پیام یزدانجو
از منظر تاریخی، اندک اند آثاری که علناً به آموزش آداب جنسی و شیوههای شهوتگساری اختصاص یافته باشند. در این جمع کمشماره، کاما سوترا جایگاه بیبدیلی دارد. این متن متعلق به فرهنگ هندی نه فقط قدیمیترین که مشهورترین درسنامهی کامرانی شهوانی است، تا آنجا که عنواناش امروزه همچون استعارهای از هرگونه متن شهوتانگیز و شهوتآموز به کار میرود. مؤلف آن را واتسیایانا، حکیم هندو، میدانند که در سدهی سوم یا چهارم پیش از مسیح میزیست و در سنت فلسفهی ودایی (مبتنی بر وداها، مقدسترین متون هندو) میاندیشید. کاما سوترا – که در سدهی دوم به شکل کنونی آرایش یافته – اما سرآغاز تألیفات تنانه در آن دوران نیست، ادامهدهندهی سنتی است که در ادبیات هندی به «کاما شاسترا» مشهور است و انبوهی از متون مختلف در باب لذت شهوانی را زیر پوشش میگیرد، ادبیاتی که تجسم باشکوه آن را در برخی از بناهای باستانی هندوستان (به ویژه، معابد خاجرائو در ایالت مادیا پرادش و معابد کونارک در ایالت اوریسا) همچنان میتوان مشاهده کرد.
در عین حال، کاما سوترا نقطهی اوج این سنت و شرح آداب جنسی در عریانترین شکل آن به شمار میرود. در سانسکریت، زبان خدایان و متون مقدس هندوستان، «کاما» به معنای عام لذت جسمی و جنسی است و «سوترا»، لفظاً به معنی بند، خط، یا رشته، به گفتار و نوشتار نغز و نیکو در باب یک بنمایه اطلاق میشود: «کامنامه» شاید بهترین برابرنهاد «کاما سوترا» به زبان ما باشد. به علاوه، کاما – در کنار «دارما» (راستی و درستکرداری)، «آرتا» (معیشت و مکنت) – یکی از سه هدف زندگی انسانی (تریوارگا) در آیین هندو است که به هدف نهایی چهارم، یعنی «موکشا» (رهایی و رستگاری)، منتهی میشوند؛ در این چهارگانه، کاما در جایگاه سوم، پس از آرتا و پیش از موکشا، میایستد؛ این چهار مرحله (پوروشارتاها) را به ترتیب میشود اخلاقیات، مادیات، شهوانیات، و معنویات خواند: شهوانیات اصل رابط مادیات و معنویات بوده، لذات نفسانی عاملی است که آدمی را از امور جسمانی به امور روحانی میرساند، در عین حال که سیر بشر در هر سه مرحله تحت امر عامل اول، یعنی کردوکار شایسته، خواهد ماند – در واقع، «دارما» به حدی اهمیت دارد که پژوهندگان هندی اغلب این اصطلاح، و نه دین و مذهب و دیگر عناوین رایج، را رساترین واژه در وصف ماهیت آیین خود میدانند: «دارما» است که میتواند «کارما» (کردار ما) را چنان رستگارانه سازد که به موکشا رسیده، برای همیشه از «چرخهی مرگ و زندگی» (سامسارا) بیرون شویم.
