سبز سرخ سپید
نه ترنمی ندارد این سه رنگ
افسوس! می‌‌دمیم در آتش خطر
با ناله‌های جان با شیهه سکوت
افسوس می‌خوریم، تاریخ تاریخ تاریخ.
افسانه‌ها تقدیر را چون تابوی حک شده بر انتهای جهنم
با چرخ های مانده در گل،
با سازهای ناکوک به رقص در‌میاورند
افسوس می‌خوریم
تکه‌تکه شده، دفن آرزوهارا با مناسک موحش بدشگون به نظاره می‌نشینیم
افسوس
افسوس
در سرسرای امید تاریخ رهایی منقضی شده
با بار مردگان با درد زندگان
افسوس، افسوس میخوریم
صدای ناله عشاق دریچه‌ی مرگ را سفت و صلب می‌کند
به‌پای عاشقان به پای مردگان به پای فریاد های زمان از قعر این مغاک
افسوس میخوریم
افسوس
افسوس
افسوس

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)