بایگانی

زهد و زاهد در شعر حافظ

مُتولدِ شیرازْ

ای صبا نَکهَتی از خاکِ رَهِ یار بیار بِبَر اندوهِ دل و مژدهٔ دلدار بیار

اَلا اِی آهویِ وَحشی، کجایی مرا با توست چندین آشنایی

در دیرِ مغان آمد، یارم قدحی در دست مست از می و میخواران از نرگسِ مستش مست

دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

حافظ و طبلِ خوش‌باشی (۲)

حافظ و طبلِ خوش‌باشی (۱)

فغان و فریاد حافظ بزرگ! از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت!

حافظ بزرگ مهساوار به جنگ خدا و ملائکه رفته است

به مناسبت روز حافظ

حافظ با صدا و روایت احمد شاملو، ۱۳۵۱

حضرت خواجه و قامت ناساز عقل

چگونگی مقابلۀ سلطه گران با انقلاب-گاه شمار انقلاب

حافظ و جنبش حروفیه

رندی حافظ

چرا حافظ یک زن است و چرا بایستی اغواگر و نظرباز شد!

«حافظ: نگاهی دیگر» دیدگاه‌های متفاوت حافظ و مولوی نسبت به ماه رمضان و شب قدر

درامدی به معناشناسی حافظ—٢

درامدی به معناشناسیِ حافظ

راه تجدد ایرانی از حافظ می‌گذرد

طراح بنای آرامگاه حافظ کیست؟