“گفت آن که یافت می‌نشود آنم آرزوست”

علیرضا عصار، خواننده، آهنگساز و نوازنده ایرانی، در جریان کنسرتی در برج میلاد در تهران از معترضان به وضع کنونی کشور, و مشخصا از اعتراضات سراسری و کشوری جوانان, آموزگاران و بازنشستگان اعلام حمایت نمود.

*********

 

غزلیات مولوی

با اجرای فراموش نشدنی احمد شاملو و موسیقی پردیسی فریدون شهبازیان.
متبرک باد نام هر دو ایشان, و همچنین آقایان مولوی و شمس تبریز.

 

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست

بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست

گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست

وآن دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست
وآن ناز و باز و تندی دربانم آرزوست

در دست هر که هست ز خوبی قراضه‌هاست
آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست

این نان و آب چرخ چو سیل است بی وفا
من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست

یعقوب وار وا اسفاها همی‌زنم
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست

والله که شهر بی تو مرا حبس می‌شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
آن نور روی موسی عمرانم آرزوست

زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول
آن های هوی و نعره مستانم آرزوست

گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مهر است بر دهانم و افغانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
گفت آن که یافت می‌نشود آنم آرزوست

هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد
کان عقیق نادر ارزانم آرزوست

پنهان ز دیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست

خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز
از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست

گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
کو قسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست

یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

می‌گوید آن رباب که مردم ز انتظار
دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست

من هم رباب عشقم و عشقم ربابی است
وآن لطف‌های زخمه رحمانم آرزوست

باقی این غزل را ای مطرب ظریف
زین سان همی‌شمار که زین سانم آرزوست

بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق
من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)