با فرا رسیدن سالروز مرگ «روحالله خمینی» رسانه های جمهوری اسلامی هر سال اقدام به تصویرسازی از او میکنند. مردی که به گفته هوادارانش تصویر او را در ماه دیده و از پاریس به تهران پرواز کرده. رژیم جمهوری اسلامی دهههاست میکوشد تا تصویر پیرمردی مهربان و سادهزیست و عادل را به خورد جامعه بدهد؛ تصویری که هیچ تطابقی با واقعیت ندارد. خمینی با یک دهه فتوا و فرمان کشتار به عنوان حاکم ایران که کشتن برای او آسان و حتی وظیفهای دینی بود؛ با آمیختن قدرت و دین، جنایتهای فراوانی به بار آورد.
«اسلام دینِ خون است»
این تکجمله بخشی از سخنرانی خمینی است؛ وقتی به صراحت بر منبر قدرت گفت: «اسلام با خون رشد پیدا کرد. پیغمبر بزرگ اسلام با یک دست قرآن را داشت و با دست دیگر شمشیر؛ شمشیر برای سرکوب خیانتکاران و قرآن برای هدایت. آنها که قابل هدایت بودند قرآن راهنمای آنها بود. آنهایی که هدایت نمیشدند و توطئهگر بودند، شمشیر بر سر آنها. ما هراسی از خون نداریم.»
درواقع حکومتی که خمینی بنا کرد، دقیقا همان چیزی است که در شریعت اسلامی پیش بینی شده است. حکومتی که دادگستری در خدمت نظام اسلامی میباشد؛ درست همانطور که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نه یک ارتش کلاسیک، بلکه یک نیروی مسلح حافظ نظام اسلامی میباشد.
۲۴ بهمن ۱۳۵۷ – اعدامهای پشتبام مدرسه رفاه
خمینی ۱۳ بهمن پس از ورود به ایران، در مدرسه رفاه ساکن شد؛ اما بعد از یک شبانهروز سکونت، او را به ساختمان همسایه، یعنی مدرسه علوی منتقل کردند تا مردم مشتاق، آنجا به دیدارش بروند. یک روز پس از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن، یک طبقه از مدرسه رفاه به دادگاه انقلاب تبدیل و در ۲۴ بهمن «صادق خلخالی» با حکم خمینی به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب منصوب شد. ۲۵ بهمن نخستین اعدامها بر پشتبام مدرسه رفاه اتفاق افتاد.
خلخالی همان شب اول پس از محاکمه ۳۰ نفر از منصبداران حکومت پهلوی را اعدام کرد. خمینی که از این قضیه مطلع شد، او را احضار کرد و پس از اطلاع از قاطعیت خلخالی در تصمیمش گفت که به مرور آنها را اعدام کنند.
۲۶ مرداد ۱۳۵۸ – آغازی بر اعدام نویسندگان
«اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و روسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد.»
این جملهها بخشی از سخنرانی خمینی است، پس از مدتی کشاکش میان او و روزنامه «آیندگان»؛ خمینی در اردیبهشت ۵۸ پس از ترور حجتالاسلام «مرتضی مطهری» در مصاحبه با روزنامه «لوموند» گفته بود که چپها در این ترور نقشی نداشتند و همین گفته، تیتر روزنامه شد. ۲۰ اردیبهشت خمینی اعلام کرد، دیگر این روزنامه را نخواهد خواند. شماره بعدی آیندگان با یک مقاله و سه صفحه سفید منتشر شد و تا ۴ روز آیندگان منتشر نشد تا بالاخره ۱۶ مرداد، آیندگان را توقیف کردند. خمینی ۲۶ مرداد سخنرانی کرد و از شکستن قلمها گفت و در روزهای ۲۸ و ۲۹ مرداد به دستور او، دستکم ۲۳ نشریه تعطیل شدند. صحبتهای او در سخنرانی ۲۶ مرداد، آغازی شد برای شکستن قلمها و کشتن قلم به دستان.