آنچه اغلب به دید خوانندگان غربی آمده نه کلیت این کتاب که جزء کوچکی از آن بوده، بخش مختصری که به شرح شیوههای آمیزش اختصاص دارد
با این پیشینه، شگفتآور به نظر میرسد که کاما سوترا بسیار دیر، در حدود یک قرن و نیم پیش، از سوی مستشرقان و هندشناسان «کشف»، و برای بار اول به زبانی سوای سانسکریت عرضه شد. اولین ترجمه را شرقشناس پرآوازه، سر ریچارد فرانسیس برتون، به یاری دستیاران هندی و انگلیسیاش، از جمله فورستر فیتزجرالد آربوتنوت، انجام داد که ۱۳۰ سال پیش، در ۱۸۸۳، منتشر شد. (۱) ناشر آن، «انجمن کاما شاسترا»، را خود برتون به همراه آربوتنوت بنیان گذاشته بود، و همین ناشر – انجمن بود که باقی ترجمههای بحثبرانگیز او، از جمله هزار و یک شب و آثار شهوتشناسانهای چون باغ خوشبوی لذت شهوت (در اصل، الروض العاطر فی نزهه الخاطر، تألیف محمد النفراوی در قرن نهم هجری) را منتشر کرد. به دنبال برگردان برتون از کاما سوترا، و شهرت و محبوبیت این کامنامه نزد خوانندگان غربی، پژوهندگان و مترجمان فراوان به ترجمههای تازه روی آورده، ویراستهای پیراستهتری به زبانهای گونهگون غربی و غیرغربی انتشار یافت. آخرین نمونهی برجسته در این عرصه کار مشترک وندی دانیگر، هندشناس آمریکایی، و سودیر کاکار، روانکاو هندی، است که در سال ۲۰۰۲ از سوی انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر شد. (۲)
در عین حال، کاما سوترا از آغاز معرفیاش به مخاطبان غیرهندی اشتهار گمراهانهای یافت و به درک فروکاهندهای از این متن دامن زد، سوءتفاهمی که هنوز هم پابرجا است. در واقع، آنچه اغلب به دید خوانندگان غربی آمده نه کلیت این کتاب که جزء کوچکی از آن بوده، بخش مختصری که به شرح شیوههای آمیزش اختصاص دارد: انبوه کتابچههای مصور کاما سوترا به زبانهای غربی عموماً به همین بخش کوچک منحصر میشوند – معمولاً مزین به تصاویری از اجرای حالات آمیزش از سوی مدلها، یا عکسهایی از معبدهای خاجرائو، یا نسخههایی از مینیاتورهای هندوایرانی در دوران استیلای مغولان مسلمان بر هندوستان، که بیگمان ملهم از همین «کامنامه» بودند.
کاما سوترا، در شکل کاملاش، مشتمل بر هزار و دویست و پنجاه بند در سی و شش فصل و شصت و چهار بخش مجزا است که خود در قالب هفت دفتر آرایش یافتهاند. آنچه در کتابچههای پیشگفته میآید عموماً ششمین فصل دفتر دوم است که به شصت و چهار شیوهی آمیزش مرد و زن میپردازد؛ در مجلدات مبسوطتر هر ده فصل این دفتر، در شرح دیگر عیشهای عشقبازی و کامرانی، منتشر میشود. در عین حال، دفترهای دیگر شور و شهوت را در بسترهای گستردهتر آزموده، مضامین گونهگونی (از جایگاه کلی «کاما» در زندگی زناشویی و آداب همسرداری گرفته تا دستیازی به زنانِ دیگر مردان و نرد عشق باختن با روسپیان) را با خوانندگان خود در میان میگذارند.
در برداشت رایج، مخاطب اصلی این رساله «مرد مرفه»، یعنی متعلق به کاستهای بالای جامعه (دارندگان قدرت آیینی، سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی) است – فصل چهارم از دفتر اول عملاً به راه و رسم روزمره یا زیستجهان اینگونه مردان میپردازد. با توجه به تاریخ تألیف اثر، اینچنین انگاشتی البته اسباب شگفتی نیست: شکی نیست که در هند باستان، خواندن، نوشتن، و پرداختن به متون مقدس از امتیازات انحصاری مردان برهمن بود (متنهایی دربردارندهی موضوعات مختلف، از آداب آیینی گرفته تا علوم طبیعی و آموزههای اجتماعی و اقتصادی)؛ با این حال، در همین متون مجازاتهایی برای خوانندگان کاستهای فروتر مقرر شده، این خود نشان میدهد چنین «جرمی» در اجتماعات آن زمان وجود و شاید شیوع داشته، مردان و زنان فرودست هم به خواندن این متون خطر میکردند. در این میان، زنان با ممنوعیتی مضاعف مواجه بودند: استفاده از زبان سانسکریت برای آنان عموماً ممنوع بود، تا آنجا که در آثار آیینی اصولاً مردان به سانسکریت (زبان مقدس) سخن میگفتند و زنان به پراکریت (زبان غیرمقدس). گذشته از این، تردیدی وجود ندارد که مضمون و محتوای کاما سوترا عمدتاً به بهرهبرداری مردانه از تن زن معطوف میشود.
