با این جمله چه میخواهم بگویم؟
امریکا و اسرائیل با پول عربستان و یارانش میکوشند کارزاری بزرگ علیه ایران و یارانش راه بیندازند. آنچه امریکا و اسرائیل برنامهریزی کردهاند این است که در همهی کشورهایی که در منطقه با امریکا و اسرائیل و عربستان مشکل دارند یکجا و بهتقریب همزمان به آشوب کشیده شوند و بدینسان هیچکدام از این کشورها نتواند به کشورهای دوست یاری رساند و درگیر آشوبهای کشور خودشان باشند. لبنان و عراق و سوریه و یمن در آتشِ آشوب میسوزند. ترکیه چند بار به ایران هشدار داد که دنبالهی آشوبِ عراق به ایران خواهد کشید (شاید خودِ ایران از ترکیه خواسته بود این پیام را جهانی سازد). حکومتِ ایران بسیار هشیارانه آشوبی که قرار بود زمانی دیرتر و کاملاً سازمانیافتهتر آغاز شود را وادار ساخت که نابهنگام و شتابزده به میدان آید. و چنین شد که حکومت توانست با برنامهای بسامان آشوب را مدیریت کرده و آن را ناکام گذارَد.
آشوب در لبنان ادامه دارد، امریکا با پخشِ اسنادِ ۷۰۰ برگی به آشوبِ عراق راه نشان داد و آنان را بهسوی یورش به حشدالشعبی و سیاستمدارانِ نزدیک به ایران ترغیب و تشویق کرد. و اگر این داستان رخ میداد، آنگاه مزدورانِ مجاهد و حزب دموکرات و کومله و دیگر مزدورانی که بیگمان در ایران سازمانیافتهاند، دستبهکار شده و آشوب را در همراهی و همیاریِ با عراق و لبنان راه میانداختند.
ایران از پیش این پروژه و دسیسه را پیشبینی کرده بود و خامنهای زمانی که از قرآن سخنی را نقل کرد که فتنه خطرناکتر و سنگینتر از قتل است، پیامِ خود را به نیروهای امنیتی و سپاهیِ ایران و نیز به پیروانِ خود در لبنان و عراق و سوریه و یمن رسانید و به آنان نیز تنها راهِ برونرفت را گوشزد کرد.
داستانِ گران کردنِ بنزین، فریفتنِ دسیسه سازان بود از برای ناچار کردنِ آنان به پیش انداختنِ برنامهای که آماده میکردند. زمان به سودِ حکومتِ ایران شد چراکه آمادهتر از دسیسهی هنوز ناپخته بود.
امریکا و اسرائیل میخواستند بهارِ عربی-سنی را این بار به زمستانِ شیعی تبدیل کنند. میخواستند کلّ شیعهها را در منطقه از قدرت بیندازند. و میدانستند که کانون، ایران است و باید از پیرامون بهسوی کانون حلقه را تنگتر و تنگتر ساخت تا به خودِ کانون رسید. ایران با راهکار هوشمندانهی خود برنامهی امریکا-اسرائیل را وارونه به کاربست. با پیش انداختنِ آشوبی که میباید دیرتر رخ میداد، زمان را به سودِ خود گردانید و حرکتِ از پیرامون بهسوی کانون را وارونه کرد. اکنون حرکت از کانون بهسوی پیرامون خواهد بود. قرار بر این بود که آشوب هرچه از پیرامون بهسوی ایران میرود آتشینتر و گستردهتر گردد و آشوب را منطقهای سازد. ولی با پیشدستی حکومت، اکنون نهتنها آشوب در ایران سرکوب شد بلکه آموزهای است از برای خاموشیِ آتشِ آشوبها در عراق و لبنان.
در بیرون از ایران بهتقریب میتوان گفت همهی کسانی که از دورانِ آشوبهای ۷۶ و ۸۸ و ۹۶ به خارج آمده یا گریختهاند، در کمپِ دسیسه پردازان گردآمدهاند. کافی است به کانالهای بیبیسی و ایران اینترنشنال و من وتو نگاهی بیندازیم و آشوب پرستانِ لائیک و چپ و مسلمان را یکجا و همنظر بیابیم.
