راست محافظهکار معمولن زیادهرویهای حاصل از نزاکت سیاسی را نتیجهی تأثیر مخرب مارکسیسم فرهنگی میداند که در تلاش است تا بنیان اخلاقی سبک زندگی غربی را از بین ببرد.
با نگاهی دقیقتر به این «زیادهها» اما، میتوان دید که آنها در حقیقت نشانههای سلطنت لجامگسیختهی آن چیزی است که دههها پیش فردریک جیمسون، نظریهپرداز سیاسی، سرمایهداری فرهنگی نامیده بود: مرحلهی جدیدی از سرمایهداری که در آن فرهنگ دیگر به عنوان بُعدی از روبنایِ ایدئولوژیک که بر فراز اقتصاد قرار داده شده است عمل نمیکند، بلکه تبدیل شده است به عنصری کلیدی در بازتولید مستمر سرمایه.
یکی از نمونههای واضح سرمایهداری فرهنگی را قطعن میتوان در کالایی شدن زندگی خصوصی خودمان تصور کرد. این البته یکی از ویژگیهای همیشگی جامعهی سرمایهداری بوده، ولی در دهههای اخیر تحول شگرفی یافته است. کافی است فقط لحظهای به نقش شرکتها و سایتهای دوستیابی، مشاورههای پزشکی و روانپزشکی و… در جستوجوی ما برای یافتن شریک جنسی و زندگی جنسی رضایتبخش فکر کنید.
حال، «خانهی بله»، در بروکلینِ نیویورک، یک پیچیدگی جدید به این بازی اضافه کرده: حلّ مسئلهی بغرنج وجود رضایت در رابطهی جنسی به وسیلهی نظارت مأمورهای مخصوص حاضر در محل. مکان مذکور جایی برای کامجویی است، جایی که «هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد». نشریهی Time Out آن را به عنوان دومین کار شگرفی که میتوان در جهان کرد، و نشریهی The Sun آن را عجیبترین کلوب شبانهی دنیا توصیف کردهاند.
یکی از شاخصههای محبوب این کلوب حضور «مأموران تکشاخ رضایتسنج» در آن است که شغلشان بررسی وقایع درون کلوب و اطمینان از مخدوش نشدن رضایت افراد است. در خانهی بله، مشتریان مجاز به انجام هر کاری از لخت شدن در جکوزی تا گرفتن کشتی کج هستند، اما باید به خط و مشی دقیق کلوب برای رضایت که توسط مأمور تکشاخ -فرشتگان رضایتی که تکشاخ نورانی بر سر دارند- مشخص میشود احترام بگذارند. آنها بر رفتار افراد نظارت میکنند و هرجا حتی نشانهای از احساس ناامنی ببینند به سادگی از کنار آن نمیگذرند. در بیشتر موارد، ایجاد ارتباط چشمی کافی است تا از بروز مشکل جلوگیری شود. برخی مواقع، مداخلهای صریحتر نیاز است: مأمور تکشاخ رقصکنان به کنار زوج میآید و از فقدان هرگونه مشکلی کسب اطلاع میکند و در صورت وجود مشکل، از شخص مسئول میخواهد تا کلوب را ترک کند.
آرمانی که پشت خانهی بله وجود دارد، توسط آنیا ساپوژینکف، مدیر برگزاری جشنهای شبانه در جشن تولد باشکوهی که به مناسبت ۳۲ سالگی خود گرفته بود صورتبندی شده است. در یک سخنرانی کوتاه، آنیا اظهار داشت که هدف واقعی خانهی بله این است که مأموران تکشاخ را به تاریخ بفرستد: «دنیایی را تصور کنید که در آن افراد به گرایش جنسی خود افتخار میکنند. بیایید وانمود کنیم برابری و برخورداریِ همگانی قاعدهی معمول ماست. بیایید جایی را تجسم کنیم که در آن مردم در کنار هم میرقصند به جای اینکه به جان همدیگر افتاده باشند…» به نظر میرسد این ایده بسیار مورد توجه گروههای لیبرال قرار گرفته است. أروی مهدوی در گاردین این چنین نوشته: «موفقیت خانهی بله یادآور این نکتهی مهم است که هر چه سختگیری بیشتری در مورد رضایت به خرج دهیم، همگان را عیش مبسوطتری خواهد بود».
