تقدیم به علی خامنهای
بمیر شبیه کسی که زاده نشد
پودر سفیدی باش که یبوست هزار خوشحالی از انتهای ما فرار کند
برای ما که دست هامان به جای آسمان به گیاهان گل نداده روی موکتها ست
برای ما که امیدمان از لاهه به عزرائیل رفت
فرشتهای ناشناس که مسوولیت هنجارهای تو را در سازمانهای شهامت عهدهدار شد
بمیر شبیه کسی که در تونلها چوب اسکموی رشتی در دهانش میکنند
شبیه کسی که چاقو در باسن راستش رفته
شبیه اعتماد به نفسی که کنار همسرش تیرباران شد
بمیر شبیه رویا که واقعی نبود و ائتلاف مرگ کودک و مادر مسیل رودخانه را جابجا نمیکرد
حتی شده از سر گرمی بمیر از سر روغنهای بنفشه در ماتحت تجدید ناپذیر زندگی
بمیر تا ساعت ۱۰ صبح صدای قرآن از بیبیسی پخش کنند
بمیر چون انتظار چیز خوبی نیست
بمیر که اولین دومینو پشت ضربان توست و میشود به دوربین های ناسا پیامی از سبز شدن لوت مخابره کرد
و قاتلان جنگلهای هیرکانی را به خانههاشان برگرداند
بمیر تا دومینوی دوم روی شتری بیفتد که در خانهی ما خوابیده بود و حالا روی پدر شما خوابیده
بمیر تا تعداد زنگهای اورژانس اجتماعی را با دومینوی سوم تهاتر کنیم
دیر شده بمیر کش کش
به زبان پهلوی بمیر که گویندگان گمنامی در شبه روستا دارد
به زبان کردی بمیر تا رفورمیست ها را با علوفههای ویفری برای بز هامان معاوضه کنیم
به زبان لری بمیر که لهجهی ما از بروجرد تا لالهزار پیاده روی نکند
به زبان گیلکی بمیر، تخته سر، ناخوشی بیگیفت
به زبان ترکی، ما را به حال خودمان بگذار
به زبان بلوچی سیستانی تا چشمها آرام بگیرند
به زبان عربی بمیر لا اله الا هو، زنی در محاصره مردها نیست
به زبان فارسی بمیر شاید این شعر روزی بهتر نوشته شود
بردیا موسوی
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.