آزادی زن در آمیزش و اشتیاقاش به کام گرفتن و کام بخشیدن (لذت بردن از هوسهای تن و لذت بخشیدن با هیجان تنانه) نه تنها تمنای تن که بخشی از هویت انسانی او است: این حقی است که کاما سوترا میکوشد آن را به رسمیت بشناسد – و این نکتهای است که ناقدان امروزی آن کامنامه عموماً از یاد میبرند
در گذر از دو هزاره، این تصویر کلی اغلب به انتقادات امروزی از این کامنامه و محکوم کردن کلیت آن بهعنوان ابزاری برای بهرهکشی مردان مسلط از زنان زیر سلطه راه برده، این ادعایی است که به نظر میرسد مستندات محکمی هم در اثبات آن وجود دارد. چنین ادعا و انتقاداتی اما همواره در معرض اتهام «تاریخگریزی» یا «زمینهزدایی»، بر کندن متنها از بستر یا زمینهی تاریخی آنها و ارزشداوری اخلاقی / ایدئولوژیک دربارهی آثار گذشته، اند. در عین حال، حتا به فرض مبرا بودن این طرز تلقی از آن اتهام عمومی، نگاه ژرفنگرتر روشن میکند این رساله برخلاف برداشت برخی از ناقدان امروزی (چپگرایان، پسااستعمارنگران، حامیان حقوق بشر، مدافعان حقوق زنان، و …) صرفاً به کامجویی سوژههای مردانه از ابژههای زنانه نپرداخته، منحصراً به تشدید سلطهی مردانه و تمدید سنت مردسالارانه نمیپردازد.
گواه نخست این نگاه را در فصل سوم از دفتر اول باید یافت، آنجا که نویسنده علناً مخاطب مطلوب خود را مشخص میکند. واتسیایانا مینویسد: «مرد باید این کامنامه را بخواند و همچنین فنون وابسته به آن را بیاموزد، مادام که این مطالعه مانعی برای اشتغالاتاش به امورات آیینی و اجتماعی و اقتصادی و همچنین فنون وابسته به آنها نباشد.» اما بلافاصله میافزاید: «زن باید پیش از رسیدن به عنفوان جوانی این کامنامه را بخواند و بعد زناشویی هم، اگر همسرش بخواهد، به فراگیری آن ادامه دهد.» در ادامه، نویسنده پیشنهاد میکند که زن، به یاری یک رازدار (خواهر، خاله، خدمتکار، …) با فنون همبستری آشناتر شود، چون آموختن اسرار عشقبازی او را در اجرای آنچه عملاً انجام میدهد تواناتر کرده، اشراف و طبعاً عیش افزونتری به هردو همخوابه میبخشد. گواهان دیگر را با کاوش بیشتر در جای جای کاما سوترا میتوان یافت. فصلهایی از این کامنامه ضمناً خوانندگان زن را مخاطب میسازند، از جمله پارههایی از دفتر سوم، که به دوشیزگان رموز همسریابی و راه و رسم دلربایی میآموزند، یا بندهایی از دفتر بعدی، که زنان مزدوج را از خلق و خواست شوهران میآگاهانند. به علاوه، بخشهایی از کاما سوترا علناً خطاب به خوانندگان زن نوشته شدهاند، مخصوصاً دفتری که به کرد و کار زنان هوسران یا بیشوهر یا روسپی میپردازد.
در عین حال، و این انتقادی اساسی است که، در همین پارهمتنها هم زن عموماً در موضع ضعف و زیردستی است. تن زن مطیع و مقیدِ مرد است، همچنان که ذهن و زبان او: زن آوای خود را ندارد، گو این که به سانسکریت، زبان مردان و مقدسان و خدایان، سخن میگوید (از دید ادبی، کاما سوترا داستان – درامی است که آموزهاش را از راه گفتوگو یا برهمکنش قهرمانان مرد و زن، نایاکا و ناییکا، منتقل میکند). نویسنده خود در آغاز دفتر چهارم اذعان میکند که، به دید او، زن باید اعتماد عمیقی به شوهرش داشته، مردش را خدای خود بداند، و در همه کارش از او پیروی کند. با این پسزمینه، ناقدان امروزی اغلب به این نتیجه میرسند که، وظیفهی زن در این رساله صرفاً بهسازی و بیشینهسازی لذتی است که شوهرش، مردش، از انجام عمل جنسی با او میبرد.