باید اعتراف کنم من حتی نمیخواهم چنین جایی را تصور کنم. دقت کنید که ما از لذت (صمیمانهی جنسی) حرف میزنیم و محتوای ادعای مهدوی این است که در جامعهی امروز، رضایتی که برای محض کیف بردن نیاز است تنها با کنترل سفت و سخت محقق میشود. — هر چه سختگیری بیشتری در مورد رضایت به خرج دهیم، همگان را عیش مبسوطتری خواهد بود. بیشترِ ما هنوز رابطهی جنسی خصوصی را ترجیح میدهیم، با این حال خانهی بله چیزی شبیه به سکس گروهی را ارائه میکند. خب، بیایید کمی به تصورات شیطانی پا بدهیم، آیا میشود کسی خود درخواست کند یک مأمور تکشاخ بر کنشهای متقابل جنسیاش با فرد دیگر نظارت و کنترل داشته باشد؟
شاید که پارتیزانهای خانهی بله آیندهای را تصور میکنند که در آن دیگر به مأمور تکشاخ نیازی نیست، چه آنکه انسانها پرخاشگریهای خودخواهانهی خود را پشت سر گذاشتهاند. اما اگر یک چیز از روانکاوی فهمیده باشیم این است که مازوخیسم و سادیسم، لذت و درد، در همهی صورتهای متفاوت خود، عنصر اصلی زندگی جنسی ماست و نه تنها تأثیر ثانویهی تسلط اجتماعی به عنوان مزاحمی برای عیاشی جنسی رضایتمندانه. بنابراین ما به مأمور تکشاخی نیاز داریم که بتواند میان سادومازوخیسم رضایتمندانه و استثمارگرانه تمایز بگذارد. — مأموریتی غیرممکن.
اما اینجا یک پیچیدگی بزرگتر هم گریبان ما را میگیرد. درسی که روانکاوی برای ما دارد این است که به نمایش گذاشتن خود در معرض عمومی -برای یک نظارهگر سوم- میتواند به شرط لذتِ فرد تبدیل شود. پس اگر فرد برای اینکه به طور کامل از تجربهی جنسی لذت ببرد نیاز به مأمور تکشاخ داشته باشد چه؟ و اگر فرد بخواهد مأمور تکشاخ به همراه شریک خود در سناریوی شهوانی، چه به عنوان نظارهگری غرغرو و چه به عنوان مشارکتکنندهای فعال، شرکت کند چه؟ نکتهی اصلی روانکاوی این است که مأمور کنترلکنندهای که کنترل و سرکوب میکند، خود میتواند به منبع لذت تبدیل شود. به طور خلاصه، چشمانداز خانهی بله به طور کلی بر پایهی بیتوجهی کامل به آن چه از فروید آموختهایم بنا شده است. ایدهی مأمور تکشاخ به دو دلیلِ بههمپیوسته مسئلهدار است. اول آنکه به وسیلهی واگذار کردن مسئولیت به یک مأمور کنترلگر، راهحلی برای مسئله سکسِ بدون رضایت ارائه میکند: من میتوانم خودم باقی بمانم و مأمور تکشاخ مراقب زیادهروی احتمالی من خواهد بود. و اگر رفتار مناسب داشته باشم به خاطر ترس از گرفتار شدن در نگاه کنترلکننده است. دوم، ایدهی مأمور تکشاخ پیامدهای انحرافی عمل خود، یعنی شیوهی غیرقابلپیشبینیای که پیکرهی خود مأمور تکشاخ شهوانی میشود، را به طور کامل نادیده میگیرد.
به هر روی شاید، این هم آیندهی انحرافی ماست. شاید آرزوی ما برای مخاطبان سال جدید باید این باشد: سکس آزادانهی لذتبخش به همراه مأمور تکشاخ مبارک!
منبع: ایندیپندنت
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.