وجود بحرانهای گسترده، خطر اعتراضات در ایران را گسترش داده است
بحرانهای گسترده اجتماعی و سیاسی ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه را فرا گرفته است. وجود این بحرانها در سپهر سیاسی ایران، حاکمیت را در معرض اعتراضات سراسری و گسترده قرار داده است.
نیاز به ژرفنگری و کنکاش فوقالعادهای نیست تا بتوان فهمید که جامعه ایران تبدار است.
غوری در جامعه یا گشت و گذاری در فضای مجازی چشم آدمی را به ابربحرانهایی که حاکمیت ولایت فقیه آنها را به وجود آورده و اکنون دامن حاکمیت را گرفته میگشاید.
از آخرین نمونهها میتوان شروع کرد، قطعی برق گسترده، قطعی آب و ابربحران آن در کشور، تورم و گرانی بیسابقه و افزایش بیحد و حصر روزانه آن، بحران بیکاری، حاشیهنشینی، بحران اعتیاد، ورشکستگی اقتصادی و لیست طولانیای از این قبیل که میتوان بر اینها افزود.
افزون بر این یکی از دلایل اصلی نارضایتی عمیق مردم ایران از حکومت ولایت فقیه، نحوه برخورد حکومت با اپیدمی کرونا بوده است.
اپیدمی کرونا در زمانی فراگیر شد که خامنهای به تازگی از زیر بار ضربات سنگین اعتراضات ۱۳۹۸ و سپس اعتراضات به سرنگونی هواپیمای اوکراینی جسته بود.
نعمت کرونا برای خامنهای
ویژگی خاص در مقابله با اپیدمی کرونا یعنی، تفرق و پراکندگی جمعیت که به عدم انتشار این ویروس کمک شایانی میکند به کمک خامنهای آمد تا از آن برای پیشگیری از اعتراضات در ایران استفاده کند.
خامنهای چندی بعد از ورود کرونا به ایران رسما آن را یک نعمت خواند. [«نعمت» کرونا برای نظام ولایت فقیه، نقمت آن برای مردم ایران]
خامنهای از منظر خود درست میاندیشید و درست میگفت شیوع کرونا عاملی برای فروکشکردن اعتراضات داخلی کرد که رو به تزاید گذاشته بود.
از این رو بود که خامنهای و حکومتش از ابتدای ورود کرونا به ایران تلاش و همت جدی برای مقابله با کرونا، اعم از جلوگیری از ورود، اعلام آمار واقعی و شفافسازی، قرنطینه عمومی، تامین هزینه شهرهای قرنطینه و در قدم بعد تامین واکسن کرونا انجام ندادند.
تا به امروز نیز وضعیت ایران از این حیث در مقایسه با بسیاری از کشورهای همجوار یا کشورهای بسیار فقیرتر از ایران به مراتب بدتر است.
دلیل این امر نیز نه در ناتوانی حکومت ولایتفقیه از مدیریت بحران کرونا که در عدم خواست حکومت برای مهار آن است.
به عبرات دیگر این وضعیت تصادفی نیست و در پی آن هدفی نهفته است؛ پرهیز از گسترش اعتراضات در ایران.
سونامی پیش روی خامنهای
اما اپیدمی کرونا به رغم هر رویکرد ولایت فقیه، نمیتواند تا ابد ادامه داشته باشد و بالاخره روزی به پایان میرسد.
روزی که در آن تاثیرات بحرانها و معضلات اجتماعی پیش، حین و پساکرونا در جامعه شهروندی ایران نمودار خواهد شد.
بازخورد و بازگشت این بحرانها و معضلات هر چند در گام اول ممکن است اجتماعی برسند اما در گامهای بعد به صورت اعتراضات سیاسی به سوی حاکمیت برخواهند گشت.
نمونه اعتراضات سالهای ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و نمونه اخیر قطعی برق که از یک مقوله صنفی شروع شد نشان داد اعتراضات جامعه ایران به سرعت جنبه رادیکال به خود گرفته و رأس حکومت یعنی خامنهای را هدف قرار میدهد.
عنصر سیاسی و به گورسپاری «اصلاحطلبان» توسط خامنهای و شرایط آماده اعتراضات
حکومت ولایت فقیه بعد از اتمام جنگش با عراق در سیاست خارجی خود همواره از حیله و ترفندی به نام «میانهروی» و از دوران خاتمی با حربه دیگری به نام «اصلاحات» و «اصلاحطلبی» توانست به مدت ۳ دهه برای خود عمر بخرد.
اما سال پایانی قرن مصادف با به پایانرسیدن استفاده از چنین حیلهها و حربههایی بود.
چرا که این شعارهای رنگین، پوستهای میانتهی و خالی بودند که تنها برای آرایش ویترین بیرونی حکومت ولایت فقیه کاربرد داشت.
نمیتوان منکر شد این شعبدهبازی در داخل ایران بیتاثیر بوده است. اما سوء عملکرد حاکمیت ولایت فقیه به رغم شعارهای پرطمطراقش، جامعه ایران را در طول زمان از این پدیدهها عبور داد.