حکومت، در ایران و در رأس دولت، کسانی را دارد که آرزوی همراهی و همیاری با دسیسه سازان را دارند. خامنهای گفت تحریمها تا دو سال آینده برقرار خواهند بود. این به چه معناست؟ به باورِ من یعنی به دولتِ روحانی اجازهی مذاکره نخواهیم داد. ولی آیا ایران تا آن موقع بسیار ضربه نخواهد خورد؟ آیا بهتر آن نیست که دولت بیکار و بیمار و میهن ستیزِ روحانی هرچه زودتر برکنار شود و دولت میهنپرستی سر کار آید و هر چه زودتر مذاکره را نه روحانی منشانه و کدخداپرستانه، بل باقدرت بیاغازد؟
هرچه این دولتِ بیگانه با منافعِ ایران بر سرِ کار بمانَد، راهکارهای به سودِ کشور را به عقب خواهد انداخت. و شاید خیلی دیر شود و کار از کار بگذرد و دسیسههای امریکا-اسرائیل کامیاب شوند.
در این میان، هیچکس نباید به خود اجازه دهد و رنجِ دهها میلیون ایرانی را در این روزگارانِ سخت نادیده بگیرد. اگر بهراستی ادعا دارید که دادگری را میشناسید، بیگمان بیدادگران را نیز میشناسید. پس بیآنکه ویرانگران و ایران خواران میلیارد دلاری را (چونان جانیانِ حجاز) در هتلی زندانی کنید و باج از آنان بستانید، بهگونهای ریشهای دستبهکار شوید و هر آنچه با فریب و بهزور از مردم گرفتهاند را بگیرید و با آن میلیاردها تولید را سامان دهید و کار ایجاد کنید و شور و شادی پیشکشِ مردم کنید. به پر و پای مردم مپیچید، شادی و صفای جوانان را گناه مشمُرید و کام آنان را تلخ منمایید.
اگر دستِ رفسنجانی گراها را از اقتصاد و سیاست کوتاه کنید، آن هنگام با امریکا هم میشود به دورِ میز مذاکره نشست و مذاکره را از خیانت جدا نمود. برای این، میباید هرچه زودتر دولتِ روحانی بهآرامی کنار برود و دولتی میهندوست جای آن نشیند. تا چنین نشود تردید نکنیم که دسیسههای آینده گستردهتر و آشوبها ویرانگرتر خواهند بود. آموزههای دو دههی گذشته نشانگر این هستند که آشوبها و جنگها در ظاهر به دنبال تغییر رژیمها هستند و استراتژی امریکا-اسرائیل فروپاشیِ منطقه است برای بازسازی نقشهای دیگرسان. حکومت ایران نباید تنها پیروانِ خود را مردم بشمارد و هرآنکس که اعتراضی کرد در کمپ دشمنان و نامردمان بگذارد. دهها میلیون نفر از این حکومت ناخشنودند. حکومت ایران نباید به این بغرنجها چشم بربندد و تنها به پیروانِ خود دلخوش باشد.
فاجعه برای هر کشوری، دوپارگی و چندپارگی است. باید همهی سیاست دانان و اندیشمندان یاری کنند و دلایلِ دوپارگی و چند پارگی را بپژوهند و آشکارا به میان آورند و از بیانِ آن مهراسند. بگذارید گفتگوها و بحثهای ژرف و جدی در رسانهها صورت گیرند، بگذارید مِهر به میهن دامنگیر شود و گسترش یابد. مگذارید تاریخِ بیمانند و پرشکوه ایران را ابزار دسیسهها کنند. بگذارید مردم به افتخاراتِ ایران افتخار کنند، بگذارید ایران با تاریخ اش آشتی کند. بگذارید ایرانیان ایرانی باشند.
ایرانی با استورهها و آیینها و تاریخ اش ایرانی میشود. بگذارید ایرانی به ایران نزدیک شود تا با مِهر از آن پدافند نماید. بگذارید ایرانی با موسیقی و آواز و شعر و رقص و فلسفه و عرفان و جشنهایش شادمانه بزید. بگذارید ایرانی آیینهای خود را بزید. آنگاه خواهید دید چه مِهری از دلهای ایرانیان برای ایران بُرون میتراود.
این نه حقوقِ بشر است و نه غربگرایی. این در یککلام ایرانی بودن است.
اگر ایرانی بودن و ایرانی ماندنِ ایرانی را مانع شوید، او از آنچه سرشتِ اوست جدا میافتد و آنگاه به هر سویی کشیده میشود. و آنگاه ابزاری میشود آماده برای پذیرشِ هرگونه دسیسهای.
