!! همینجا عذرخواهی کن از شاهین نجفی ، محسن نامجو و طرفداراشون !!!
سه شنبه, ۸ام اسفند, ۱۳۹۱
بزرگ ترین ترس من نفهمیدن من است
شاهین نجفی
دوست عزیز پریود ادامه کار های شاهین است،
ما مرد نیستم،حرف زن،…
پریود از زبان “ما”یی بد بود حرف میزند که زبان خود شاهین نیست.
سه شنبه, ۸ام اسفند, ۱۳۹۱
متن شما را با دقت خواندم …اما متاسفانه شما درگیر توهم درونی خودتان هستید اقای پرستار
من شاهین را میشناسم من یک زنم اما نه طرفدار پرو پا قرص شاهین شاهین هم همانند همه انسانها اشتباه در کار خود دارد اما این نسبت دادن شما که این دو شخص را بهم نسبت داده اید بسیار چندش اور است چون میدانم شاهین هرچه که باشد ضد زن نیست …
شاهین عقده های من که یک زن ایرانی هستم را فریاد میزند
بی شک بعد از مردنش قدرش را خواهیم گرفت شاهین یک تحول است در موسیقی ایرانی و به نظر من بعد کار نقی به عده زیادی از هنرمندان دل و جرات داد که چیزی را درونشان عقده شده بود فریاد بزنند مانند نامجو…
سه شنبه, ۸ام اسفند, ۱۳۹۱
in hame adabiat kharj kardi vase durugh ????
dge tashkhise sedaye helalio shahin najafi ke rahate vase mardomi ke tu iran khah nakhah nohe tu gusheshune o az tarane naghi taze shahino shenakhtan
سه شنبه, ۸ام اسفند, ۱۳۹۱
برای امثال تو متاسفم که شاهین رو با چنین افرادی مقایسه میکنید..شاهین برای فهم شماها بسیار سنگینه.برید یه کم مطالعه کنید و در ترانههایش عمیق بشید ببینید چی میگه؟
ترانه پرید واسه امثال چون شما گفته شده آقای نویسندهٔ به ظاهر تاریک فکر.
متاسفم همین.
چهارشنبه, ۹ام اسفند, ۱۳۹۱
برای امثال تو متاسفم که شاهین رو با چنین افرادی مقایسه میکنید..شاهین برای فهم شماها بسیار سنگینه.برید یه کم مطالعه کنید و در ترانههایش عمیق بشید ببینید چی میگه؟
ترانه پریود واسه امثال چون شما گفته شده آقای نویسندهٔ به ظاهر تاریک فکر.
متاسفم همین.
چهارشنبه, ۹ام اسفند, ۱۳۹۱
شاهین رو با کی مقایسه کردی اقای پرستار باسواد ….؟؟؟؟
من برای جامعه فرهنگی و هنرمندان ایرانی متاسفم که شما رو در خودش جا داده….
چهارشنبه, ۹ام اسفند, ۱۳۹۱
اتفاقن این کار تواسته یک برداره مداح هست … متاستفانه تو همچین داستانائی بودم ، و دیدم که به عنوان شوخی خیلیاشون وقتی تنها میشن تو هیات از این کارا میکنن … الاته کارشونم خیلی جالبه ! ولی مشکل اینجاست که امثاله اینا ، و البته شما دوسته عزیز ادای تانگارو در میارین .. شماها از کافر کافر ترد … دستتون باره مردم رو شده …… ما اگه بدیم ، زیرو رومون یکی هست ولی شماها چی !؟ امثاله این آدمها اگه خدایی باشه هرگز به نور نخواهند رسید ، ولی خدا همیشه روزنی برای اشرار میزاره ……….. شررریم بی امان ، وحشی و با کلاس …
چهارشنبه, ۹ام اسفند, ۱۳۹۱
راستی شما در حده این نیستی که در مرده شاهین ناجافو حرف بزنی … شما برو هامون مداحی اتو گوش کن …. شاهین با آهنگش خاری هست تو چشه امثاله شما ، و محسن هم با آهنگه شمس حسابی حالتونو گرفت !!! نجیب و شر …..
چهارشنبه, ۹ام اسفند, ۱۳۹۱
متن شما را با دقت خواندم …اما متاسفانه شما درگیر توهم درونی خودتان هستید اقای پرستار
من شاهین را میشناسم من یک زنم اما نه طرفدار پرو پا قرص شاهین شاهین هم همانند همه انسانها اشتباه در کار خود دارد اما این نسبت دادن شما که این دو شخص را بهم نسبت داده اید بسیار چندش اور است چون میدانم شاهین هرچه که باشد ضد زن نیست …
شاهین عقده های من که یک زن ایرانی هستم را فریاد میزند
بی شک بعد از مردنش قدرش را خواهیم گرفت شاهین یک تحول است در موسیقی ایرانی و به نظر من بعد کار نقی به عده زیادی از هنرمندان دل و جرات داد که چیزی را درونشان عقده شده بود فریاد بزنند مانند نامجو…
چهارشنبه, ۹ام اسفند, ۱۳۹۱