۳۹ سال پس از این واقعه، سندی قضایی توسط سازمان گزارشگران بدون مرز بررسی و افشا شد که طبق آن، روزنامهنگاران و اعضای کانون نویسندگان در همان سالهای نخست انقلاب اعدام شدند: «سیمون فرامرزی»، سردبیر روزنامه «ژورنال دو تهران» ۷۰ ساله – آذر ۱۳۵۹ تیرباران «علیاصغر امیرانی»، مدیر و سردبیر مجله هفتگی «خواندنیها» ۶۷ ساله – خرداد ۱۳۶۰ تیرباران«سعید سلطانپور»، شاعر و نویسنده ۴۱ ساله – ۱۳۶۰ اعدام «رحمان هاتفیمنفرد»، روزنامهنگار – ۱۳۶۲ اعدام یا قتل زیر شکنجه
خمینی که تشنه خون بود در بخشی از سخنرانی اش، ابراز پشیمانی میکند که چرا تعداد بیشتری را نکشته و حتی از پروردگارش و ملت ایران بابت این مساله عذرخواهی میکند. اما او در حقیقت در باقی عمرش این پشیمانی و عذرخواهی را با کشتارهای جمعی و فتواهای قتل و اعدام، جبران کرد.
۲۸ مرداد ۱۳۵۸ کردستان – فرمان خمینی و نخستین کشتار جمعی
«اشداء علی الکفار رحما بینهم. این توطئهگرها در صف کفار واقع هستند. این توطئهگرها در کردستان و غیر آن در صف کفار هستند. با آنها باید به شدت رفتار کنند. دولت با شدت رفتار کند، ژاندارمری با شدت رفتار کند، ارتش با شدت رفتار کند. اگر با آنها با شدت رفتار نکنند، ما با آنها با شدت رفتار میکنیم. ما میخواهیم به امر خدا عمل کنیم و خواهیم کرد.»
همین سخنرانی که به فتوای خمینی برای آن کشتار مشهور شده است، آغاز حمله به کردستان و شروع کشتار جمعی در تاریخ جمهوری اسلامی است. همان روز ۱۱ نفر در «پاوه» اعدام شدند. پنجم شهریور ۱۳۵۸ محاکمه صحرایی در فرودگاه «سنندج» به تیرباران ۱۱ زندانی سیاسی دیگر انجامید و ششم شهریور ۲۰ نفر دیگر در «سقز» تیرباران شدند.
«خلیل بهرامی»، خبرنگار وقت روزنامه «اطلاعات» که به اتفاق «جهانگیر رزمی» همراه خلخالی در این سفر با هدف قتلعام بود، در اینباره نوشته است: «در فرودگاه وقتی که ۱۰ مرد دستبند به دست روی نیمکت چوبی در برابر صادق خلخالی نشستند، نفر یازدهم مجروح بود و کنار در روی برانکاردی قرار داشت. هیچ مدرکی ارائه نشد، همهاش حدس و گمان بود. پس از نزدیک به ۳۰ دقیقه خلخالی ۱۱ مرد را مفسد فیالارض اعلام کرد.»
۵ مهر ۱۳۵۸ – اعدام متهمان به فحشا برای تزکیه جامعه
پس از انقلاب، کمیتههای انقلاب دفاتری در «شهر نو» ایجاد کرده و به آمارگیری از زنان کارگر جنسی مشغول شده بودند. در نهایت گروهی از این زنان اعدام، اماکن آنها تعطیل و محله نیز به حکم انقلابیون تخریب شد. یکی از اسامی که اعداماش هنوز در رسانهها به چشم میخورد، «سکینه قاسمی» ملقب به «پری بلنده» بود که ۲۱ تیر ۱۳۵۸ اعدام شد.
پنجم مهر همان سال، مصاحبهای از «اوریانا فالاچی»، روزنامهنگار ایتالیایی در گفتوگو با خمینی در رسانههای بینالمللی منتشر شد که در بخشی از آن، فالاچی درباره اعلام «فاحشهها» سوال پرسیده است. خمینی در پاسخ گفته بود: «این اعدامها برای از بین بردن فساد و تزکیه جامعه مفید است. چیزهایی که یک ملت را فاسد میکند باید از بین برود. ما باید فساد را نابود کنیم.»