ما کهنترین کشورِ بسامانِ تاریخ هستیم. هیچ نیرو و زوری نتوانسته ایرانی را نا ایرانی کند. پس بیاییم و از چند پارگی بگریزیم و به یگانگیِ مردمِ ایران یاریرسانیم. بیاییم نیک بیندیشیم و دنبالِ راهِ چاره باشیم. بیاییم استورهها و آیینها و تاریخِ ایران را بکاویم و هر آنچه برای یگانه سازیِ مردم یاری میکند را از آن برون آوریم و بکارش بندیم.
ما برای همزیستی با دیگران بی آموزه و بیچیز نیستیم. چه در آیین و دین و فرهنگ و زبان و سیاست و گرامیداشتِ خود و دیگران، از سرآمدان هستیم. دیگران بیشتر به آموزههای ما نیازمندند تا ما نیازمند به داشتههای دیگران.
بگذارید ایرانی با ایرانی بودنش آشتی کند، آنگاه خواهید دید گُلِ سرسبدِ جهان میتوانیم شد.
بیاییم و به خود آییم و همدیگر را گُم نکنیم. بیاییم و دوباره همدیگر را بیابیم. اگر به ایران مِهر بورزیم، دوباره همدیگر را خواهیم یافت. ما چون پشت به همیم همدیگر را گمکردهایم. کافی است برگردیم، بهآسانی همدیگر را مییابیم. بیاییم و همدیگر را دوست بداریم.
آنگاهکه ایرانیان همدم و همدوشِ هم باشند، هیچ دسیسهای کامیاب نمیشود. همیشه نمیتوان دستِ دسیسه پردازان را از پیش خواند. تنها کاری که هماره میتوانیم بینجامیم استوار داشتنِ مهر و همیاری به میانِ ایرانیان است.
بگذارید اینهمه مِهر و هوشمندی که در دل و سر ایرانی است، فضا پیدا کند و خود را بنمایاند. بیاییم و فضاسازی کنیم از برای شکوفاییِ جوانان. بیاییم و با همسایگان و دیگران بهگونهای آشکار سخنگوییم و آنچه میخواهیم و میخواهند را آشکارا بگوییم.
برای اینکه نتوانند کشورهایی دروغین و مصنوعی در همسایگیِ ما بسازند و آشوب به پا کنند و جنگهای بیپایان راهاندازند، بیاییم و هوشمندانه با همسایگان به مذاکره بنشینیم و منافعِ منطقه را به آنان بفهمانیم. اتوریتهی فرهنگیِ ایرانی را بپراکنیم و مِهر به ایران را در دلهای ساکنانِ منطقه و نیز جهانیان بگسترانیم. ما برای همهی این کارها توان داریم. پس باید این نیروها را آزاد کنیم و بگذاریم خود را گسترش دهند.
دسیسهای که درراه بود برای چندی شکست را میپذیرد. ولی در پیِ سازماندهی دوباره خواهد رفت.
بیاییم و با یگانگی و مِهر به ایران از میهن مان پدافند کنیم و هر دسیسهای علیه ایران مان را ناکام گذاریم.
حکومت ایران تنها با مِهرِ به ایرانی میتواند مِهر آنان را به خود جلب نماید. نمیشود زور گفت و بی مِهر بود و مِهر خواست. مِهر، بانی میخواهد.
بیاییم و همگی بانیانِ مِهر باشیم.
با مِهر به ایرانِ پایا و مانا
خسرو یزدانی
دکتر فلسفه از دانشگاه سوربن پاریس
چهارشنبه ۲۰ نوامبر ۲۰۱۹ – فرانسه
رایانامه (ایمیل) : Khosrowxyz@yahoo.fr
کانال تلگرام : (کانال فلسفی «تکانه») khosrowchannel@
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
با سپاس بسیار از اینکه با این نبشتهء به غایت گستاخانه و ماورای وقیح, چهرهء واقعی و آخوند پرور خود را به تمامی خوانندگان نشان دادید.
تنها پرسشی که برای من باقی مانده: این چه نوع “استاد” دانشگاهی می باشد که تا به حال حتا عنوان نئولیبرالیسم را نشنیده و با این همه تظاهر به طرفداری از مردم ایران از درک این حقیقت اولیه که اکثر مردم ایران به دلیل نئولیبرالیسم جمهوری جهنمی اسلامی زیر خط فقر زندگی می کنند عاجز است.
مردم ایران از فقر در زندگانی روزمره رنج می برند.
و “استادان” آخوند پرور از فقر تفکر و فلسفه.
به امید دیدار در ایران پسین جمهوری جهنمی اسلامی, که چندان دور نیست.
پنجشنبه, ۳۰ام آبان, ۱۳۹۸