این روزها که با عقب نشینی نیروهای نظامی روسیه از مناطق اشغالی اوکراین جهان در شوک صحنه هایی هولناک از جنایاتی است که نیروهای پوتین از جمله در بوچا در حومه کی‌یف به جای گذاشته اند؛ همزمان شاهد زمزمه ها و ذکرهای زیرلبی طیفی از چپ جهانی هستیم که هنوز با نشانه رفتن تیر اعتراض به سمت آمریکا و ناتو، با کم رویی و خجالت تمام در کنار پوتین قرار می گیرند که کل ماجرای قتل عام بوچا را «صحنه سازی تحریک کننده» ناتو و دولت اوکراین تلقی کرده است.

البته این موضعگیری صرف علیه آمریکا و ناتو توسط بخشی از نیروهای چپ جهانی که دنبالچه آن را در ایران هم نظاره گر هستیم، در تمامی این مدت که پوتین به اوکراین حمله کرده نیز خود را به انحاء مختلف نشان داده؛ به گونه ای که برخی از این نیروها در کنار روسیه و پوتین قرار گرفته اند، برخی ممتنع و وسط ماجرا ایستاده و به غرولندهایی که مفت نمی ارزد اکتفا کرده اند و عده ای نیز به اعتراضات یواشکی به پوتین به عنوان عامل ایجادکننده جنگ بسنده کرده اند.

طبیعتا چنین موضعگیری های ارتجاعی این نیروهای چپ که اتفاقا چیز تازه ای هم نیست، دلایل و زمینه های مختلفی دارد که پرداخت به آنها از حوصله نوشته حاضر خارج است. اما در این نوشته قصد داریم به یکی از اصلی ترین فاکتورها یعنی آمریکا ستیزی این نیروهای سیاسی بپردازیم و نشان دهیم که قدرت «شیطان بزرگ» آمریکا برای این نیروها به قدری زیاد است که چشمانشان را به راحتی روی حقایق می بندند. به این منظور و برای روشن سازی مطلب سری خواهیم زد به مقاله ای در نقد نوام چامسکی به عنوان نمونه تیپیکالی از این چپ که اخیرا ترجمه فارسی آن در رادیو زمانه منتشر شده است.

یاسین الحاج صالح، نویسنده چپ‌اهل سوریه و زندانی سیاسی سابق که از مترجمین پیشین آثار نوام چامسکی روشنفکر سرشناس آمریکایی نیز بوده، در یادداشتی به تندی از مواضع چامسکی در قبال سوریه انتقاد می‌کند و می‌نویسد: «درک چامسکی از نقش آمریکا از نوعی آمریکامحوری منطقه‌ای به قسمی از الهیات تغییر کرده که در آن ایالات متحده جایگاه خدا (هر چند خدایی تبهکار) را اشغال می‌کند؛ تنها کسی که نفوذ و قدرت انجام کاری و ایجاد تغییر را دارد.» این نویسنده چامسکی را که آمریکا را در مرکز همه تحولات کائنات قرار می دهد همانند جبریون می داند «که به تمامی آزادی انسانی را انکار و قدرت همه‌جاحاضر الاهی را تصدیق می‌کنند.»

این نویسنده در ادامه در نهایت دقت نشان می دهد که چطور موضعگیری های چامسکی و هم پالکی های او در جنگ سوریه تاکنون منجر شده که نقش دولتهای جنایتکاری همچون روسیه، بشار اسد و جمهوری اسلامی در حمام خونی که در سوریه به راه افتاد حاشیه ای شود و همه کاسه کوزه ها بر سر آمریکا شکسته شود و می نویسد: « چامسکی در واقع جنایت‌های رژیم {سوریه} را که مسئول ۹۰ درصد کشتار قربانیان و تخریب به بار آمده است، نسبی‌سازی می‌کند. گو اینکه اگر نمی‌توان ایالات متحده را به خاطر این جنایت‌ها مقصر شمرد،‌ پس خیلی مهم نیستند.»

و در پایان روی این نکته متمرکز می شود که چطور این سیاست ضدامپریالیستی امثال چامسکی به سادگی به حمایت مستقیم یا ضمنی آنها از سایر دولتهای امپریالیستی منجر می شود و می نویسد: «به آسانی می‌توان جزء امپریالیستی نیرومندی را در آنتی‌امپریالیسم بالا به پایین چامسکی تشخیص داد؛ جزئی که آدم‌های عادی را در مبارزه‌شان برای زندگی و کرامت نمی‌بیند.» و به این ترتیب کل مبارزه طبقاتی را نمیبیند و به نبرد با «شیطان بزرگ آمریکای جنایتکار تقلیل می دهد.