۷ بهمن ۱۳۵۸ – دستور به اعدام بابت الگو قرار دادن «اوشین»
کشتن و دستور به قتل و اعدام دادن برای خمینی انگار ساده ترین اقدام بود. همان زمان برخورد خمینی با قضیه «اوشین» در میان افکار عمومی هم به مضحکه تبدیل شده بود. در هفتم بهمن ۱۳۵۸ برنامهای از رادیو پخش شد و مصاحبهشونده گفت الگوی زندگی او «اوشین»، زن سختکوش سریال ژاپنی «روزهای زندگی» است و نام «فاطمه زهرا»، دختر پیامبر اسلام را به عنوان الگو ذکر نکرد، فردای آن روز، خمینی در نامهای به «محمد هاشمی»، رییس وقت صداوسیما دستور اخراج و تعزیر [شلاق] او و دستاندرکاران برنامه را داد و گفت: «در صورتیکه ثابت شود قصد توهین در کار بوده است، فرد توهینکننده محکوم به اعدام است.»
۵ مهر ۱۳۶۰ – اعتراض منتظری به اعدام گسترده مجاهدین خلق خصوصا کودکان
۳۰ خرداد ۱۳۶۰ تظاهرات خیابانی برگزار شد و جمع گستردهای از نیروهای سیاسی مخالف حکومت به خیابان آمدند. این تظاهرات به شکل خشونتباری سرکوب شد و در پی آن، جمعی از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق در زندان اعدام شدند. اسامی و تصاویر آنها در روزنامهها منتشر شد.
بهمن ۱۳۶۳ – فرمان کشتار به قضات
«شما آیات قتال را چرا نمیخوانید؟ هی آیات رحمت را میخوانید. قرآن با اشخاصی که مسلماند و معتقد و ایمان به خدا دارند، به برادری رفتار میکند؛ با اشخاصی که برخلاف این هستند آنها را میگوید بکشید، بزنید، حبس کنید.» خمینی در ادامه این سخنان خود که برای قضات برگزار شده بود، الگو را برای آنها «علی» امام اول شیعیان قرار داد: «امیرالمومنین اگر قرار بود هی مسامحت کند، شمشیر نمیکشید ۷۰۰ نفر را یکدفعه بکشد. آخرین اشخاصی که قیام کرده بودند به ضدش، ضد اسلام بود دیگر، تا آخرشان را کشت.»
در آن سال شکنجه و اعدام در زندانهای تاریک جمهوری اسلامی جریان داشت. مخالفان و منتقدان و هواداران، دستگیر میشدند، تحت شکنجه قرار میگرفتند و بر طنابهای دار حلق آویز میشدند.
تابستان ۱۳۶۷ – فتوای قتلعام
کشتار جمعی زندانیان سیاسی عضو و هوادار سازمان مجاهدین و چپها و دیگر احزاب طی دو ماه، پس از نزدیک به یک دهه زندان و شکنجه و طناب دار، اوج اعدامهای جمهوری اسلامی بود. هزاران انسان با حکم هیات مرگ که ابراهیم رییسی، رییسجمهور فعلی نظام عضو آن بود، طی محاکمهای چند دقیقهای به دار آویخته شدند. حکایت جان به دربردههای آن کشتار، روایتهایی است از راهروهای خون و بدنهایی کوفته از شکنجه که اعدام شدند. پیکر آنها به شکل دستهجمعی در خاک خاوران به خاک سپرده شد.
فتوای خمینی مبنی بر اعدام آنها با عنوان «منافق» که تاریخ ندارد، بعدها منتشر شد. او در این فتوا به نظر میرسد به حمله نیروهای مجاهدین خلق از خاک عراق به خاک ایران اشاره دارد. بسیاری این قتلعام را در پی این حملات ارزیابی میکنند.