این نتیجهگیری اما عجولانهتر از آن است که به صرف پسزمینهی پیشگفته قابل توجیه باشد. برای نمونه، در دفتر دوم که به حالتهای آمیزش جنسی اختصاص داشته، زن نه تنها منفعل نبوده بلکه نقش فعالی در تعاملات شهوانی دارد، تا آنجا که انجام اکثر حالتها بدون همکاری او ممکن نیست. به علاوه، آنچه در شرح شیوههای انگیزش جنسی گفته میشود (در آغوش گرفتن، بوسیدن، نوازش کردن، ناخن کشیدن، و مانند اینها) عموماً گویای التفات نویسنده به تنانگی زن و البته آگاهی پیشروانهی او از روان زنانه است. وانگهی، حتا اگر این همه اعتنا تنها به منظور افزایش لذت مرد بوده باشد، این انگاره نافی این واقعیت نیست که در کاما سوترا لذت جنسی آفریده و همچنین بهرهی هردو سوی رابطه است: کل دفتر دوم بر این اصل اساسی استوار میشود که مرد نمیتواند بدون لذت بخشیدن به زن به اوج لذت خود دست یابد؛ لذت زن شرط لازم لذت مرد بوده، عشقبازی عیشی از هردو سو است.
با وجود متابعت از سنت مردسالاری رایج در زمان و مکان خود، کاما سوترا (دست کم در عرصهی ارتباط جنسی) نه فقط زن را بردهی مرد نمیداند، بلکه آزادی و استقلال نسبی او را به رسمیت میشناسد. مرد مالک زن نیست، تن زن به او تعلق ندارد؛ از همین رو، نه به اصرار و اجبار که با انگیزش و اشتیاق است که مرد میتواند از عشقورزی با زن لذت و بهره برد: تنها با تحریک و ترغیب زن میتوان از تن او کام گرفت، تعدی – تجاوز به تن زن – در تمام اَشکال آن نه فقط اقدامی موهن و معصیتآلود که برخوردی بیلذت و بیمنفعت خواهد بود. همچنین، نویسنده بارها بر این نکته اصرار میورزد که، کامیابانهترین شکل آمیزش جنسی به شرط ارتباط عاطفی / عاشقانه بین دو همخوابهی مرد و زن پدید میآید، حتا – یا به ویژه – اگر این رابطه در چارچوب نهاد اجتماعی ازدواج باشد: کاما سوترا راهنمای کامکاری در عشق اروتیک، ازدواج عاشقانه، و شهوتگساری عاطفی از دید نویسندهای باستانی است.
کاما سوترا اثری امروزی نیست، کتابی است که از دل اعصار میآید و، هرچه باشد، انگ ارزشهای سنتی، تبعیضآمیز، و زنستیز را به پیشانی خود دارد. با این حال، انگیزشی امروزی در این کتاب کهن هست که آن را از معاصران خود متمایز کرده، بر بسیاری از آیندگان خود برتری میبخشد. آزادی زن در آمیزش و اشتیاقاش به کام گرفتن و کام بخشیدن (لذت بردن از هوسهای تن و لذت بخشیدن با هیجان تنانه) نه تنها تمنای تن که بخشی از هویت انسانی او است: این حقی است که کاما سوترا میکوشد آن را به رسمیت بشناسد – و این نکتهای است که ناقدان امروزی آن کامنامه عموماً از یاد میبرند.
منابع
۱٫ Sir Richard Francis Burton, The Kama Sutra of Vatsyayana (London: Penguin, 1991).
۲. Vatsyayana Mallanaga, Kamasutra, translated and edited by Wendy Doniger and Sudhir Kakar (Oxford: Oxford University Press, 2002).
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.