نقدی بر واقعیتی که به داستان میماند
درجستجوی واژه ای بودم که ره گم کرده ای را به آن بیارایم، ره گم کرده ای که در وادی فرهنگ و شعور به دنبال نان ونام، در بی مایگی و درماندگی، طعمه ای می یابد بی آنکه شحنه ای براو خرده گیرد وحقی اگربتوان یافت« به حقدار» رسد . اما چه میشود که درین بلبشو و بازارمکّاره هرآنچه خواهی توانی ، و به گفتهٔ مسئولان امر «بداخلاقی» ها چپاولها خشونتها صدافزون .و کیست که نداند چرا چنین روزگاری بر جامعه تحمیل شده!
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.