در این فتوا، خمینی نوشته است: «از آنجا که منافقین خائن به هیچوجه به اسلام معتقد نبوده و هرچه میگویند، از روی حیله و نفاع آنها است و به قرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند و با توجه به محارب بودن آنها و جنگهای کلاسیک آنها در شمال، غرب و جنوب کشور با همکاری حزب بعث عراق و جاسوسی آنان برای صدام علیه مسلمانان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و خدمات ناجوانمردانه آنها از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند محارب و محکوم به اعدام میباشند.»
۲۵ بهمن ۱۳۶۷ – فتوای قتل سلمان رشدی
ماههای پایانی زنده بودن خمینی بود و او همچنان به قتل و اعدام فتوا و فرمان میداد. پس از انتشار رمان تخیلی آیات شیطانی به قلم سلمان رشدی خمینی فتوا داد که نویسنده و ناشران این کتاب محکوم به اعدام هستند. او در این فتوا از مسلمانان خواست که هرکجا ایشان را یافتند، سریعا آنها را اعدام کنند و اگر این قدرت را ندارند، او را به مردم معرفی کنند تا دیگران سلمان رشدی را بکشند. پس از این فتوا، سلمان رشدی مجبور شد برای مدت ۹ سال مخفیانه زندگی کند.
استبداد دینی تمام ابزار و ظرفیت خود را برای نابودی انسان به کار میگیرند
فرقی نمیکند که در کدام دوره تاریخی باشیم؛ به محض آمیختگی نهاد دین و نهاد قدرت، استبداد دینی تمامی ابزار و ظرفیت خود را برای نابود کردن انسان، هویت، کرامت و جان انسان به کار میگیرد. با استقرار حکومت اسلامی در ایران و قرار گرفتن خمینی در راس آن، او از تمامی ترمهای فقهی مثل ارتداد، توهین به مقدسات، نفاق و محاربه برای حذف و اعدام مخالفاناش استفاده کرد. تا به امروز هیچ آمار دقیقی از تعداد کسانی که با اتهامهای سیاسی و امنیتی در ۴۴ سال گذشته توسط جمهوری اسلامی اعدام شدهاند، وجود ندارد و این احکام و این اعدامها تا به امروز همچنان ادامه دارند.
خمینی با جنایتهایش هم فقه را در خدمت استبداد دینی قرار داد و هم اصول حقوقی و قضایی دادرسی عادلانه را در دنیا نابود کرد. مثلا در نظام دادرسی عادلانه اسلامی داریم که حکم قاضی از موضع خشم و کینه باطل است. اما خمینی در حکمی برای اعدامهای تابستان ۶۷ عینا میگوید: امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود، علیه دشمنان اسلام رضایت خداوند را جلب کنید.
مشی و اندیشهی خمینی از همان ابتدا روشن بود اما کسی حاضر به دیدن و شنیدن و شناختن آن نبود. او در دوم شهریور ۱۳۵۸ گفته بود: «اسلام در تمام اعصار با خون و با شمشیر و با اسلحه اسلام را پیش برد. او حکومتی بنا نهاد که هنوز هم پس از گذشت ۴ دهه از تاسیس آن با اعدام سالیانه حدود ٣٠٠ تا ٩٠٠ نفر در صدر فهرست کشورهایی است که این حکم را صادر و اجرا میکنند. حکومت طی این چهار دهه ثابت کرده که از کشتن ابایی ندارد. جایی که توان عذر شرعی ساختن داشته، با استناد به محاربه و مفسدفیالارض خواندن مخالفانش و هرجا که امکان این امر را نداشته، با ترور و قتلهای برنامهریزیشده، آنها را حذف کرده است. شاید بهظاهر تعداد اعدامها در دوره های مختلف کمتر شده، ولی هیچگاه چرخ ماشین کشتار رژیم و باور به کشتار به عنوان راهحل برای حکومت ننگین اسلامی کمرنگ نشده است.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.