برای خواننده ای که به شرایط سیاسی ایران آگاه است به خوبی قابل تشخیص است که این نسخه از مبارزه ضدامپریالیستی و آمریکاستیزی هم ریشه و هم خانواده با هر آن است که جمهوری اسلامی در بیش از چهار دهه و جریانات اسلامی برای دهه ها در استراتژی های سیاسی خود پراتیک کرده اند. متد هم این است که آمریکا و غرب آنچنان که همه مقامات جمهوری اسلامی به آن اذعان دارند، ریشه همه مشکلات موجود در ایران، خاورمیانه و جهان هستند و به این ترتیب کل مبارزه بشریت برای حل مشکلاتش به مبارزه با «آمریکای جنایتکار» تقلیل می یابد.

بدون شک در اینجا مساله بر سر انکار نقش، تاثیر و دخالتگری دولتهای سرمایه داری غربی به رهبری آمریکا در بحرانهای فراگیر جهانی که برای دهه ها دنیا را زیر نگین انگشتری خود اداره می کردند نیست؛ بلکه بر سر آن است که چگونه نیروهای سیاسی رنگارنگ از چپ گرفته تا راست نوع اسلامی، کل توان و نیروی سیاسی خود را بر آمریکاستیزی سرمایه گذاری می کنند و مبارزات واقعی و به حق مردم دنیا با سرمایه داری و دولتهای محلی آن بر سر هزار و یک مساله واقعی را به حاشیه سیاست می برند.

این گرایش ضدآمریکایی و ضدامپریالیستی که اساسا ریشه در جنبشهای ضداستعماری قرن بیستم در کشورهای مختلف دارد و رگه های آشکاری از ملی گرایی در برابر استعمارگر آمریکا در آن مشهود است، در مواجهه با هر بحران سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، اولین و آخرین تیرش را به سمت آمریکا نشانه می رود؛ و در نتیجه از یکسو دولتهای محلی سرمایه داری از قبیل جمهوری اسلامی، سیاستها و جنایات آنها را به خوبی پرده پوشی می کند. و از سوی دیگر مبارزه طبقاتی علیه کل وجوه و مناسبات سرمایه داری امروز دنیا را به جدال با یک یا چند دولت امپریالیستی تنزل می دهد. (آن هم امپریالیسم نه به معنای لنینی کلمه که دوره مشخصی از مناسبات سرمایه داری را مد نظر دارد که انحصار و استعمار در آن نقش عمده ای ایفا می کند).

این سیاستهای ضدامپریالیستی که کمترین ارتباطی با مطالبات عینی مردم دارد، خوشبختانه در فضای سیاسی جامعه ایران کمتر محلی از اعراب دارد و نیروهای این چنینی هم جایگاهی در میان توده های مردم ندارند. جامعه ایران به درست و در صدها مناسبت مختلف با سر دادن شعار «دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست» جوابی کوبنده به جمهوری اسلامی و تمامی نیروهای سیاسی داده است که می خواهند عواملی دیگر همچون امپریالیسم، آمریکا و اخیرتر نئولیبرالیسم را به عنوان فاکتور اصلی مشکلاتی معرفی کنند که در واقع جمهوری اسلامی زمینه ساز، تولیدکننده و مجری آن است.

شایان تذکر است که این جنبش ارتجاعی آمریکا ستیز در طول تاریخ همواره مورد حمایت و استقبال دولتهای محلی سرمایه داری بوده است. تا جایی که به جمهوری اسلامی و فضای جامعه ایران برمیگردد، نه تنها همواره فعالیت این نوع چپ ضدآمریکایی را غیرمستقیم به نفع خود می دیده، بلکه در سالهای اخیر تلاش کرده با ساختن نیروهای دست ساز خود تحت نام چپ، مارکسیسم و کمونیسم در اشکالی همچون نیروهای محورمقاومتی در دانشگاهها و جنبش کارگری عملا سیاستهای جمهوری اسلامی را به پیش برد. نیروهای سیاسی که در برهه های مختلف تنها در حال انجام این عمل هستند که برای همه بحرانهای موجود سیاسی و اقتصادی در ایران مفری برای جمهوری اسلامی بیابند و نهایتا ریشه همه آنها را در سیاستهای امپریالیسم جهانی آمریکا منعکس کنند.

این چپی است که پس از اعتراضات آبان ۹۸ که جامعه ایران شعار نابودی جمهوری اسلامی را سر می دهد به میدان آمده و علیه نیولیبرالیسم شعار می دهد که «شیطان بزرگ آمریکا» پرچمدار آن است؛ در مبارزه به حق مردم فلسطین برای پیگیری مطالباتشان کنار نیروهای ارتجاعی اسلامی همچون حماس و جمهوری اسلامی قرار می گیرد؛ و همین اخیر در جنگ اوکراین به جای محکومیت جنایات رژیم پوتین و کشتاری که علیه مردم غیرنظامی اوکراین انجام داده تلاش می کند تا توجهات را به سمت نقش آمریکا و ناتو در زمینه های تاریخی این وضعیت منحرف کند. در برابر این چپ که اساسا به بازتولید نظم ارتجاعی موجود در دنیا کمک می کند باید قاطعانه ایستاد.


میثم عتیق

۲۰ فروردین ۱۴۰۱

۹ آوریل ۲۰۲۲

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)