زمان ایستادن است بایست زانوان من
مباد کم بیاوری که گم شود کیان من
زمان پس گرفت وطن ز دست دیوهاست
وطن وطن کیان من وطن وطن نشان من
ِ زدست رفته ام
ِ خود
برای پس گرفت
قیام کرده کاوه ی حماسه ساز جان من
در این کویر وحشت و شب سیاه بی کسی
هزارها ستاره شد چراغ آسمان من
مسیر سبز زندگی فریب یا سراب نیست
بایست زانوان من برای کودکان من
صدیقه وسمقی
آذر ۱۴
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.