مردم ایران دریافتند که وقتی صحبت از وجود «میانهروها» یا «اصلاحطلبان» در ایران میشود نام مستعار حفظ تمامیت حاکمیت و به عبارت دیگر «اوجب واجبات»؛ یعنی حفظ حکومت است که از سوی اتاقهای فکر و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی ولایت فقیه مدیریت میشوند.
با این ادراک و وقتی در اعتراضات سراسری در ایران در سالهای ۱۳۹۶، از سردر دانشگاه تهران بر «اصلاحطلبی» خط قرمز کشیده شد و وقتی این خط قرمز در اعتراضات سراسری در آبان ۱۳۹۸ پررنگتر شد، خامنهای دریافت که دیگر نمیتواند با این برگ، برای مردم ایران بازی کند.
نتیجه خود را در یکپایگی و انقباض عریان در سه قوه حکومت در سالهای آتی متجلی ساخت.
کرونولوژی انقباض و یکپایگی
قدم اول گماردن قالیباف توسط خامنهای در راس مقننه بود که نسبت خویشاوندی با وی داشت و نشان داده بود که از پابوسان خاص خامنهای است و در التزام عملی و قبلی و قلبی به خامنهای چیزی کم ندارد.
گام دوم یکپایگی و انقباض، انتصاب رئیسی بر راس مجریه بود در حالی که مردم ایران در سال ۱۳۹۶ به رئیسی و خامنهای نه بزرگی را به خاطر نقش رئیسی در قتلعام ۶۷ گفته بودند.
اما با این وجود و وقتی خامنهای دید مردم ایران تاریخ مصرف «اصلاحطلبی» و «اصلاحطلبان» را به سر آوردهاند دست به جراحی بزرگ و خونین در بالای حاکمیت زد و این طیف را به دست تیغ «رد صلاحیت»ها سپرد.
نقطه آغاز و دلیل اصلی این جراحی نیز بر خلاف آنچه که برخی تصور میکنند بحرانها و مشکلات خارجی و سیاست خارجی حکومت ولایت فقیه و خامنهای نبوده و نیست.
هر چند نمیتوان منکر وجود مشکلات در سیاست خارجی حکومت ولایت فقیه شد اما مشکل اصلی در درون حدود و مرزهای جغرافیایی ایران بود؛ خطر اعتراضات در ایران.
خامنهای از سوابق خود و حکومتش آگاه است. همچنین وی آگاه است که وجود تمامی بحرانهای کنونی کشور حاصل سوء مدیریت، بیکفایتی و بیلیاقتی سران حکومت از جمله خودش است.
نتیجه بلافصل این اشراف، آگاهی داشتن به نمودار و منحنی اعتراضات در ایران است که از نیمه دوم دهه کنونی شروع شده و هر چه به پیش میرویم بر شدت و حدت و رادیکالیسم آن افزوده میشود.
این جراحی بدین منظور صورت گرفت تا در آینده و در صورت بروز اعتراضات در ایران، در بالای حاکمیت تفرق و تشتی وجود نداشته باشد تا خامنهای بتواند از پس اعتراضات سراسری داخلی، ولو به قیمت سرکوب عریان برآید.
خامنهای در روزهای اخیر گام سوم انقباض و یکپایگی را با انتساب محسنی اژهای بر قضائیهاش به اتمام رساند که در دهه ۱۳۶۰ با پروندهسازی برای اطرافیان حسینعلی منتظری و حذف او توسط خمینی از قائممقامیاش به دلیل اعتراض وی به قتلعام ۶۷، راه را برای ولیفقیهشدن خامنهای هموار کرده بود.
نتیجه معکوس انقباض و یکپایگی
با عطف به آنچه گذشت خامنهای انتظار دارد که با یکپایگی و انقباض بتواند در مقابل اعتراضات داخلی قطعی در آینده سد ببندد.
اما بنا بر قانونمندی، وقتی حکومتی در داخل مرزهایش خود، مجبور به انقباض تا چنین حد میشود که به عنوان نمونه رئیس ۱۲ساله مجلسش را در انتخابات اخیر جراحی کند، باید بداند که در هرم اجتماعی کشور، بدنه و کف هرم در هر گام پیش رو، علیه رأس حاکمیت میشوند.
به عبارت دیگر انقباض و یکپایگی بر صفوف دشمنان خامنهای افزوده و جبهه مردم ایران را بسیار قویتر از پیش میکند.
تداوم این روند نتیجه معکوسی برای خامنهای خواهد داشت و دور نیست روزی که خامنهای در اعتراضات پیش رو، به جز اندکی از جیرهخوارانش کسی را در جبهه خود نیابد وقتی سیل و سونامی سهمگین اعتراضات در ایران به سوی کاخ وی روانه میشود. [مرگ اصلاح طلبی در ایران؛ مرگ ولایت فقیه را به دنبال دارد؟!]
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.